سیمای زنی در دوردست ( ۱۳۸۲ ) فیلمی است در زمره سینمای مستقل ایران به کارگردانی علی مصفا. با بازی همایون ارشادی، لیلا حاتمی و حضور افتخاری زری خوشکام.
مصفا در بخشی از این فیلم، پدرش مظاهر مصفا و مادرش امیربانو کریمی را به تصویر کشیده است.
... [مشاهده متن کامل]
مهندس ( همایون ارشادی ) مرد پا به سن گذاشته ای است که از همسر و پسرش جدا شده و تنها زندگی می کند. در شبی که قرار است آن دو از ژاپن برسند ( به همراه شوهر جدید زن ) صدای دختری روی پیغام گیر تلفن خانهٔ مهندس توجه او را جلب می کند. دختر می گوید که شماره را تصادفی گرفته و می خواسته پیش از خودکشی به کسی خبر بدهد. مهندس اول سری به پدر و مادر پیر و مستأصل و غرغرویش می زند و بعد راه خانهٔ دختر را در پیش می گیرد. دختر آنجا نیست، در عوض زن جوانی ( لیلا حاتمی ) هست که ادعا می کند دوست دختر است ( مشخص می شود او و زنی که تماس گرفته هر دو یک نفر هستند و او به این مشکل عجیب عادت کرده ) . آن دو با هم به چند بیمارستان سر می زنند اما به نتیجه ای نمی رسند. دختر می گوید بازیگر است و بعد مرد را دعوت می کند به دیدن نمایشگاه عجیبی با نام «پرواز» که از یک صبح تا پنج صبح برگزار می شود. گروهی از هنرمندان و روشنفکران دور هم جمع شده اند و ظاهراً نمایشگاهی از «آثار مفهومی» برگزار کرده اند به نفع کودکان افغان. مهندس در آنجا تصویر خواننده زن افغان را می بیند و به یاد خاطرات گذشته اش می افتد و با یکی از دوستان قدیمی اش که آن جا می بیند در مورد زن حرف می زنند. فلسفه نمایشگاه پرواز بدین گونه است که هر کس تصویری را که دوست دارد می خرد و آن را به حمایت از کودکان افغان به آتش می کشد !! و شعار نمایشگاه این است :آواز افغانی٬پرواز ایرانی. در راه بازگشت از آنجا دختر به سینمایی خالی می رود شروع می کند به تمرین فن بیان و تعریف خاطرات از سالن خالی و معلوم می شود که بازیگر هم نیست!. مهندس دختر را گم می کند و با واسطهٔ یک زن مشکوک خیابانی به خانه ای می رود که خورشید ( زری خوشکام ) ، همان خوانندهٔ افغان، سال ها در آنجا زندگی کرده. رابطهٔ میان خورشید، دختر و مهندس چندان واضح نیست اما در آخر دختر همان جا به سراغ مهندس می آید. مهندس تصمیم می گیرد خانهٔ خود را بازسازی کند و دختر با او همراه می شود. در کنار این تصاویر زندگی نامهٔ خورشید را با صدای خود او می شنویم.
مصفا در بخشی از این فیلم، پدرش مظاهر مصفا و مادرش امیربانو کریمی را به تصویر کشیده است.
... [مشاهده متن کامل]
مهندس ( همایون ارشادی ) مرد پا به سن گذاشته ای است که از همسر و پسرش جدا شده و تنها زندگی می کند. در شبی که قرار است آن دو از ژاپن برسند ( به همراه شوهر جدید زن ) صدای دختری روی پیغام گیر تلفن خانهٔ مهندس توجه او را جلب می کند. دختر می گوید که شماره را تصادفی گرفته و می خواسته پیش از خودکشی به کسی خبر بدهد. مهندس اول سری به پدر و مادر پیر و مستأصل و غرغرویش می زند و بعد راه خانهٔ دختر را در پیش می گیرد. دختر آنجا نیست، در عوض زن جوانی ( لیلا حاتمی ) هست که ادعا می کند دوست دختر است ( مشخص می شود او و زنی که تماس گرفته هر دو یک نفر هستند و او به این مشکل عجیب عادت کرده ) . آن دو با هم به چند بیمارستان سر می زنند اما به نتیجه ای نمی رسند. دختر می گوید بازیگر است و بعد مرد را دعوت می کند به دیدن نمایشگاه عجیبی با نام «پرواز» که از یک صبح تا پنج صبح برگزار می شود. گروهی از هنرمندان و روشنفکران دور هم جمع شده اند و ظاهراً نمایشگاهی از «آثار مفهومی» برگزار کرده اند به نفع کودکان افغان. مهندس در آنجا تصویر خواننده زن افغان را می بیند و به یاد خاطرات گذشته اش می افتد و با یکی از دوستان قدیمی اش که آن جا می بیند در مورد زن حرف می زنند. فلسفه نمایشگاه پرواز بدین گونه است که هر کس تصویری را که دوست دارد می خرد و آن را به حمایت از کودکان افغان به آتش می کشد !! و شعار نمایشگاه این است :آواز افغانی٬پرواز ایرانی. در راه بازگشت از آنجا دختر به سینمایی خالی می رود شروع می کند به تمرین فن بیان و تعریف خاطرات از سالن خالی و معلوم می شود که بازیگر هم نیست!. مهندس دختر را گم می کند و با واسطهٔ یک زن مشکوک خیابانی به خانه ای می رود که خورشید ( زری خوشکام ) ، همان خوانندهٔ افغان، سال ها در آنجا زندگی کرده. رابطهٔ میان خورشید، دختر و مهندس چندان واضح نیست اما در آخر دختر همان جا به سراغ مهندس می آید. مهندس تصمیم می گیرد خانهٔ خود را بازسازی کند و دختر با او همراه می شود. در کنار این تصاویر زندگی نامهٔ خورشید را با صدای خود او می شنویم.