سیمرغ
/simorq/
مترادف سیمرغ: سیرنگ، عنقا
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
عنقائ، مرغی افسانهای که گویندبسیاربزرگ بوده، ودرکوه قاف آشیان داشته، سیرنگ هم گفته شده است
مرغی افسانه یی و موهوم . یا سیمرغ آتشین . خورشید . یا سیمرغ آتشین پر . خورشید .
نام حکیمی است که زال در خدمت او کسب کمال کرد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] سیمرغ پرنده ای شگرف و اسطوره ای است که جلوه های متفاوت و خارق العاده در عرصه ی افسانه، حماسه، فلسفه، عرفان، و به طور کلی در فضای فرهنگ ایرانی داشته است.
سیمرغ mere ghosaena (عنقا، سیرنگ) پرنده ای شگرف و اسطوره ای است که جلوه های متفاوت و خارق العاده در عرصه ی افسانه، حماسه، فلسفه، عرفان، و به طور کلی در فضای فرهنگ ایرانی داشته است. سیمرغ واژه ای فارسی و مخفف "سین مرغ" است که در "اوستا" به صورت "مرغوسئنه" و در "پهلوی" "سین مورو" نامیده شده است. "سئنه" ظاهرا در ایران باستان نام یکی از حکمای معروف نیز بوده که با جایگاه سیمرغ ارتباط دارد. گاه تصاویری که از جایگاه سیمرغ ارائه می شود با درخت طوبی مشابهت دارد. این درخت نیز مانند سیمرغ است.
← آشیانه
در شاهنامه از دو سیمرغ کاملا متفاوت سخن رفته است:
← اول
...
سیمرغ mere ghosaena (عنقا، سیرنگ) پرنده ای شگرف و اسطوره ای است که جلوه های متفاوت و خارق العاده در عرصه ی افسانه، حماسه، فلسفه، عرفان، و به طور کلی در فضای فرهنگ ایرانی داشته است. سیمرغ واژه ای فارسی و مخفف "سین مرغ" است که در "اوستا" به صورت "مرغوسئنه" و در "پهلوی" "سین مورو" نامیده شده است. "سئنه" ظاهرا در ایران باستان نام یکی از حکمای معروف نیز بوده که با جایگاه سیمرغ ارتباط دارد. گاه تصاویری که از جایگاه سیمرغ ارائه می شود با درخت طوبی مشابهت دارد. این درخت نیز مانند سیمرغ است.
← آشیانه
در شاهنامه از دو سیمرغ کاملا متفاوت سخن رفته است:
← اول
...
wikifeqh: سیمرغ
دانشنامه عمومی
سیمرغ (صورت فلکی). سیمرغ ( به انگلیسی: Phoenix ) یکی از صور فلکی جنوبی است که توسط پیتر دریکسزون کیسر ( به انگلیسی: Pieter Dirkszoon Keyser ) و فردریک د هاتمن ( به انگلیسی: Frederick de Houtman ) کشف و در سال ۱۶۰۳ توسط ژوهان بایر ( به انگلیسی: Johann Bayer ) نقشه برداری شد.
فقط دو ستاره درخشانتر از قدر ظاهری ۵ دارند میل آن از −۳۹° تا −۵۷° است و بعد آن h۲۳٫۵ تا h۲٫۵ کشیده شده است و مردم استرالیا و آفریقای جنوبی به راحتی این صورت فلکی را در تابستان می بینند.
این صورت فلکی از صور فلکی معاصر است به همین دلیل افسانه محکمی ندارد اما سیمرغ نام پرنده است که در افسانه های چینی، هندی، مصری و ایرانی نیز دیده شده است بالاخص ایران زیرا این داستان های این پرنده در بخش حماسی شاهنامه نیز موجود است.
آلفا سیمرغ نام خاصی به نام آکا دارد که به معنی قایق بادی است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلففقط دو ستاره درخشانتر از قدر ظاهری ۵ دارند میل آن از −۳۹° تا −۵۷° است و بعد آن h۲۳٫۵ تا h۲٫۵ کشیده شده است و مردم استرالیا و آفریقای جنوبی به راحتی این صورت فلکی را در تابستان می بینند.
این صورت فلکی از صور فلکی معاصر است به همین دلیل افسانه محکمی ندارد اما سیمرغ نام پرنده است که در افسانه های چینی، هندی، مصری و ایرانی نیز دیده شده است بالاخص ایران زیرا این داستان های این پرنده در بخش حماسی شاهنامه نیز موجود است.
آلفا سیمرغ نام خاصی به نام آکا دارد که به معنی قایق بادی است.
wiki: سیمرغ (صورت فلکی)
دانشنامه آزاد فارسی
سیمرغ (اخترشناسی). سیمرغ (اخترشناسی)(phoenix)
صورت فلکی نیمکرۀ جنوبی آسمان، به صورت سیمرغ یا ققنوس.
صورت فلکی نیمکرۀ جنوبی آسمان، به صورت سیمرغ یا ققنوس.
wikijoo: سیمرغ_(اخترشناسی)
سیمرغ (اسطوره). سیمرغ
سیمرغ
سیمرغ
سیمرغ
مرغی بزرگ و افسانه ای در اساطیر ایران باستان و شاهنامۀ فردوسی. سیمرغ سخنگو و چاره اندیش است و بر فراز کوه البرز (قاف افسانه ای ) زندگی می کند. معروف ترین داستان سیمرغ، داستان پرورش زال است . زال سپیدموی زاده شده بود و سام که داشتن چنین فرزندی را ننگ می شمرد، فرمان داد تا زال را در ستیغ البرز در نزدیک آشیانۀ سیمرغ نهادند. چون سیمرغ زال گریان را دید، او را برگرفت و نزد بچه های خود برد. سیمرغ را زال به برومندی پرورد؛ چنان که نشانش در جهان پراکند. سام را هوای بردن فرزند در سر افتاد. زال میل رفتن نداشت . سیمرغ دل او را به بازگشت به زابُلِستان خشنود کرد و پری از خود را به او داد که در دشواری ها آن را بر آتش نهد، تا او به یاری اش بشتابد. سیمرغ بارها در تنگناها به زال و رُستَم یاری رساند. مانند چاره اندیشی در زاده شدن رستم که، به رایزنی سیمرغ ، با شکافتن پهلوی رودابه ممکن می شود، بهبودبخشیدن به زخم های رستم و رَخش و فراهم آوردن پیروزی رستم بر اسفندیار رویین تن . عطّار نیشابوری سیمرغ را وجود ناپیدا و کامل دانسته است . نیز ← عنقا
سیمرغ
سیمرغ
سیمرغ
مرغی بزرگ و افسانه ای در اساطیر ایران باستان و شاهنامۀ فردوسی. سیمرغ سخنگو و چاره اندیش است و بر فراز کوه البرز (قاف افسانه ای ) زندگی می کند. معروف ترین داستان سیمرغ، داستان پرورش زال است . زال سپیدموی زاده شده بود و سام که داشتن چنین فرزندی را ننگ می شمرد، فرمان داد تا زال را در ستیغ البرز در نزدیک آشیانۀ سیمرغ نهادند. چون سیمرغ زال گریان را دید، او را برگرفت و نزد بچه های خود برد. سیمرغ را زال به برومندی پرورد؛ چنان که نشانش در جهان پراکند. سام را هوای بردن فرزند در سر افتاد. زال میل رفتن نداشت . سیمرغ دل او را به بازگشت به زابُلِستان خشنود کرد و پری از خود را به او داد که در دشواری ها آن را بر آتش نهد، تا او به یاری اش بشتابد. سیمرغ بارها در تنگناها به زال و رُستَم یاری رساند. مانند چاره اندیشی در زاده شدن رستم که، به رایزنی سیمرغ ، با شکافتن پهلوی رودابه ممکن می شود، بهبودبخشیدن به زخم های رستم و رَخش و فراهم آوردن پیروزی رستم بر اسفندیار رویین تن . عطّار نیشابوری سیمرغ را وجود ناپیدا و کامل دانسته است . نیز ← عنقا
wikijoo: سیمرغ_(اسطوره)
جدول کلمات
مترادف ها
سیمرغ
پیشنهاد کاربران
سین مرغ، سیرنگ، سین مورو، مرغو سئن، عقاب
سی مرغی که ماندن مجلس تصمیم گیری است برای عوام.
سیمرغ نماد شخص است
سیمرغ نماد شخص است
سیمرغ نام خودرویی است که در افغانستان توسط استدیوی طراحی اِنتاپ ( ENTOP ) و مهندسان افغانی طراحی و ساخته شد. این پیش نمایشی از یک خودروی تیز رفتار دو دروازه است که طراحی و ساخت آن 5 سال به طول انجامیده است. سیمرغ در خزان سال 1402 در نمایشگاه بین المللی خودرو ژنو اشتراک کرد.
سیمرغ نام نخستین خودرو هیبریدی ساخته شده در ایران است. این خودرو توسط دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی طراحی شده است. این خودرو در سومین مسابقه طراحی ماشین آلات ایران وارد شده و در طراحی صنعتی و طراحی فنی رتبه اول را دارد.
واژه سیمرغ
معادل ابجد 1310
تعداد حروف 5
تلفظ simorq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: sēnē - murūk, sēn - mur]
مختصات ( مُ ) [ په . ] ( اِمر. )
آواشناسی simorq
الگوی تکیه WS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 1310
تعداد حروف 5
تلفظ simorq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: sēnē - murūk, sēn - mur]
مختصات ( مُ ) [ په . ] ( اِمر. )
آواشناسی simorq
الگوی تکیه WS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
دال: عقاب. [ در زبان ما چنین حرف نخست ذال معجم است. ]
سپس:
دال: ذال: عقاب و سیمرغ.
دالمن: ذالمن.
نام پدر رستم از همین سیمرغ است که نامش را ذال گذاشتند در اصل نامش دگر چیز باید باشد. مگر مشهور به ذال است و این ذال به معنی پیر و موی سفید نیست.
سپس:
دال: ذال: عقاب و سیمرغ.
دالمن: ذالمن.
نام پدر رستم از همین سیمرغ است که نامش را ذال گذاشتند در اصل نامش دگر چیز باید باشد. مگر مشهور به ذال است و این ذال به معنی پیر و موی سفید نیست.
ثیر: ثیل: ثین: سین: [آذر: آتش. ]
ثیرمرغ: ثیل مرغ: ثین مرغ: سین مرغ:[ آذر مرغ: آتش مرغ ]
اثیر: اذیر:
آثر: آذر.
اثیر: اثیش: آثیش: آتیش.
نام اصلی این مرغ [ ذال ] است.
نام اصطلاحی اش [ ثیرمرغ ] است.
رستم ذال: رستم ثیرمرغ.
و من الله تزریق!
ثیرمرغ: ثیل مرغ: ثین مرغ: سین مرغ:[ آذر مرغ: آتش مرغ ]
اثیر: اذیر:
آثر: آذر.
اثیر: اثیش: آثیش: آتیش.
نام اصلی این مرغ [ ذال ] است.
نام اصطلاحی اش [ ثیرمرغ ] است.
رستم ذال: رستم ثیرمرغ.
و من الله تزریق!
سیمرغ کلاً پرده ای افسانه ای هست که تشکیل شده از سی تا مرغه و خیلی بزرگه و از اسم های دیگش میشه به ساینا اشاره کرد که اسم خودمه و معنیش سیمرغه و عنقا هم هست
سَئِنا پورِ اهوم ستوت ( سَئِنا فرزند اهوم ستوت ) در حدود صد سال بعد از اشو زرتشت از مغان و پزشکان بنام آن دوران بوده است. نام این پزشک " سَئِنا " در زبان پارسی میانه به صورت " سین مُرو " و در شاهنامه به صورت سیمرغ تلفظ شده است.
... [مشاهده متن کامل]
از کارهای شگفت آور سیمرغ که نماد پزشکی و گیاه شناسی نیز هست ، راهنمایی وکمک در به دنیا آوردن رستم با شکافتن پهلوی رودابه و دادن دارویی برای بهبودی زخم پهلوی رودابه و نیز مرحم نهادن وبهبود بخشیدن به زخمهای رستم در جنگ با اسفندیار بوده است.
جالب اینکه واژه ی جهانی پزشکی یعنی " Medicine " به معنی ( سَئِنای مادی ) میباشد. و آشکارا بیانگر خاستگاه علم پزشکی از سرزمین ایران زمین و از قوم ماد میباشد.
واژه ی سَئِنا با گذر زمان به صورت سینا تلفظ شده و این واژه نمادی برای پزشکی می باشد، که به ابوعلی حسین ابن عبدالله پزشک بزرگ ونام آور ایران و جهان ابوعلی سینا یا پورسینا لقب داده اند.
... [مشاهده متن کامل]
از کارهای شگفت آور سیمرغ که نماد پزشکی و گیاه شناسی نیز هست ، راهنمایی وکمک در به دنیا آوردن رستم با شکافتن پهلوی رودابه و دادن دارویی برای بهبودی زخم پهلوی رودابه و نیز مرحم نهادن وبهبود بخشیدن به زخمهای رستم در جنگ با اسفندیار بوده است.
جالب اینکه واژه ی جهانی پزشکی یعنی " Medicine " به معنی ( سَئِنای مادی ) میباشد. و آشکارا بیانگر خاستگاه علم پزشکی از سرزمین ایران زمین و از قوم ماد میباشد.
واژه ی سَئِنا با گذر زمان به صورت سینا تلفظ شده و این واژه نمادی برای پزشکی می باشد، که به ابوعلی حسین ابن عبدالله پزشک بزرگ ونام آور ایران و جهان ابوعلی سینا یا پورسینا لقب داده اند.
دفع
واژه سیمرغ sīmurğ در زبان پارسی کنونی از واژه sēnmurw ( 𐭮𐭩𐭭𐭬𐭥𐭫𐭥 ) از پارسی میانه که خود از واژه mərəγō Saēnō ( 𐬨𐬆𐬭𐬆𐬖𐬋⸱𐬯𐬀𐬉𐬥𐬋 ) از زبان اوستایی آمده است که گمان آن می رود که با واژه श्येनः śyenaḥ در زبان سانسکریت به معنای باز شکاری ارتباطی داشته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
سعدی به قدر خویش تمنای وصل کن
سیمرغ ما چه لایق زاغ آشیان توست
... [مشاهده متن کامل]
سعدی به قدر خویش تمنای وصل کن
سیمرغ ما چه لایق زاغ آشیان توست
پرنده تاریخی شما همون چنگیز مغول بوده که همه جا رو به آتیش کشیده
کلا ذات شماها همین هست
کلا ذات شماها همین هست
معنی سیمرغ= یکپ پرنده ی افسانه ای و خیلی بزرگ با رنگ زیبا و آتشین
به نظر من بین واژه های سیمرغ، سینا، سینوهه ارتباطی وجود داره، سیمرغ در اوستا و پارسیگ به چهره سین مرغ امده، و اگر توجه کنید در شاهنامه و اوستا سیمرغ همیشه کار پزشکی و پرستاری رو به عهده داره، ابن سینا
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
هم که معرف شما هست پزشک بسیار چیره دستی بوده، و سینوهه هم پزشک معروف مصر بوده، این واژه سین احتمالا هرچه هست بار پزشکی داره، البته دیدگاه شخصی منه
عنقا. . .
هو
پرنده ای است افسانه ای به نام سئین ( اوستا ) . باز بزرگی است. بر فراز درخت همه تخمه لانه دارد. با برهم زدن بالهای خود بذرها را می پراکند. سپس این بذرها توسط باران و باد در سراسر زمین توزیع میشود. به جوجه هایش شیر میدهد. درخت همه تخمه در میان دریای فراخکرت قرار دارد.
پرنده ای است افسانه ای به نام سئین ( اوستا ) . باز بزرگی است. بر فراز درخت همه تخمه لانه دارد. با برهم زدن بالهای خود بذرها را می پراکند. سپس این بذرها توسط باران و باد در سراسر زمین توزیع میشود. به جوجه هایش شیر میدهد. درخت همه تخمه در میان دریای فراخکرت قرار دارد.
واژه بسیار کهن پارسی که در زبان اوستایی به دیس ( ( مرغوسائنو ) ) و در پهلوی به دیس ( ( سین موروک ) ) بکار رفته که تکواژ مرغ که در زبان پارسی امروزی رواگمند ( رایج ) است و تکواژ سائن که در واژه سنندج ( سَئن دژ= شاهین دژ ) نیز بکار رفته است همان شاهین است. ( سائن. . . . شاهین ) .
... [مشاهده متن کامل]
اگر هم در زبان یا زبانهای دیگری این واژه بکار می رود ، باید گفت این واژگان از زبان سغدی و سکایی ( زبانهای هندوآریایی خاوری ) به زبانهای دیگر راهیافته است و همچنین چنین واژه ای در زبان پارسی از تکواژهای معناداری ساخته شده است ولی در زبانهای دیگر این واژه همچون یک زبانزد یا اصطلاح بکار برده می شود و دربردارنده جزهای معنادار نیست.
... [مشاهده متن کامل]
اگر هم در زبان یا زبانهای دیگری این واژه بکار می رود ، باید گفت این واژگان از زبان سغدی و سکایی ( زبانهای هندوآریایی خاوری ) به زبانهای دیگر راهیافته است و همچنین چنین واژه ای در زبان پارسی از تکواژهای معناداری ساخته شده است ولی در زبانهای دیگر این واژه همچون یک زبانزد یا اصطلاح بکار برده می شود و دربردارنده جزهای معنادار نیست.
کاربر کاف، با توجه به این که سیمرغ و محل زندگی آن درخت همه تخمه یا ویسپوبیش یا گاوکرن در زبان* اوستایی* ( که بین دوهزارسال قبل از میلاد تا هزار سال قبل از میلاد صحبت میشده ) ثبت شده و البته نقوش به جا مانده از دوران ساسانیان ( قبل از ورود ترک ها ) و البته شاهنامه و منطق و الطیر و. . . شکی نیست که اگر بخواهیم samruk قزاقستانی و سیمرغ ایرانی رو یکی بدونیم این سیمرغ بوده که در قزاقستان به samruk تبدیل شده نه برعکسش!
... [مشاهده متن کامل]
دار و درخت در فارسی هم بسیار شبیه به هم خانواده های هندواروپاییش هستند مثل tree در انگلیسی و خیلی زبان های دیگه نیاز به افسانه ندارند مگر این که tree انگلیسی هم به خاطر افسانه های قزاقستانی tree شده باشه.
فسیلی که میگید هم فسیل دایناسوره ( نه پرنده ) و البته نامیدنش به اون نام تاثیری بر ریشه شناسی نداره.
اما هرچه در اینترنت گشتم و samruk را جست و جو کردم یکراست به سیمرغ فارسی برخوردم گویی در حقیقت برای کسی پوشیده نیست که سمرک همان سیمرغ است.
جالب است بدانید پرنده ی اسطوره ای دیگر ایرانی* هما* با تلفظ khuma بر نشان جمهوری ازبکستان نقش بسته.
... [مشاهده متن کامل]
دار و درخت در فارسی هم بسیار شبیه به هم خانواده های هندواروپاییش هستند مثل tree در انگلیسی و خیلی زبان های دیگه نیاز به افسانه ندارند مگر این که tree انگلیسی هم به خاطر افسانه های قزاقستانی tree شده باشه.
فسیلی که میگید هم فسیل دایناسوره ( نه پرنده ) و البته نامیدنش به اون نام تاثیری بر ریشه شناسی نداره.
اما هرچه در اینترنت گشتم و samruk را جست و جو کردم یکراست به سیمرغ فارسی برخوردم گویی در حقیقت برای کسی پوشیده نیست که سمرک همان سیمرغ است.
جالب است بدانید پرنده ی اسطوره ای دیگر ایرانی* هما* با تلفظ khuma بر نشان جمهوری ازبکستان نقش بسته.
نام پرنده ای افسانه ای
سیرنگ، عنقا
مرغی افسانه ای که آن را پادشاه پرندگان دانسته اند
پرنده ای افسانه ای
نام دیگرسیمرغ همان ساینا است که در لغت نامه دهخدا سائناهم بعنوان نخستین پیرومزدیسنا معرفی شده که باصدتن ازمریدان خویش به روی زمین امده است وهم بمعنی سیمرغ که سئنه saenaاوستایی وسیمرغ فارسی یعنی اطلاق ان برمرغ مشهور ونام حکیمی داناکه زال رابزرگ کرد ودارای تمام خصایص خوب جهان است.
نام دیگر سیمرغ ساینامیباشدکه اشاره به پرنده ای حکیم ودانا داردونماد همه ی چیزهای خوب میباشد
عنقا
روزی که تیغ ملامت برقامتش نشست
دستی زبهر عنایت برشانه اش نشست
بار سفر بست ودامن کشان برفت
جایی که نورولایت درباورش نشست
آنگاه زآب حیات لبریز شد جام او
گویاکه نفس شهادت درساغرش نشست
... [مشاهده متن کامل]
سیمرغ بد و پران شدبه آسمان
آنجا که راز شفاعت درباطنش نشست. . . باتشکر ازمجموعه وزین آبادیس
دستی زبهر عنایت برشانه اش نشست
بار سفر بست ودامن کشان برفت
جایی که نورولایت درباورش نشست
آنگاه زآب حیات لبریز شد جام او
گویاکه نفس شهادت درساغرش نشست
... [مشاهده متن کامل]
سیمرغ بد و پران شدبه آسمان
آنجا که راز شفاعت درباطنش نشست. . . باتشکر ازمجموعه وزین آبادیس
چون تیغ آفتاب برقامتش نشست/
ذکری زباغ خزان بخاطرش نشست
عزم سفرکردودامن کشان برفت
آنجاکه شمیم وصال درباورش نشست
تاجام عشق بر لب عطشان اورسید
گویا که نفس ملامت بر ساغرش نشست
سیمرغ بد و پران شدبه آسمان
آنجا که قاف طریقت درباطنش نشست
ذکری زباغ خزان بخاطرش نشست
عزم سفرکردودامن کشان برفت
آنجاکه شمیم وصال درباورش نشست
تاجام عشق بر لب عطشان اورسید
گویا که نفس ملامت بر ساغرش نشست
سیمرغ بد و پران شدبه آسمان
آنجا که قاف طریقت درباطنش نشست
با این حساب شما، پس سندباد هم میشه سءن باد یعنی باد عقاب، سنسور هم میشه سءن سور، سورهم که مهمانیست پس میشود مهمانی عقاب!!
این طور که نمیشود زبانشناسی کرد!
سنندج را میشود گفت سنگ دژ بوده که کم کم تغییر شکل یافته.
بی حساب کتاب که نمیشه لغت ساخت
این طور که نمیشود زبانشناسی کرد!
سنندج را میشود گفت سنگ دژ بوده که کم کم تغییر شکل یافته.
بی حساب کتاب که نمیشه لغت ساخت
واژه " سیمرغ در اوستا به گونه " سئن مرغ " آمده و به معنای مرغ عقابی یا مرغی چون عقاب است ، واژه"سئن" در سنن دژ ( سنندج=دژ عقاب ) ، سئن آبات ( سناباد=آبادی عقاب ) ، سئنان ( سمنان = حای عقاب ) به روشنی دیده می شود .
پرنده ای افسانه ای میباشد. . . و معنی کلمه ساینا هم میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)