سینما
/sinamA/
برابر پارسی: ُرخشارگاه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
تاریخ سینما در ایران : تا آنجا که میدانیم در ایران نخستین بار در سال 1318 هَ. ق.به دستور مظفرالدین شاه قاجار، میرزا ابراهیم خان عکاسباشی یک دستگاه دوربین فیلمبرداری به ایران آورد که با آن برای شاه فیلمهای خصوصی میگرفت. مظفرالدین شاه طی نامه ای از میرزا ابراهیم خان حتی میخواهد که یک فیلم از شیرهای شاه و یک فیلم از صحنه های عزاداری ماه محرم بردارد؛ اما نخستین فیلم ایرانی که در ایران ببازار آمد دو فیلم صامت موسوم به آبی رابی و جوان بوالهوس بود که در سال 1311 هَ. ش. در تهران ساخته شد. نخستین فیلم ناطق به زبان فارسی فیلم معروف دختر لر بود که در سال 1312 هَ. ش. در بمبئی بدست ایرانیان ساخته شد. از سال 1326 هَ. ش. به بعد صدها فیلم فارسی ساخته شده است و به بازار آمده است. ( از دائرة المعارف فارسی ). || محل نمایش فیلم. ( فرهنگ فارسی معین ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. محل نمایش فیلم بر روی پرده.
۳. هنر و صنعتی که به ساختن فیلم می پردازد.
دانشنامه عمومی
سینما ( به فرانسوی: cinéma ) ، یک رسانهٔ مهم دیداری و شنیداری مبتنی بر فناوری است که افزون بر بعد هنری، یک فعالیت اقتصادی نیز به حساب می آید. یک اثر سینمایی که فیلم سینمایی نامیده می شود، از عناصر تصویر ( به صورت مجموعه ای از فریم ها ) و صدا ( گفت وگو، صدا و موسیقی ) تشکیل شده است. یک فیلم بر اساس فیلمنامه و توسط کارگردان، با هزینهٔ تهیه کننده و مجموعه ای از بازیگرها، فیلم بردار و عوامل دیگر ساخته می شود. سینما، تازه ترین شاخهٔ هنر، معروف به هنر هفتم است که امروزه یکی از عمومی ترین و محبوب ترین تولیدات هنری را ارائه می کند. سینما همچنین به محل پخش عمومی فیلم سینمایی نیز گفته می شود.
واژه سینما، از واژه یونانی κινῆμα, - ατος ( کینِما ) به معنای جنبش گرفته شده است.
از معادل های فارسی این واژه می توان به رخشارگاه، تماشاخانه و سونما اشاره کرد. [ ۱]
برادران لومیر ( لویی و آگوست ) در سال ۱۸۹۵ سینماتوگراف را اختراع کردند، اما نمی توان این دو برادر فرانسوی را یگانه مخترعانی دانست که به پیدایش سینما کمک کردند. پیدایش سینما و فن فیلم برداری خود مرهون پیشرفت های بسیار زیادی هم در عرصهٔ تکامل نگاتیو و هم تکامل دستگاه های اولیه عکاسی بود، به طوری که نمی توان قاطعانه از یک نفر به عنوان مخترع سینما نام برد. دستگاه هایی همچون کینتوسکوپ ( ساخته توماس ادیسون ) ، ویتاسکوپ و بایوسکوپ همگی در پیدایش دستگاه سینماتوگراف مؤثر بوده اند. [ ۲]
برادران لومیر خود ده ها فیلم کوتاه ساختند که همهٔ آن ها صرفاً از یک نما تشکیل می شد و قطع و وصل و تدوین در آن ها وجود نداشت. از جملهٔ این فیلم ها می توان به «ورود قطار به ایستگاه» ( که به عنوان اولین فیلم ساخته شده به دست بشر محسوب می شود ) ، «خروج قایق از لنگرگاه»، «غذا خوردن کودک» و «خروج کارگران از کارخانه» اشاره کرد.
پس از لومیرها، ژرژ مه لیس باعث تکامل فن سینما شد. دیدگاه مه لیس نسبت به سینما دیدگاهی تئاتری بود. او پرده های گوناگونی از نمایش را فیلم برداری می کرد و سپس این پرده ها را به یکدیگر متصل می کرد. ژرژ مه لیس، همچنین پدیدآورنده فن تروکاژ در سینماست.
پس از مه لیس، ادوین اس پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن فیلم های «زندگی آتش نشان آمریکایی» و «سرقت بزرگ قطار» سینما را به عنوان پدیده ای که امروزه می شناسیم، معرفی کرد. سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه به هنری مستقل و جدید تبدیل شده بود. پورتر، پیشگام فن تدوین فیلم نیز می باشد. راهی که او در سینما آغاز کرد، در نهایت به سینمای داستان گوی هالیوود منجر شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفواژه سینما، از واژه یونانی κινῆμα, - ατος ( کینِما ) به معنای جنبش گرفته شده است.
از معادل های فارسی این واژه می توان به رخشارگاه، تماشاخانه و سونما اشاره کرد. [ ۱]
برادران لومیر ( لویی و آگوست ) در سال ۱۸۹۵ سینماتوگراف را اختراع کردند، اما نمی توان این دو برادر فرانسوی را یگانه مخترعانی دانست که به پیدایش سینما کمک کردند. پیدایش سینما و فن فیلم برداری خود مرهون پیشرفت های بسیار زیادی هم در عرصهٔ تکامل نگاتیو و هم تکامل دستگاه های اولیه عکاسی بود، به طوری که نمی توان قاطعانه از یک نفر به عنوان مخترع سینما نام برد. دستگاه هایی همچون کینتوسکوپ ( ساخته توماس ادیسون ) ، ویتاسکوپ و بایوسکوپ همگی در پیدایش دستگاه سینماتوگراف مؤثر بوده اند. [ ۲]
برادران لومیر خود ده ها فیلم کوتاه ساختند که همهٔ آن ها صرفاً از یک نما تشکیل می شد و قطع و وصل و تدوین در آن ها وجود نداشت. از جملهٔ این فیلم ها می توان به «ورود قطار به ایستگاه» ( که به عنوان اولین فیلم ساخته شده به دست بشر محسوب می شود ) ، «خروج قایق از لنگرگاه»، «غذا خوردن کودک» و «خروج کارگران از کارخانه» اشاره کرد.
پس از لومیرها، ژرژ مه لیس باعث تکامل فن سینما شد. دیدگاه مه لیس نسبت به سینما دیدگاهی تئاتری بود. او پرده های گوناگونی از نمایش را فیلم برداری می کرد و سپس این پرده ها را به یکدیگر متصل می کرد. ژرژ مه لیس، همچنین پدیدآورنده فن تروکاژ در سینماست.
پس از مه لیس، ادوین اس پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن فیلم های «زندگی آتش نشان آمریکایی» و «سرقت بزرگ قطار» سینما را به عنوان پدیده ای که امروزه می شناسیم، معرفی کرد. سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه به هنری مستقل و جدید تبدیل شده بود. پورتر، پیشگام فن تدوین فیلم نیز می باشد. راهی که او در سینما آغاز کرد، در نهایت به سینمای داستان گوی هالیوود منجر شد.
wiki: سینما
دانشنامه آزاد فارسی
سینما (cinema)
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
برگرفته از واژۀ یونانی kinema به معنای «حرکت». سینما، شکلی از هنر و سرگرمی، عبارت است از نمایش تصاویر متحرک رنگی یا سیاه وسفید بر پرده. در سینما از هنرهای دیگری چون ادبیات، تئاتر و موسیقی نیز استفاده می شود. سابقۀ نمایش تصویر به فانوس خیالقرن ۱۷ برمی گردد. در قرن ۱۹ تلاش هایی در زمینۀ تصور حرکت تصاویر صورت گرفت. اسباب بازی های نوری، مانند زئوتروپ، با تکیه بر این اصل ساخته می شود که هر تصویری بر شبکیۀ چشم بیفتد کسری از ثانیه در آن می ماند و به این ترتیب اگر چندین تصویر به سرعت و پی درپی بر شبکیه بیفتد، متحرک و پیوسته به نظر می آید. در نیمۀ نخست قرن ۱۹ افرادی همچون ژوزف نی یپس، لوئی داگر، و ویلیام تالبوتعکاسی ثابت را اختراع کردند و راه برای ادورد مای بریج، در زمینۀ عکاسی ردیفیهموار شد؛ منظور از عکاسی ردیفی ثبت حرکات حیوانات یا انسان در ردیفی از عکس های ثابت و پی درپی است. ابداعاتی که در دو دهۀ آخر قرن ۱۹ در امریکا صورت گرفت، راه را برای فیلم برداری ممکن ساخت، ازجمله ابداع نوار سلولوئیددر ۱۸۸۷ و نیز کینه توگرافکه دبلیو کِی ال دیکسونبا نظارت توماس ادیسون، مخترع امریکایی، در ۱۸۹۱ ساخت. این دستگاه که با نوار سلولوئید سوراخ دار و با باطری کار می کرد، نخستین نمونه از دوربین تصویر متحرک بود. دیکسون سپس از سوی ادیسون مأموریت یافت تا کینه توسکوپرا بسازد؛ این دستگاه فیلم هایی را نشان می داد که با کینه توگراف گرفته بودند و سوراخی داشت که تصاویر را از درون آن تماشا می کردند. به دنبال نوآوری دیکسون، برادران لومیر در ۱۸۹۵ دستگاه سینماتوگراف، با قابلیت حمل آسان و ضبط و ظهور و چاپ تصاویر متحرک، را اختراع کردند.دوران صامت. در دهۀ ۱۸۹۰ پیش کسوتان فرانسوی سینما، برادران لومیر (اوگوست و لوئی)سینماتوگراف را ابداع کردند. این وسیله، تصاویری را بر پرده می انداخت و تصور حرکت تصاویر را القا می کرد. آثار برادران لومیر و بسیاری از نخستین فیلم سازان، فیلم هایی کوتاه و مستند دربارۀ رویدادهای روزمره بود، همچون خروج کارگران از کارخانه، ورود قطار به ایستگاه، و غذادادن به بچه. در سال های آغازین قرن ۲۰، ساخت فیلم های داستانی رواج یافت و فیلم ها از نظر الگوهای تدوین، حرکت دوربین، و جلوه های نوری پیچیده تر شد. فیلم های مهم این دوره عبارت اند از فیلم تخیلی داستانی سفر به ماه(۱۹۰۲) و فیلم وسترن سرقت بزرگ قطار(۱۹۰۳) ساختۀ ادوین اس پورتر، دو فیلم حماسی تولّد یک ملّت(۱۹۱۵) و تعصب(۱۹۱۶) هر دو ساختۀ دیوید وارک گریفیث. در دهۀ ۱۹۲۰، امریکا سرکردۀ تجاری بازار جهانی بود ولی سینمای اروپا به تجربه اندوزی های هنری و مدرنیستی می پرداخت. اکسپرسیونیسم آلماندر این دوره بسیار تأثیرگذار بود و در آثار مهمی همچون مَطب دکتر کالیگاری(۱۹۱۹) و فیلم های کارگردان هایی مانند فریتس لانگ، مورنائوو پابستنمود یافت. در شوروی، سرگِی آیزنشتاینفن مونتاژ را تکامل بخشید که نمونۀ بارز آن رزمناو پوتمکین(۱۹۲۵) است. صنعت فیلم سازی در هند و ژاپن نیز در همین دوره پدید آمد.
سینمای اروپا در آغاز. سینمای اروپا در آغاز زیر سلطۀ سینمای فرانسه (به ویژه محصولات پاتهو گومون) بود، ولی صنعت سینما در اسکاندیناوی نیز رونق یافت. فیلم سازان ایتالیایی متخصص ساختن آثار حماسی جذاب و تاریخی بودند، همچون فیلم پرفروش کابیریا(۱۹۱۴) ساختۀ جووانی پاسترونه(۱۸۸۳ـ۱۹۵۹). در دوران جنگ جهانی اول، بیشتر صنایع فیلم سازی کشورهای اروپایی از رمق افتادند، ولی در دهۀ ۱۹۲۰ فیلم هایی چون مصائب ژاندارک(۱۹۲۸) اثر کارل تئودور درایر، آخرین خنده(۱۹۲۴) ساختۀ مورنائو، ناپلئون (۱۹۲۶) اثر آبل گانس، و نخستین فیلم ناطق آلفرد هیچکاکبه نام حق السکوت(۱۹۲۹)، نقاط عطفی در سینمای اروپا بودند. در روسیه، علاوه بر آیزنشتاین، فسِوِلِت پودوفکینو ژیگا ورتوفنیز از نخستین کارگردانان سینمای این کشور بودند.
هالیوود پیش از ۱۹۶۰. در دو دهۀ نخست قرن ۲۰، فیلم سازی امریکا که افرادی همچون دیوید وارک گریفیث، سیسیل ب دومیلو چارلی چاپلین، در رأس آن بودند، به لحاظ هنری و تجاری رونق یافت. تا دهۀ ۱۹۲۰ صنعت سینما در چندین استودیو در نزدیکی لوس آنجلس، کالیفرنیا، متمرکز شد. این استودیوهای هالیوودی، همان الگوی تولید انبوه رایج در دیگر صنایع امریکا را به کار گرفتند. همۀ فیلم های هالیوود از الگوهایی یکنواخت پیروی می کردند و تا نیمۀ دهۀ ۱۹۳۰ محتوا و سبکشان را آیین نامۀ سفت وسخت تولید (← سانسور فیلم؛ ادارۀ هیز) تعیین می کرد، ولی عواملی دیگر در جاذبه و مقبولیت محصولات هالیوود در ژانر (گونه)های مختلف نقش داشت، ازجمله بهره گیری از محبوبیت ستارگان، تبلیغات گسترده، انتشار اطلاعیه در مطبوعات، و معرفی آن ها در رسانه ها. موضوع فیلم های امریکایی، در آغاز، بیشتر حماسی تاریخی، ملودرام، کمدی اسلپ استیک (بزن بکوب)، و وسترن بود. در این زمان رابرت فلاهرتیاز کارگردان های شاخص سینمای مستند بود. پس از پیدایش سینمای ناطق، در اواخر دهۀ ۱۹۲۰، گونه های دیگری نیز در سینما پدید آمدند، ازجمله فیلم های موزیکال، گانگستری، کمدی اسکروبال، ترسناک، نمایش تاریخی، و مهیجِ جنایی. ساخت فیلم های انیمیشن (تصویر متحرک)نیز در همین زمان آغاز شد، مانند میکی ماوس، آفریدۀ والت دیزنیکه نخست در کارتون استیم بوت ویلی(۱۹۲۸) ظاهر شد، و سفیدبرفی و هفت کوتوله، نخستین فیلم بلند متحرک سازی که در ۱۹۳۷ به نمایش درآمد. نظام ستاره سازی از ۱۹۰۹ رواج یافت و بازیگرانی همچون مری پیکفوردو بن تورپیناز این سال محبوب شدند، و دیری نپایید که ستارگان تازه ای مانند فتی آربکل، چارلی چاپلین، داگلاس فربنکس مهتر، گرتا گاربو، لیلیان گیش، باستر کیتون، هارولد لوید، گلوریا سوانسون، و رودالف والنتینوظهور کردند. با ورود صدا، بسیاری از ستارگان دوران صامتِ سینما کنار رفتند، زیرا صدا و سبک بازیگری شان مناسب با این قالب تازه نبود. درعوض بسیاری از بازیگران ناتورالیستو شخصیت های شناخته شدۀ تئاتر به سینما روآوردند. برخی از ستارگان «دوران طلایی» هالیوود، در دهه های ۱۹۳۰ و۱۹۴۰، عبارت اند از هامفری بوگارت، جیمز کاگنی، جون کرافورد، بت دیویس، هنری فاندا، کلارک گیبل، جودی گارلند، کری گرانت، کاترین هپبورن، مرنا لوی، برادران مارکس، ویلیام پاول، باربارا استنویک، جیمز استوارت، و اسپنسر تریسی. پیش تر با وجود این که در زمینۀ فیلم برداری رنگی آزمایش هایی صورت گرفته بود، این کار در عمل با ابداع تکنی کالرآغاز شد. در امریکا فیلم رنگی فقط برای تولید آثار برجسته ای چون بر باد رفته (۱۹۳۹) و موزیکال های پرهزینه ای مانند جادوگر شهر زمرد(۱۹۳۹) به کار می رفت، ولی تا نیمۀ دهۀ ۱۹۵۰ همۀ فیلم های هالیوود به شیوۀ رنگی ساخته می شد. در همین زمان چندین شیوۀ نمایش پردۀ عریض ابداع شد که از آن میان سینماسکوپاز همه موفق تر بود.
سینمای جهان پیش از ۱۹۶۰. در دهۀ ۱۹۳۰، ژان رنواردر فرانسه، چندین فیلم ماندگار ساخت؛ ازجمله شب در چهارراه(۱۹۳۲) و جنایت آقای لانژ(۱۹۳۶). مجموعه ای از فیلم های واقع گرای شاعرانه، همچون په په لوموکو(۱۹۳۶)، اثر ژولین دوویویه، و بندر مه آلود(۱۹۳۸) ساختۀ مارسل کارنه، بر گونۀ فیلم نوُاردر امریکا و فیلم های مهیج و جنایی فرانسه، موسوم به فیلم های پلیسی، تأثیر گذاشت. ژان کوکتومهم ترین فیلم هایش را در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ساخت، و لوئی مالکارش را در دهۀ ۱۹۵۰ آغاز کرد. دهه های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ در انگلستان دوران خلاقیت های مستمر بود و فیلم سازانی همچون آلگزاندر کوردا، مایکل پاول، امه ریک پرسبرگر، و کارول رید ظهور کردند. در همین دوران استودیوهای ایلینگپا گرفت و آرتور رنک امپراتوری فیلم سازیش را بنا نهاد. در ایتالیا، درست پس از جنگ جهانی دوم، جنبش نئورئالیست(نوواقع گرا) به پیش گامی لوکینو ویسکونتیآغاز شد. این جنبش به ساخت فیلم های کلاسیکی مانند رم شهر بی دفاع(۱۹۴۵) ساختۀ روبرتو روسّلّینی، و دزدان دوچرخه(۱۹۴۸) اثر ویتوریو دسیکا، منجر شد. در دهۀ ۱۹۵۰ کارگردان های سوررئالیست(فراواقع گرا) مانند میکل آنجلو آنتونیونیو فدریکو فلینی، شروع به فیلم سازی کردند. لوئیس بونوئلاسپانیایی، در دهۀ ۱۹۲۰، کارش را با ساخت فیلم های سورئالیستی آغاز کرد و بیشتر فیلم هایش را در تبعید ساخت. در دهۀ ۱۹۵۰ اینگمار برگمانسوئدی، آندری وایدای لهستانی نیز همچون ساتیاجیت رای هندی به شهرت جهانی رسیدند. معروف ترین فیلم سازان ژاپنی در این دهه عبارت بودند از کنجی میزوگوچی، یاسوجیرو اوزو، و آکیرا کوروساوا.
سینمای جهان پس از ۱۹۶۰. از مهم ترین جنبش های سینمایی دهۀ ۱۹۶۰ موج نو فرانسهبود که با فیلم هایی چون از نفس افتاده (۱۹۵۹) اثر ژان ـ لوک گدارو ژول و ژیم(۱۹۶۲) اثر فرانسوآ تروفوآغاز شد. سینماگران موج نو فرانسه، آگاهانه با فرمفیلم بازی می کردند و قواعد سینمای امریکا را زیر پا می گذاشتند؛ هنر مدرن و فرهنگ عامیانه را درهم می آمیختند، و اغلب از دیدگاه چپ گرایانه به نقد زندگی مدرن می پرداختند. در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، تحولات مهمی در سینمای کشورهای جهان پدید آمد، ازجمله در انگلستان (لینزی اندرسون، تونی ریچاردسون، جان شله زینگر)، چکسلوواکی (میلوش فورمن، وِرا چیتی لووا، یری مِنزِل)، آلمان (راینر ورنر فاسبیندر، ورنر هرتزوگ، ویم وندرس)، و اسپانیا (کارلوس سائورا، خوزه لوئیس بورائو، ویکتور اریسه). در دهه های۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در اروپا کارگردانان تازه کاری چون کریشتف کیشلوفسکی، پدرو آلمودووار، آکی کوریسماکی، ژان ـ ژاک بنی، پاتریس لوکُنت، و دِرِک جارمن، در عرصه سینمای جهانی درخشیدند. در همین سال ها فیلم هایی از افریقا، خاورمیانه، و امریکای لاتین نیز در غرب به نمایش درآمد. فیلم سازان نیوزیلند همچون جِین کمپیونو پیتر وی یر، جورج میلر، لی تاماهوری، و فیلم سازان کانادایی چون دنیس آرکندو آتم اِگویانبه شهرت جهانی دست یافتند. سینمای ملی کشورهای چین، هنگ کنگ، تایوان، و ژاپن برخی از زیباترین فیلم های اواخر دهۀ ۱۹۸۰ و دهۀ ۱۹۹۰ را تولید کردند و فیلم سازانی همچون چن کایگه، ژانگ ییمو، هو سایوـ سِیْن، تیان ژوانگ ژوانگ، ژوزو ایتامی، تاکه شی بیت تاکه شی، جان وُو، وُنگ کارـ وای، و دیگران مشهور شدند. در دهۀ ۱۹۹۰ سینمای انگلستان نیز جانی دوباره گرفت و فیلم های مایک لیبا استقبال روبه رو شد. فیلم کمدی و عاشقانۀ چهار عروسی و یک تشییع جنازه(۱۹۹۴) و فیلم جنایی قفل، انبار و دو لولۀ داغ تفنگ(۱۹۹۷) در هر دو سوی اقیانوس اطلس به موفقیت هنری و تجاری دست یافتند.
سینمای امریکا پس از ۱۹۶۰. در امریکا فیلم سازانی همچون رابرت آلتمن، فرانسیس فورد کاپولا، آرتور پن، و مارتین اسکورسیزیتکنیک های سبکیِ موج نو فرانسه را در فیلم های تجاری به کار گرفتند. وودی آلننوعی کمدی لفظی را درپیش گرفت که بر فیلم سازان نسل بعد تأثیر بسیار گذاشت. استودیوهای هالیوود، که تا آن زمان برای مخاطبان سنتی فیلم می ساختند به فیلم سازی برای جوانان نیز توجه کردند. در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل دهۀ ۱۹۷۰ با تغییر ساختار در صنعت فیلم امریکا، نسل جدید فیلم سازان به نوآوری پرداختند، ولی به تدریج این تغییرات دوباره به سوی معیارهای محافظه کارانۀ سینمای هالیوود متمایل شد. موفقیت فیلم های تجاری پرهزینه ای مانند آرواره ها(۱۹۷۵)، جنگ ستارگان(۱۹۷۷)، وای تی: موجود فرازمینی (۱۹۸۲)، فصل تازه ای را در فیلم سازی امریکا گشود که بر تولید فیلم های پرفروش و استفاده از جلوه های ویژه تأکید داشت. این گرایش با ابداع تصاویر رایانه ای در دهۀ ۱۹۹۰ شدت گرفت. محافظه کاریِ صنعت سینمای امریکا، موجب رویکرد دوباره به گونه های فیلم و نظام ستاره سازی شد. در دهۀ ۱۹۹۰ گونه های وسترن، کمدی های عشقی، و فیلم های جنگی دوباره احیا شد، همچون فیلم های نابخشوده(۱۹۹۲)، بی خواب در سیاتل(۱۹۹۳)، و نجات سرباز رایان(۱۹۹۸). ستاره های هالیوود به بازیگران اصلی صنعت فیلم امریکا تبدیل شدند، ازجمله آرنولد شوارتزِنِگِر، جیم کری، تام هنکس، دمی مور، و بروس ویلیسکه برای بازی در هر فیلم میلیون ها دلار دستمزد می گرفتند. از سوی دیگر در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، فیلم سازانی جوان و مستقل و نیز شرکت های کوچک فیلم سازی بیرون از استودیوهای هالیوود فیلم می ساختند. بسیاری از این فیلم سازان مستقل که با بودجۀ کمتر و آزادی هنری بیشتر کار می کردند، اسلوب های فیلم درجه دو و موج نو فرانسه را با نوآوری احیا کردند؛ مهم ترین این فیلم ها عبارت اند از رد خون(۱۹۸۴) ساختۀ برادران کوئن، دختره باید آن را به دست بیاورد(۱۹۸۶) اثر اسپایک لی، سکس، دروغ ها و نوار ویدئو(۱۹۸۹) ساختۀ استیون سادربرگ، و سگدانی(۱۹۹۲) اثر کوئنتین تارانتینو. فیلم سادربرگ، به ویژه، به احیای بخشی از سینمای مستقل دامن زد که در دهۀ ۱۹۹۰ رشد یافت. فیلم های مستقل امریکایی در این دهه، به کارگردانی و نویسندگی فیلم سازان جوانی همچون هال هارتلی، ریچارد لینک لیْتر، ویت استیلمن، و کوین اسمیتبرتری را به کلام داده اند و هنرنمایی های بصری سینمای تجاری که در فیلم های پرفروش پارک ژوراسیک(۱۹۹۳) و تایتانیک(۱۹۹۷) به اوج خود رسیده بود را کنار گذاشته اند. فیلم های هالیوودی که در تابستان ۱۹۹۹ به نمایش درآمدند، با فروش ۲.۷۸میلیارد دلار رکورد تازه ای برجا گذاشتند. این رقم در مقایسه با فروش ۱۹۹۸، دوازده درصد افزایش نشان می دهد. شمار تماشاگران سینما در فصل تابستان با افزایش هشت درصدی، نسبت به سال پیش از آن، به ۵۷۴میلیون نفر رسید، و تعداد تماشاگران در تمام سال تقریباً ۱.۴۷میلیارد نفر برآورد شده است. مهم ترین علت افزایش تعداد تماشاگران، گشایش ۵هزار سالن جدید در ۱۹۹۸ است. با این همه، در آغاز ۲۰۰۱ تعداد سینماهایی که تعطیل شد نیز افزایش یافت و دو شرکت سینمایی ۱۹۲ سالن، از ۸۶۱ سالن، خود را تعطیل کردند. بیشترین رقم درآمد ناخالص در تابستان ۱۹۹۹ به فیلم جنگ ستارگاناپیزود اول: تهدید شبح اختصاص یافت که ۲۸۱میلیون دلار بود.
پیشرفت های فنی. با رواج ماهواره و تلویزیون های کابلی، تعداد تماشاگران فیلم افزایش نظرگیری یافته است و فروش فیلم ها هر سال رکورد تازه ای را برجا می گذارند. با توجه به این موارد، در دهۀ ۱۹۹۰ مرز میان سینما و تلویزیون بیش ازپیش ازمیان برداشته شد. انقلاب در تصویرپردازی رایانه ای، ابداع دی وی دی(صفحۀ فشرده ای که ظرفیت ضبط یک فیلم سینمایی را دارد)، و تأثیر اینترنت، از دگرگونی در شیو ه های نمایش و تماشای فیلم خبر می دهند. در سال ۲۰۰۰ نخستین آزمایش گستردۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی)، در سینما، را شرکت دیزنی برای فیلم دایناسورانجام داد، و در پانزده سینمای امریکا، شیوۀ پخش دیجیتالبه کار گرفته شد. در این شیوه به جای استفاده از نوار سلولوئید در دستگاه نمایش، فیلم نخست بر روی دیسک سخت رایانه پیاده می شود و سپس بر روی پرده به نمایش درمی آید. اگر شیوۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی) توسعه پیدا کند، فیلم را می توان با ماهواره، کابل فیبرنوری، یا صفحۀ دی وی دی در سینما نمایش داد و هزینه های ظهور، چاپ و پخش نسخه های فیلم را به حداقل رساند.
صدا. فیلم های صامت هیچ گاه کاملاً بدون صدا نبودند، مثلاً ادیسون پیش از اختراع کینه توگراف، دستگاهی به نام فونوگرافابداع کرد و کوشید تا صدا و تصویر را تلفیق کند. از ۱۸۹۵ تا ۱۹۲۷ هم زمان با نمایش فیلم ، موسیقی به صورت تک نوازی پیانو در سالن های کوچک حومۀ شهر و نیز به صورت ارکستر ۱۰۰نفره در سالن های شهرهای بزرگ نواخته می شد. در ژاپن، به پیروی از سنت تئاتر کابوکی، فیلم را یک راوی روایت می کرد. «تصاویر ناطق» را شرکت برادران وارنراولین بار در فیلم کوتاه دون ژوان(۱۹۲۶) و سپس در فیلم بلند خوانندۀ جاز(۱۹۲۷) عرضه کرد. ورود صدا به سینما نخست دستاوردهای هنری دهه های پیش را دچار وقفه کرد، زیرا فیلم سازان باید ابزار سنگین و روش های پیچیده ای را به کار می گرفتند مانند استفاده از میکروفون های گوناگون در صحنه، ولی طولی نکشید که به امکانات هنری وسایل جدید پی بردند.
رنگ. نخستین فیلم سازان، ازجمله ملیس، فیلم هایشان را به دشواری و با دست رنگ می کردند. بعدها برای اختراع فیلم رنگی تلاش های فراوانی صورت گرفت ولی با ابداع تکنی کالر سه لایه، رنگ دیگر فقط یک ابزار نبود. این روش را که در آن از سه نوار فیلم استفاده می شد، اولین بار شرکت دیزنی در چندین فیلم کوتاه متحرک سازی به کار گرفت، و نخستین فیلم بلندی که به این روش فیلم برداری شد بکی شارپ(۱۹۳۵) نام داشت. اختراع فیلم خام رنگی امکانات هنری تازه ای را در اختیار فیلم سازان قرار داد. در انگلستان، مایکل پاول و امه ریک پرسبرگر و فیلم بردارشان جک کاردیفجزو نخستین کسانی بودند که از قابلیت های رنگ در انتقال مفاهیم استفاده کردند. تا دهۀ ۱۹۵۰ رنگ دیگر جنبه فانتزی و تجملی نداشت و جانشین واقع گرایی فیلم های سیاه وسفید شد.
پردۀ عریض. در «دوران طلایی» هالیوود نسبت استاندارد عرض به ارتفاع تصویر (نسبت اندازۀ تصویر)۱.۳۳ به ۱ بود که در همۀ فیلم های امریکایی رعایت می شد، اما اندکی پیش از دهۀ ۱۹۵۰، رونق تلویزیون که تهدیدی برای سینما بود، سبب شد تا سینما تصاویری تولید کند که تلویزیون قادر به تولید آن نباشد. بنابراین، در ۱۹۵۲ شیوۀ سینه راماو فیلم سه بعدی ابداع شد. سینه راما روشی بسیار پرهزینه بود و تلفیق تصویر عریض و صدای چند جهتی را دربر می گرفت. رونق فیلم سه بعدی نیز زودگذر بود و چندان نپایید، ولی در ۱۹۵۲ روش سینماسکوپ ابداع شد که در تاریخ سینما اهمیت بیشتری یافت. در ۱۹۵۳ این روش از سوی شرکت فاکس قرن بیستم، در فیلم سینمایی خرقهبه کار گرفته شد. در این روش با استفاده از عدسی آنامورفیک، تصویر عریض به صورت فشرده بر روی فیلم خام ۳۵میلی متری ثبت می شود. این روش، که با صدای استریو همراه بود، هزینۀ چندانی برای صاحبان سالن های سینما نداشت، فقط کافی بود که پردۀ عریضی را در سالن و عدسی آنامورفیک را جلو دستگاه نمایش نصب کنند. ابعاد تصویر سینماسکوپ بر پرده۲.۳۵ به ۱ است. بعدها پردۀ عریض، با نسبت۱.۸۵ به ۱، جانشین سینماسکوپ شد.
سواد سینمایی. تماشاگران پس از جنگ جهانی دوم با سینما رشد کردند و به شیوۀ بیان آن خو گرفتند و به توانایی های هنری اش آگاه بودند. چند جوان مشتاق که در فرانسه در مجلۀ سینمایی کایه دو سینما کار می کردند، نظریۀ مؤلفرا پی ریختند. بر پایۀ این نظریه، که از مبانی موج نو بود، کارگردان «مؤلف» فیلم است (یا باید باشد). برخی از فیلم سازان نیز، خارج از چارچوب سینمای تجاری، سبک آفرینی کردند. رواج ویدئوهای خانگی و راه اندازی رشتۀ سینما در بسیاری از دانشگاه های امریکا، در دهۀ ۱۹۸۰، موجب رونق سینمای مستقل در این کشور شد، ولی پیش از این فقط چند فیلم ساز مستقل در این زمینه فعال بودند.
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
صحنه ای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه
برگرفته از واژۀ یونانی kinema به معنای «حرکت». سینما، شکلی از هنر و سرگرمی، عبارت است از نمایش تصاویر متحرک رنگی یا سیاه وسفید بر پرده. در سینما از هنرهای دیگری چون ادبیات، تئاتر و موسیقی نیز استفاده می شود. سابقۀ نمایش تصویر به فانوس خیالقرن ۱۷ برمی گردد. در قرن ۱۹ تلاش هایی در زمینۀ تصور حرکت تصاویر صورت گرفت. اسباب بازی های نوری، مانند زئوتروپ، با تکیه بر این اصل ساخته می شود که هر تصویری بر شبکیۀ چشم بیفتد کسری از ثانیه در آن می ماند و به این ترتیب اگر چندین تصویر به سرعت و پی درپی بر شبکیه بیفتد، متحرک و پیوسته به نظر می آید. در نیمۀ نخست قرن ۱۹ افرادی همچون ژوزف نی یپس، لوئی داگر، و ویلیام تالبوتعکاسی ثابت را اختراع کردند و راه برای ادورد مای بریج، در زمینۀ عکاسی ردیفیهموار شد؛ منظور از عکاسی ردیفی ثبت حرکات حیوانات یا انسان در ردیفی از عکس های ثابت و پی درپی است. ابداعاتی که در دو دهۀ آخر قرن ۱۹ در امریکا صورت گرفت، راه را برای فیلم برداری ممکن ساخت، ازجمله ابداع نوار سلولوئیددر ۱۸۸۷ و نیز کینه توگرافکه دبلیو کِی ال دیکسونبا نظارت توماس ادیسون، مخترع امریکایی، در ۱۸۹۱ ساخت. این دستگاه که با نوار سلولوئید سوراخ دار و با باطری کار می کرد، نخستین نمونه از دوربین تصویر متحرک بود. دیکسون سپس از سوی ادیسون مأموریت یافت تا کینه توسکوپرا بسازد؛ این دستگاه فیلم هایی را نشان می داد که با کینه توگراف گرفته بودند و سوراخی داشت که تصاویر را از درون آن تماشا می کردند. به دنبال نوآوری دیکسون، برادران لومیر در ۱۸۹۵ دستگاه سینماتوگراف، با قابلیت حمل آسان و ضبط و ظهور و چاپ تصاویر متحرک، را اختراع کردند.دوران صامت. در دهۀ ۱۸۹۰ پیش کسوتان فرانسوی سینما، برادران لومیر (اوگوست و لوئی)سینماتوگراف را ابداع کردند. این وسیله، تصاویری را بر پرده می انداخت و تصور حرکت تصاویر را القا می کرد. آثار برادران لومیر و بسیاری از نخستین فیلم سازان، فیلم هایی کوتاه و مستند دربارۀ رویدادهای روزمره بود، همچون خروج کارگران از کارخانه، ورود قطار به ایستگاه، و غذادادن به بچه. در سال های آغازین قرن ۲۰، ساخت فیلم های داستانی رواج یافت و فیلم ها از نظر الگوهای تدوین، حرکت دوربین، و جلوه های نوری پیچیده تر شد. فیلم های مهم این دوره عبارت اند از فیلم تخیلی داستانی سفر به ماه(۱۹۰۲) و فیلم وسترن سرقت بزرگ قطار(۱۹۰۳) ساختۀ ادوین اس پورتر، دو فیلم حماسی تولّد یک ملّت(۱۹۱۵) و تعصب(۱۹۱۶) هر دو ساختۀ دیوید وارک گریفیث. در دهۀ ۱۹۲۰، امریکا سرکردۀ تجاری بازار جهانی بود ولی سینمای اروپا به تجربه اندوزی های هنری و مدرنیستی می پرداخت. اکسپرسیونیسم آلماندر این دوره بسیار تأثیرگذار بود و در آثار مهمی همچون مَطب دکتر کالیگاری(۱۹۱۹) و فیلم های کارگردان هایی مانند فریتس لانگ، مورنائوو پابستنمود یافت. در شوروی، سرگِی آیزنشتاینفن مونتاژ را تکامل بخشید که نمونۀ بارز آن رزمناو پوتمکین(۱۹۲۵) است. صنعت فیلم سازی در هند و ژاپن نیز در همین دوره پدید آمد.
سینمای اروپا در آغاز. سینمای اروپا در آغاز زیر سلطۀ سینمای فرانسه (به ویژه محصولات پاتهو گومون) بود، ولی صنعت سینما در اسکاندیناوی نیز رونق یافت. فیلم سازان ایتالیایی متخصص ساختن آثار حماسی جذاب و تاریخی بودند، همچون فیلم پرفروش کابیریا(۱۹۱۴) ساختۀ جووانی پاسترونه(۱۸۸۳ـ۱۹۵۹). در دوران جنگ جهانی اول، بیشتر صنایع فیلم سازی کشورهای اروپایی از رمق افتادند، ولی در دهۀ ۱۹۲۰ فیلم هایی چون مصائب ژاندارک(۱۹۲۸) اثر کارل تئودور درایر، آخرین خنده(۱۹۲۴) ساختۀ مورنائو، ناپلئون (۱۹۲۶) اثر آبل گانس، و نخستین فیلم ناطق آلفرد هیچکاکبه نام حق السکوت(۱۹۲۹)، نقاط عطفی در سینمای اروپا بودند. در روسیه، علاوه بر آیزنشتاین، فسِوِلِت پودوفکینو ژیگا ورتوفنیز از نخستین کارگردانان سینمای این کشور بودند.
هالیوود پیش از ۱۹۶۰. در دو دهۀ نخست قرن ۲۰، فیلم سازی امریکا که افرادی همچون دیوید وارک گریفیث، سیسیل ب دومیلو چارلی چاپلین، در رأس آن بودند، به لحاظ هنری و تجاری رونق یافت. تا دهۀ ۱۹۲۰ صنعت سینما در چندین استودیو در نزدیکی لوس آنجلس، کالیفرنیا، متمرکز شد. این استودیوهای هالیوودی، همان الگوی تولید انبوه رایج در دیگر صنایع امریکا را به کار گرفتند. همۀ فیلم های هالیوود از الگوهایی یکنواخت پیروی می کردند و تا نیمۀ دهۀ ۱۹۳۰ محتوا و سبکشان را آیین نامۀ سفت وسخت تولید (← سانسور فیلم؛ ادارۀ هیز) تعیین می کرد، ولی عواملی دیگر در جاذبه و مقبولیت محصولات هالیوود در ژانر (گونه)های مختلف نقش داشت، ازجمله بهره گیری از محبوبیت ستارگان، تبلیغات گسترده، انتشار اطلاعیه در مطبوعات، و معرفی آن ها در رسانه ها. موضوع فیلم های امریکایی، در آغاز، بیشتر حماسی تاریخی، ملودرام، کمدی اسلپ استیک (بزن بکوب)، و وسترن بود. در این زمان رابرت فلاهرتیاز کارگردان های شاخص سینمای مستند بود. پس از پیدایش سینمای ناطق، در اواخر دهۀ ۱۹۲۰، گونه های دیگری نیز در سینما پدید آمدند، ازجمله فیلم های موزیکال، گانگستری، کمدی اسکروبال، ترسناک، نمایش تاریخی، و مهیجِ جنایی. ساخت فیلم های انیمیشن (تصویر متحرک)نیز در همین زمان آغاز شد، مانند میکی ماوس، آفریدۀ والت دیزنیکه نخست در کارتون استیم بوت ویلی(۱۹۲۸) ظاهر شد، و سفیدبرفی و هفت کوتوله، نخستین فیلم بلند متحرک سازی که در ۱۹۳۷ به نمایش درآمد. نظام ستاره سازی از ۱۹۰۹ رواج یافت و بازیگرانی همچون مری پیکفوردو بن تورپیناز این سال محبوب شدند، و دیری نپایید که ستارگان تازه ای مانند فتی آربکل، چارلی چاپلین، داگلاس فربنکس مهتر، گرتا گاربو، لیلیان گیش، باستر کیتون، هارولد لوید، گلوریا سوانسون، و رودالف والنتینوظهور کردند. با ورود صدا، بسیاری از ستارگان دوران صامتِ سینما کنار رفتند، زیرا صدا و سبک بازیگری شان مناسب با این قالب تازه نبود. درعوض بسیاری از بازیگران ناتورالیستو شخصیت های شناخته شدۀ تئاتر به سینما روآوردند. برخی از ستارگان «دوران طلایی» هالیوود، در دهه های ۱۹۳۰ و۱۹۴۰، عبارت اند از هامفری بوگارت، جیمز کاگنی، جون کرافورد، بت دیویس، هنری فاندا، کلارک گیبل، جودی گارلند، کری گرانت، کاترین هپبورن، مرنا لوی، برادران مارکس، ویلیام پاول، باربارا استنویک، جیمز استوارت، و اسپنسر تریسی. پیش تر با وجود این که در زمینۀ فیلم برداری رنگی آزمایش هایی صورت گرفته بود، این کار در عمل با ابداع تکنی کالرآغاز شد. در امریکا فیلم رنگی فقط برای تولید آثار برجسته ای چون بر باد رفته (۱۹۳۹) و موزیکال های پرهزینه ای مانند جادوگر شهر زمرد(۱۹۳۹) به کار می رفت، ولی تا نیمۀ دهۀ ۱۹۵۰ همۀ فیلم های هالیوود به شیوۀ رنگی ساخته می شد. در همین زمان چندین شیوۀ نمایش پردۀ عریض ابداع شد که از آن میان سینماسکوپاز همه موفق تر بود.
سینمای جهان پیش از ۱۹۶۰. در دهۀ ۱۹۳۰، ژان رنواردر فرانسه، چندین فیلم ماندگار ساخت؛ ازجمله شب در چهارراه(۱۹۳۲) و جنایت آقای لانژ(۱۹۳۶). مجموعه ای از فیلم های واقع گرای شاعرانه، همچون په په لوموکو(۱۹۳۶)، اثر ژولین دوویویه، و بندر مه آلود(۱۹۳۸) ساختۀ مارسل کارنه، بر گونۀ فیلم نوُاردر امریکا و فیلم های مهیج و جنایی فرانسه، موسوم به فیلم های پلیسی، تأثیر گذاشت. ژان کوکتومهم ترین فیلم هایش را در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ساخت، و لوئی مالکارش را در دهۀ ۱۹۵۰ آغاز کرد. دهه های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ در انگلستان دوران خلاقیت های مستمر بود و فیلم سازانی همچون آلگزاندر کوردا، مایکل پاول، امه ریک پرسبرگر، و کارول رید ظهور کردند. در همین دوران استودیوهای ایلینگپا گرفت و آرتور رنک امپراتوری فیلم سازیش را بنا نهاد. در ایتالیا، درست پس از جنگ جهانی دوم، جنبش نئورئالیست(نوواقع گرا) به پیش گامی لوکینو ویسکونتیآغاز شد. این جنبش به ساخت فیلم های کلاسیکی مانند رم شهر بی دفاع(۱۹۴۵) ساختۀ روبرتو روسّلّینی، و دزدان دوچرخه(۱۹۴۸) اثر ویتوریو دسیکا، منجر شد. در دهۀ ۱۹۵۰ کارگردان های سوررئالیست(فراواقع گرا) مانند میکل آنجلو آنتونیونیو فدریکو فلینی، شروع به فیلم سازی کردند. لوئیس بونوئلاسپانیایی، در دهۀ ۱۹۲۰، کارش را با ساخت فیلم های سورئالیستی آغاز کرد و بیشتر فیلم هایش را در تبعید ساخت. در دهۀ ۱۹۵۰ اینگمار برگمانسوئدی، آندری وایدای لهستانی نیز همچون ساتیاجیت رای هندی به شهرت جهانی رسیدند. معروف ترین فیلم سازان ژاپنی در این دهه عبارت بودند از کنجی میزوگوچی، یاسوجیرو اوزو، و آکیرا کوروساوا.
سینمای جهان پس از ۱۹۶۰. از مهم ترین جنبش های سینمایی دهۀ ۱۹۶۰ موج نو فرانسهبود که با فیلم هایی چون از نفس افتاده (۱۹۵۹) اثر ژان ـ لوک گدارو ژول و ژیم(۱۹۶۲) اثر فرانسوآ تروفوآغاز شد. سینماگران موج نو فرانسه، آگاهانه با فرمفیلم بازی می کردند و قواعد سینمای امریکا را زیر پا می گذاشتند؛ هنر مدرن و فرهنگ عامیانه را درهم می آمیختند، و اغلب از دیدگاه چپ گرایانه به نقد زندگی مدرن می پرداختند. در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، تحولات مهمی در سینمای کشورهای جهان پدید آمد، ازجمله در انگلستان (لینزی اندرسون، تونی ریچاردسون، جان شله زینگر)، چکسلوواکی (میلوش فورمن، وِرا چیتی لووا، یری مِنزِل)، آلمان (راینر ورنر فاسبیندر، ورنر هرتزوگ، ویم وندرس)، و اسپانیا (کارلوس سائورا، خوزه لوئیس بورائو، ویکتور اریسه). در دهه های۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در اروپا کارگردانان تازه کاری چون کریشتف کیشلوفسکی، پدرو آلمودووار، آکی کوریسماکی، ژان ـ ژاک بنی، پاتریس لوکُنت، و دِرِک جارمن، در عرصه سینمای جهانی درخشیدند. در همین سال ها فیلم هایی از افریقا، خاورمیانه، و امریکای لاتین نیز در غرب به نمایش درآمد. فیلم سازان نیوزیلند همچون جِین کمپیونو پیتر وی یر، جورج میلر، لی تاماهوری، و فیلم سازان کانادایی چون دنیس آرکندو آتم اِگویانبه شهرت جهانی دست یافتند. سینمای ملی کشورهای چین، هنگ کنگ، تایوان، و ژاپن برخی از زیباترین فیلم های اواخر دهۀ ۱۹۸۰ و دهۀ ۱۹۹۰ را تولید کردند و فیلم سازانی همچون چن کایگه، ژانگ ییمو، هو سایوـ سِیْن، تیان ژوانگ ژوانگ، ژوزو ایتامی، تاکه شی بیت تاکه شی، جان وُو، وُنگ کارـ وای، و دیگران مشهور شدند. در دهۀ ۱۹۹۰ سینمای انگلستان نیز جانی دوباره گرفت و فیلم های مایک لیبا استقبال روبه رو شد. فیلم کمدی و عاشقانۀ چهار عروسی و یک تشییع جنازه(۱۹۹۴) و فیلم جنایی قفل، انبار و دو لولۀ داغ تفنگ(۱۹۹۷) در هر دو سوی اقیانوس اطلس به موفقیت هنری و تجاری دست یافتند.
سینمای امریکا پس از ۱۹۶۰. در امریکا فیلم سازانی همچون رابرت آلتمن، فرانسیس فورد کاپولا، آرتور پن، و مارتین اسکورسیزیتکنیک های سبکیِ موج نو فرانسه را در فیلم های تجاری به کار گرفتند. وودی آلننوعی کمدی لفظی را درپیش گرفت که بر فیلم سازان نسل بعد تأثیر بسیار گذاشت. استودیوهای هالیوود، که تا آن زمان برای مخاطبان سنتی فیلم می ساختند به فیلم سازی برای جوانان نیز توجه کردند. در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل دهۀ ۱۹۷۰ با تغییر ساختار در صنعت فیلم امریکا، نسل جدید فیلم سازان به نوآوری پرداختند، ولی به تدریج این تغییرات دوباره به سوی معیارهای محافظه کارانۀ سینمای هالیوود متمایل شد. موفقیت فیلم های تجاری پرهزینه ای مانند آرواره ها(۱۹۷۵)، جنگ ستارگان(۱۹۷۷)، وای تی: موجود فرازمینی (۱۹۸۲)، فصل تازه ای را در فیلم سازی امریکا گشود که بر تولید فیلم های پرفروش و استفاده از جلوه های ویژه تأکید داشت. این گرایش با ابداع تصاویر رایانه ای در دهۀ ۱۹۹۰ شدت گرفت. محافظه کاریِ صنعت سینمای امریکا، موجب رویکرد دوباره به گونه های فیلم و نظام ستاره سازی شد. در دهۀ ۱۹۹۰ گونه های وسترن، کمدی های عشقی، و فیلم های جنگی دوباره احیا شد، همچون فیلم های نابخشوده(۱۹۹۲)، بی خواب در سیاتل(۱۹۹۳)، و نجات سرباز رایان(۱۹۹۸). ستاره های هالیوود به بازیگران اصلی صنعت فیلم امریکا تبدیل شدند، ازجمله آرنولد شوارتزِنِگِر، جیم کری، تام هنکس، دمی مور، و بروس ویلیسکه برای بازی در هر فیلم میلیون ها دلار دستمزد می گرفتند. از سوی دیگر در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، فیلم سازانی جوان و مستقل و نیز شرکت های کوچک فیلم سازی بیرون از استودیوهای هالیوود فیلم می ساختند. بسیاری از این فیلم سازان مستقل که با بودجۀ کمتر و آزادی هنری بیشتر کار می کردند، اسلوب های فیلم درجه دو و موج نو فرانسه را با نوآوری احیا کردند؛ مهم ترین این فیلم ها عبارت اند از رد خون(۱۹۸۴) ساختۀ برادران کوئن، دختره باید آن را به دست بیاورد(۱۹۸۶) اثر اسپایک لی، سکس، دروغ ها و نوار ویدئو(۱۹۸۹) ساختۀ استیون سادربرگ، و سگدانی(۱۹۹۲) اثر کوئنتین تارانتینو. فیلم سادربرگ، به ویژه، به احیای بخشی از سینمای مستقل دامن زد که در دهۀ ۱۹۹۰ رشد یافت. فیلم های مستقل امریکایی در این دهه، به کارگردانی و نویسندگی فیلم سازان جوانی همچون هال هارتلی، ریچارد لینک لیْتر، ویت استیلمن، و کوین اسمیتبرتری را به کلام داده اند و هنرنمایی های بصری سینمای تجاری که در فیلم های پرفروش پارک ژوراسیک(۱۹۹۳) و تایتانیک(۱۹۹۷) به اوج خود رسیده بود را کنار گذاشته اند. فیلم های هالیوودی که در تابستان ۱۹۹۹ به نمایش درآمدند، با فروش ۲.۷۸میلیارد دلار رکورد تازه ای برجا گذاشتند. این رقم در مقایسه با فروش ۱۹۹۸، دوازده درصد افزایش نشان می دهد. شمار تماشاگران سینما در فصل تابستان با افزایش هشت درصدی، نسبت به سال پیش از آن، به ۵۷۴میلیون نفر رسید، و تعداد تماشاگران در تمام سال تقریباً ۱.۴۷میلیارد نفر برآورد شده است. مهم ترین علت افزایش تعداد تماشاگران، گشایش ۵هزار سالن جدید در ۱۹۹۸ است. با این همه، در آغاز ۲۰۰۱ تعداد سینماهایی که تعطیل شد نیز افزایش یافت و دو شرکت سینمایی ۱۹۲ سالن، از ۸۶۱ سالن، خود را تعطیل کردند. بیشترین رقم درآمد ناخالص در تابستان ۱۹۹۹ به فیلم جنگ ستارگاناپیزود اول: تهدید شبح اختصاص یافت که ۲۸۱میلیون دلار بود.
پیشرفت های فنی. با رواج ماهواره و تلویزیون های کابلی، تعداد تماشاگران فیلم افزایش نظرگیری یافته است و فروش فیلم ها هر سال رکورد تازه ای را برجا می گذارند. با توجه به این موارد، در دهۀ ۱۹۹۰ مرز میان سینما و تلویزیون بیش ازپیش ازمیان برداشته شد. انقلاب در تصویرپردازی رایانه ای، ابداع دی وی دی(صفحۀ فشرده ای که ظرفیت ضبط یک فیلم سینمایی را دارد)، و تأثیر اینترنت، از دگرگونی در شیو ه های نمایش و تماشای فیلم خبر می دهند. در سال ۲۰۰۰ نخستین آزمایش گستردۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی)، در سینما، را شرکت دیزنی برای فیلم دایناسورانجام داد، و در پانزده سینمای امریکا، شیوۀ پخش دیجیتالبه کار گرفته شد. در این شیوه به جای استفاده از نوار سلولوئید در دستگاه نمایش، فیلم نخست بر روی دیسک سخت رایانه پیاده می شود و سپس بر روی پرده به نمایش درمی آید. اگر شیوۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی) توسعه پیدا کند، فیلم را می توان با ماهواره، کابل فیبرنوری، یا صفحۀ دی وی دی در سینما نمایش داد و هزینه های ظهور، چاپ و پخش نسخه های فیلم را به حداقل رساند.
صدا. فیلم های صامت هیچ گاه کاملاً بدون صدا نبودند، مثلاً ادیسون پیش از اختراع کینه توگراف، دستگاهی به نام فونوگرافابداع کرد و کوشید تا صدا و تصویر را تلفیق کند. از ۱۸۹۵ تا ۱۹۲۷ هم زمان با نمایش فیلم ، موسیقی به صورت تک نوازی پیانو در سالن های کوچک حومۀ شهر و نیز به صورت ارکستر ۱۰۰نفره در سالن های شهرهای بزرگ نواخته می شد. در ژاپن، به پیروی از سنت تئاتر کابوکی، فیلم را یک راوی روایت می کرد. «تصاویر ناطق» را شرکت برادران وارنراولین بار در فیلم کوتاه دون ژوان(۱۹۲۶) و سپس در فیلم بلند خوانندۀ جاز(۱۹۲۷) عرضه کرد. ورود صدا به سینما نخست دستاوردهای هنری دهه های پیش را دچار وقفه کرد، زیرا فیلم سازان باید ابزار سنگین و روش های پیچیده ای را به کار می گرفتند مانند استفاده از میکروفون های گوناگون در صحنه، ولی طولی نکشید که به امکانات هنری وسایل جدید پی بردند.
رنگ. نخستین فیلم سازان، ازجمله ملیس، فیلم هایشان را به دشواری و با دست رنگ می کردند. بعدها برای اختراع فیلم رنگی تلاش های فراوانی صورت گرفت ولی با ابداع تکنی کالر سه لایه، رنگ دیگر فقط یک ابزار نبود. این روش را که در آن از سه نوار فیلم استفاده می شد، اولین بار شرکت دیزنی در چندین فیلم کوتاه متحرک سازی به کار گرفت، و نخستین فیلم بلندی که به این روش فیلم برداری شد بکی شارپ(۱۹۳۵) نام داشت. اختراع فیلم خام رنگی امکانات هنری تازه ای را در اختیار فیلم سازان قرار داد. در انگلستان، مایکل پاول و امه ریک پرسبرگر و فیلم بردارشان جک کاردیفجزو نخستین کسانی بودند که از قابلیت های رنگ در انتقال مفاهیم استفاده کردند. تا دهۀ ۱۹۵۰ رنگ دیگر جنبه فانتزی و تجملی نداشت و جانشین واقع گرایی فیلم های سیاه وسفید شد.
پردۀ عریض. در «دوران طلایی» هالیوود نسبت استاندارد عرض به ارتفاع تصویر (نسبت اندازۀ تصویر)۱.۳۳ به ۱ بود که در همۀ فیلم های امریکایی رعایت می شد، اما اندکی پیش از دهۀ ۱۹۵۰، رونق تلویزیون که تهدیدی برای سینما بود، سبب شد تا سینما تصاویری تولید کند که تلویزیون قادر به تولید آن نباشد. بنابراین، در ۱۹۵۲ شیوۀ سینه راماو فیلم سه بعدی ابداع شد. سینه راما روشی بسیار پرهزینه بود و تلفیق تصویر عریض و صدای چند جهتی را دربر می گرفت. رونق فیلم سه بعدی نیز زودگذر بود و چندان نپایید، ولی در ۱۹۵۲ روش سینماسکوپ ابداع شد که در تاریخ سینما اهمیت بیشتری یافت. در ۱۹۵۳ این روش از سوی شرکت فاکس قرن بیستم، در فیلم سینمایی خرقهبه کار گرفته شد. در این روش با استفاده از عدسی آنامورفیک، تصویر عریض به صورت فشرده بر روی فیلم خام ۳۵میلی متری ثبت می شود. این روش، که با صدای استریو همراه بود، هزینۀ چندانی برای صاحبان سالن های سینما نداشت، فقط کافی بود که پردۀ عریضی را در سالن و عدسی آنامورفیک را جلو دستگاه نمایش نصب کنند. ابعاد تصویر سینماسکوپ بر پرده۲.۳۵ به ۱ است. بعدها پردۀ عریض، با نسبت۱.۸۵ به ۱، جانشین سینماسکوپ شد.
سواد سینمایی. تماشاگران پس از جنگ جهانی دوم با سینما رشد کردند و به شیوۀ بیان آن خو گرفتند و به توانایی های هنری اش آگاه بودند. چند جوان مشتاق که در فرانسه در مجلۀ سینمایی کایه دو سینما کار می کردند، نظریۀ مؤلفرا پی ریختند. بر پایۀ این نظریه، که از مبانی موج نو بود، کارگردان «مؤلف» فیلم است (یا باید باشد). برخی از فیلم سازان نیز، خارج از چارچوب سینمای تجاری، سبک آفرینی کردند. رواج ویدئوهای خانگی و راه اندازی رشتۀ سینما در بسیاری از دانشگاه های امریکا، در دهۀ ۱۹۸۰، موجب رونق سینمای مستقل در این کشور شد، ولی پیش از این فقط چند فیلم ساز مستقل در این زمینه فعال بودند.
wikijoo: سینما
مترادف ها
تکان ناگهانی، سینما، تلنگر، ضربت اهسته و سبک با شلاق
وصف، صورت، رسم، سینما، تصور، تصویر، عکس، تمثال، منظره، نگار
سینما
سینما، غشا، فیلم، فیلم عکاسی، فیلم سینما، پرده نازک، تاری چشم، ساختمان لیفی ورشتهای
سینما، فیلم سینما
سینما
سینما، اپارات فیلم، دوبین فیلم برداری
سینما
سینما، پرده سینما
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
رخشارگاه ✅
نیازی نیست واژه تازه ای برای سینما بسازیم.
سینِما یک واژه فرانسوی است و برابرنهاده آن می شود سینَما، که از واژه شماره سی و نما تشکیل شده و اشاره دارد به ۳۰ فریم بر ثانیه که نرخ فریم استاندارد است، در واقع یعنی هر ثانیه فیلم از ۳۰ عکس ساخته می شود.
سینِما یک واژه فرانسوی است و برابرنهاده آن می شود سینَما، که از واژه شماره سی و نما تشکیل شده و اشاره دارد به ۳۰ فریم بر ثانیه که نرخ فریم استاندارد است، در واقع یعنی هر ثانیه فیلم از ۳۰ عکس ساخته می شود.
سینِ ( cin� ) [فرانسوی] استفاده شده در کلمات "سینما به فرانسوی: cin�ma" و "سینِه موبیل به فرانسوی: Cin�mobile" که معنی اصطلاحی آن، فیلم می شود. در ضمن،
mobile، که تلفظ فرانسوی آن، مُبیل است همان مُبایل یا موبایل با تلفظ انگلیسی آن است که معنی متحرک و سیار می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
cin�ma، سینما، نمایش تصاویر متحرک رنگی یا سیاه وسفید بر پرده.
Cin�mobile، سینِه موبیل، فیلم خودرو، یک ماشین بزرگ شبیه کامیونت است که از بیرون جای نفوذی برای باد و باران و آفتاب ندارد و داخل آن با سبک و شیوه خاصی قفسه بندی شده تا گروه فیلم برداری وسایل و تجهیزات خود را داخل آن بگذارند و خارج از استودیو فیلم برداری کنند این ماشین ها دارای اتاق تعویض لباس و گریم نیز هستند.
اصلاحیه: با توجه به اینکه حرف فرانسوی e که دقیقا در بالای آن علامتی چون فتحه قرار دارد برای دیکشنری آبادیس نامفهوم است لذا به جای آن علامت سوال نقش بسته است لذا خوانندگان به این مسئله دقت کنند و در این مطلب هرکجا علامت سوال دیدند آن را با چنین حرفی جایگزین کنند.
mobile، که تلفظ فرانسوی آن، مُبیل است همان مُبایل یا موبایل با تلفظ انگلیسی آن است که معنی متحرک و سیار می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
cin�ma، سینما، نمایش تصاویر متحرک رنگی یا سیاه وسفید بر پرده.
Cin�mobile، سینِه موبیل، فیلم خودرو، یک ماشین بزرگ شبیه کامیونت است که از بیرون جای نفوذی برای باد و باران و آفتاب ندارد و داخل آن با سبک و شیوه خاصی قفسه بندی شده تا گروه فیلم برداری وسایل و تجهیزات خود را داخل آن بگذارند و خارج از استودیو فیلم برداری کنند این ماشین ها دارای اتاق تعویض لباس و گریم نیز هستند.
اصلاحیه: با توجه به اینکه حرف فرانسوی e که دقیقا در بالای آن علامتی چون فتحه قرار دارد برای دیکشنری آبادیس نامفهوم است لذا به جای آن علامت سوال نقش بسته است لذا خوانندگان به این مسئله دقت کنند و در این مطلب هرکجا علامت سوال دیدند آن را با چنین حرفی جایگزین کنند.
احتمالاً کلمۀ سیناما sinama ترکی با کلمۀ سینما ارتباط دارد
سیناما sinama مخفف سیناماک sinamak= آزمایش کردن، تست کردن، سنجیدن، آزمودن، ارزیابی کردن، ملاحظه کردن، تماشا کردن، بررسی کردن، تصور کردن، پنداشتن، خیال کردن، فکر کردن، تصویر کردن، اندیشیدن، اندیشه کردن، و. . .
... [مشاهده متن کامل]
Men siziň o�nuňyzy sinama u�in geldim مین سیزینگ اُینونگیزی سیناما اوچین گِلدیم= من برای تست ( ملاحظه، تماشا، ارزیابی، آزمایش، و. . . ) بازی شما آمدم
sen meny sinama سِن مِنی سیناما= تو مرا آزمایش نکن، تو مرا ارزیابی ( تماشا، ملاحظه ) نکن
men ol suraty sinama geldim مِن اُل سوراتی سیناما گِلدیم= من برای تستِ ( ملاحظۀ، تماشای، و. . . ) آن تصویر ( عکس، صورت، و. . ) آمده ام
سیناما sinama مخفف سیناماک sinamak= آزمایش کردن، تست کردن، سنجیدن، آزمودن، ارزیابی کردن، ملاحظه کردن، تماشا کردن، بررسی کردن، تصور کردن، پنداشتن، خیال کردن، فکر کردن، تصویر کردن، اندیشیدن، اندیشه کردن، و. . .
... [مشاهده متن کامل]
Men siziň o�nuňyzy sinama u�in geldim مین سیزینگ اُینونگیزی سیناما اوچین گِلدیم= من برای تست ( ملاحظه، تماشا، ارزیابی، آزمایش، و. . . ) بازی شما آمدم
sen meny sinama سِن مِنی سیناما= تو مرا آزمایش نکن، تو مرا ارزیابی ( تماشا، ملاحظه ) نکن
men ol suraty sinama geldim مِن اُل سوراتی سیناما گِلدیم= من برای تستِ ( ملاحظۀ، تماشای، و. . . ) آن تصویر ( عکس، صورت، و. . ) آمده ام
سیماوا
#پیشنهاد شخصی:
پویان ( سینما )
به معنیِ پوینده و پویاساز .
با توجه به ریشه ی معنایی واژه هایی مانندِ ( Cinema, Animation, Motion, Art, Movie ) که همگی به ( پویایی و حرکت ) اشاره دارند والبته به کار گیری واژه ی ( پویانمایی ) در فارسی امروز می توان از این واژه بهره گرفت وَ واژه سازی کرد.
... [مشاهده متن کامل]
برای نمونه:
پویانگر/سینماگر
سینما ( جا وَ مکان ) - پویانسَرا
حتی به جای عبارتِ ( فیلم سینمایی ) می توان آن را به کار بُرد.
یک پویان/ یک فیلم سینمایی.
توجه: ( در زبان آمریکایی )
{ movie فیلم سینمایی
برگرفته از moving pictures
Movies فیلم های سینمایی
وَ The movies سینما }
پویان ( سینما )
به معنیِ پوینده و پویاساز .
با توجه به ریشه ی معنایی واژه هایی مانندِ ( Cinema, Animation, Motion, Art, Movie ) که همگی به ( پویایی و حرکت ) اشاره دارند والبته به کار گیری واژه ی ( پویانمایی ) در فارسی امروز می توان از این واژه بهره گرفت وَ واژه سازی کرد.
... [مشاهده متن کامل]
برای نمونه:
پویانگر/سینماگر
سینما ( جا وَ مکان ) - پویانسَرا
حتی به جای عبارتِ ( فیلم سینمایی ) می توان آن را به کار بُرد.
یک پویان/ یک فیلم سینمایی.
توجه: ( در زبان آمریکایی )
{ movie فیلم سینمایی
برگرفته از moving pictures
Movies فیلم های سینمایی
وَ The movies سینما }
رخشار ( roxƨar )
به چم ( مفهوم ) هنر و کاری که به آفرینش وین هایی ( تصویرهایی ) بیانجامد.
رخشارکده ( roxƨarkəde ) ، رخشارگاه ( roxƨargah ) ، رخشارخانه ( roxƨarxane )
به آرِش جای نمایش رخشا ( فیلم ) یا رخشار ( اثر سینمایی ) است.
به چم ( مفهوم ) هنر و کاری که به آفرینش وین هایی ( تصویرهایی ) بیانجامد.
رخشارکده ( roxƨarkəde ) ، رخشارگاه ( roxƨargah ) ، رخشارخانه ( roxƨarxane )
به آرِش جای نمایش رخشا ( فیلم ) یا رخشار ( اثر سینمایی ) است.
برابر پارسی سینما :
رخشارگاه
تماشاخانه
تماشاکده
تماشاگاه
رخشارگاه
تماشاخانه
تماشاکده
تماشاگاه
نماوایش
نما آوا یِش
زیرا بجز تصویر ( نما ) ، صدا هم وجود دارد پس باید واژه کلی تر باشد.
و همچنین با واژه نمایش هم یک هماهنگی لغوی داشته باشد تا زیباتر در ذهن جای گیرد.
نما آوا یِش
زیرا بجز تصویر ( نما ) ، صدا هم وجود دارد پس باید واژه کلی تر باشد.
و همچنین با واژه نمایش هم یک هماهنگی لغوی داشته باشد تا زیباتر در ذهن جای گیرد.
سینما
سینِ همریشه با واژه ی پارسی جُن یا جُنب است .
به گُمانم در پارسی امروز می توان از واژه های دیگر با این درونمایه هم بهره برد :
پونِگارستان ، پونمودگاه ، پومایشگاه
در زبان انگلیسی: movie همریشه با ستاک : مود و مای در پارسی است که این کارواژه را پیشوند هایی به کار میبریم :
... [مشاهده متن کامل]
فرمودن ، فرماییدن
آزمودن ، آزماییدن
پیمودن ، پیماییدن
آمودن/ آمادن ، آماییدن
نمودن ، نماییدن
مود و ماد به مینه اندازه و سنجه است ولی در مَجاز : حرکت، جنبش و سرعت فهمیده می شود، که می توان از این ستاک هم واژه ای شایسته ساخت.
سینِ همریشه با واژه ی پارسی جُن یا جُنب است .
به گُمانم در پارسی امروز می توان از واژه های دیگر با این درونمایه هم بهره برد :
پونِگارستان ، پونمودگاه ، پومایشگاه
در زبان انگلیسی: movie همریشه با ستاک : مود و مای در پارسی است که این کارواژه را پیشوند هایی به کار میبریم :
... [مشاهده متن کامل]
فرمودن ، فرماییدن
آزمودن ، آزماییدن
پیمودن ، پیماییدن
آمودن/ آمادن ، آماییدن
نمودن ، نماییدن
مود و ماد به مینه اندازه و سنجه است ولی در مَجاز : حرکت، جنبش و سرعت فهمیده می شود، که می توان از این ستاک هم واژه ای شایسته ساخت.
کینِما، واژه ای یونانی ( κινῆμα. - ατος ) ، ریشه ای در وجه تسمیه سینماست به معنای《حرکت》
- سینما را نمی توان قطعا رسانه ای نامید که شامل تصاویر متحرک و صدا _از نما و آوای واقعی یا بازسازی شده_ باشد.
... [مشاهده متن کامل]
• سینما قبل از آن یک فن آوری متکی به نور برای بازنمایی جهانِ عینی یا خیالی، به شکل صرفا "تصاویر متحرک" است و الزاما باید حاوی یک یا چند وجه از اندیشه باشد.
- ماهیت و ذات سینما هرگز متکی و مبتنی بر داستان، موسیقی، صدا، رنگ، سرگرمی و تجارت نیست.
• تمام این عناصر زاییده ی اصالت سینما و مسبب توانمندی سینما هستند.
- هنر در سینما جایگاه قبلی ندارد.
هنر ممزوج سینماست همانطور که تخیل _با درهم آمیخته گی_ با معنا شعر را به عنوان یک هنر می آفریند.
• سینما می تواند محملی برای تخیل یا واقعیت باشد و این قابلیت را دارد که ابزاری باشد برای انتقال اندیشه ای مشخص و قابل درک.
- سینما نام مکانی برای نمایش فیلمِ موسوم به سینمایی نیست. نام آن جایگاه و حریم برای نمایش فیلم می تواند "سالن سینما" باشد.
• سینما به عمد یا به سهو می تواند مورد استفاده یا سوءاستفاده قرار بگیرد.
- سینما، یک جریان اجتماعی، بستر، صنف و یا تشکّلی نیست که در آن {توی آن} به فعالیت های موسوم به سینمایی پرداخت.
و. . .
- سینما را نمی توان قطعا رسانه ای نامید که شامل تصاویر متحرک و صدا _از نما و آوای واقعی یا بازسازی شده_ باشد.
... [مشاهده متن کامل]
• سینما قبل از آن یک فن آوری متکی به نور برای بازنمایی جهانِ عینی یا خیالی، به شکل صرفا "تصاویر متحرک" است و الزاما باید حاوی یک یا چند وجه از اندیشه باشد.
- ماهیت و ذات سینما هرگز متکی و مبتنی بر داستان، موسیقی، صدا، رنگ، سرگرمی و تجارت نیست.
• تمام این عناصر زاییده ی اصالت سینما و مسبب توانمندی سینما هستند.
- هنر در سینما جایگاه قبلی ندارد.
هنر ممزوج سینماست همانطور که تخیل _با درهم آمیخته گی_ با معنا شعر را به عنوان یک هنر می آفریند.
• سینما می تواند محملی برای تخیل یا واقعیت باشد و این قابلیت را دارد که ابزاری باشد برای انتقال اندیشه ای مشخص و قابل درک.
- سینما نام مکانی برای نمایش فیلمِ موسوم به سینمایی نیست. نام آن جایگاه و حریم برای نمایش فیلم می تواند "سالن سینما" باشد.
• سینما به عمد یا به سهو می تواند مورد استفاده یا سوءاستفاده قرار بگیرد.
- سینما، یک جریان اجتماعی، بستر، صنف و یا تشکّلی نیست که در آن {توی آن} به فعالیت های موسوم به سینمایی پرداخت.
و. . .
سینما
سونَما : سو در پارسی به مینه نور و شید است نمونه :
سوسو زدن ، به سوی چراغ ، در فراز : چشم هایم
سو ندارد. در پارسی دیرین به خورشید سون
گفته میشده. در سینما با نور و شید و روشنایی
پونگاره یا توژ ( فیلم ) نمایش داده میشود .
سونَما : سو در پارسی به مینه نور و شید است نمونه :
سوسو زدن ، به سوی چراغ ، در فراز : چشم هایم
سو ندارد. در پارسی دیرین به خورشید سون
گفته میشده. در سینما با نور و شید و روشنایی
پونگاره یا توژ ( فیلم ) نمایش داده میشود .
نمابین
محل نمایش فیلم
سیل کده
سی_هزار_نما
نماگاه
دیدنما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)