سینما پارادیزو

دانشنامه عمومی

سینما پارادیزو ( به ایتالیایی: Nuovo Cinema Paradiso ) فیلمی ایتالیایی به کارگردانی جوزپه تورناتوره و با بازی فیلیپ نوآره محصول سال ۱۹۸۸ است. این فیلم در شصت و دومین مراسم اهدای جایزه اسکار موفق به کسب اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شد. موضوع این فیلم سانسور و همچنین عشق می باشد. موسیقی فیلم ساختهٔ انیو موریکونه است. این فیلم با تغییراتی از سیمای جمهوری اسلامی نیز پخش شده است.
فیلم با اطلاع یافتن قهرمان میان سال داستان از مرگ آپاراتچی سینمای روستای محل تولد خود در سیسیل آغاز می شود. با شنیدن این خبر، وی کودکی و جوانی خود در روستا و خاطراتی که با سینمای آن «سینما پارادیزو» داشت را مرور می کند و فیلم به کودکی قهرمان فیلم یعنی سالواتوره دویتا بازمی گردد. سالواتوره کودکی در روستای سیسیل است که با مادر و خواهر کوچکترش زندگی می کند. پدر سالواتوره در جنگ جهانی دوم مفقود الاثر شده و خبری از او نیست. سالواتوره همراه با پدر آدلفیو به مراسم مذهبی می رود و در مراسم او را یاری می کند. اولین رابطه سالواتوره با سینما در فیلم جایی نمایش داده می شود که پدر آدلفیو جهت بازبینی و سانسور کردن صحنه های عاشقانه و جنسی یک فیلم به سینما پارادیزو می رود. سالواتوره از او درخواست می کند که او هم بیاید ولی پدر آدلفیو اجازه نمی دهد؛ ولی سالواتوره بازیگوش تر از این حرف هاست و بالاخره از پشت پرده به صورت پنهانی شروع به دیدن فیلم ها می کند. آلفردو، یک مرد میانسال است که مسئولیت آپاراتچی سینما پارادیزو را بر عهده دارد، و رابطه دوستانه ای با آلفردو دارد. در همان شب که پدر آدلفیو فیلم ها را بازبینی می کرد سالواتوره به اتاق آپاراتچی به پیش آلفردو می رود. آلفردو از حضور سالواتوره در سینما عصبانی می شود و با هزار درد سر او را راضی می کند که از سینما بیرون برود و دیگر نیاید. در شبی دیگر که مادر سالواتوره به او اندکی پول داده تا برود شیر بخرد، سالواتوره پول را می گیرد و با آن به سینما می رود. بعد از تماشای فیلم که از سینما بیرون می رود و مادر خود را می بیند که آن طرف سینما منتظر سالواتوره ایستاده است. سالواتوره با ترس و اضطراب به پیش مادر خود می رود. مادرش به او می گوید: شیر خریدی؟ و وقتی سالواتوره قضیه را تعریف می کند مادرش او را کتک می زند. آلفردو و نگهبان سینما هنگامی که از در سینما بیرون می آمدند تا به خانه بروند شاهد این صحنه می شوند و به سمت سالواتوره و مادرش می روند. آلفردو مادر سالواتوره را از کتک زدن پسرش بازمی دارد. آلفردو قضیه را از مادر سالواتوره جویا می شود، وقتی قضیه را می فهمد با تعجب می پرسد: تو که مجانی به سینما آمدی؟ آلفردو خطاب به نگهبان سینما می گوید: امشب بعد از پخش فیلم، کنار صندلی ها چه چیزهایی پیدا کردی؟ نگهبان هر چه را پیدا کرده از جیبش درمی آورد و آن ها را نشان می دهد. آلفردو دستش را به سمت اشیاء گمشده می برد و یک ۵۰ لیره ای را درمی آورد و می گوید: این هم پول گمشدهٔ تو. در اینجا سالواتوره و آلفردو یک چشمک به نشانه دوستی به یکدیگر می زنند. مادر سالواتوره پول را می گیرد و تشکر می کند و با سالواتوره به خانه می روند. در واقع این پول را خود آلفردو به صورت مخفی لای وسایل پیدا شده گذاشت و به مادر سالواتوره داد تا اورا از تنبیه شدن نجات دهد. روزی دیگر که سالواتوره با پدر آدلفیو جهت مراسم تشییع جنازه به سمت قبرستان رفته بودند و حسابی خسته و کوفته شده بودند، آلفردو هم که جهت کارهای ضمن آپاراتچی کردن به قبرستان رفته بودو در مسیر برگشت با دوچرخه به سالواتوره و پدر آدلفیو می رسد. با آن ها خوش و بشی می کند و پدر آدلفیو می گوید که خیلی در مسیر خسته شده اند. وقتی آلفردو خداحافظی می کند، کمی جلوتر که می رود، سالواتوره بازیگوش، برای اینکه پیاده نرود ناگهان ابراز عجز و ناتوانی شدید می کند. آلفردو هم او را به هزار زحمت سوار دوچرخه می کند و می برد ( پوستر فیلم هم از همین صحنه که آلفردو و سالواتوره سوار دوچرخه شدند گرفته شده است ) وقتی آلفردو، سالواتوره را به خانه می رساند می بینند که نوار فیلم هایی که سالواتوره جمع می کرده آتش گرفته اند و پای خواهر کوچکترش بر روی نگاتیوها سوخته است. مجدداً مادر سالواتوره، سالواتوره را کتک می زند. مادر سالواتوره از آلفردو می خواهد که دیگر او را به سینما نبرد و او را به آنجا راه ندهد.
عکس سینما پارادیزوعکس سینما پارادیزو
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس