فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
سیمابگون ؛ سیماب رنگ. به رنگ سیماب :
آستانت گنبد سیمابگون را متکاست
بنده سیماب دل سیماب شد زین متکا.
خاقانی.
رجوع به سیمابگون شود.
- || در اصطلاح ، تیغ مستعمل و کنایه از تیغ براق و درخشنده. ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
تیغ سیماب گون در آمدو شد
سر و دستی دوپیکر اندازد.
عرفی ( از آنندراج ) .
رجوع به سیمابگون شود. || خیره. بی حیا. ( برهان ) . مؤید الفضلاء به معنی خیره گفته و همانا جیوه را به تصحیف خیره خوانده و معنی دیگر پنداشته و سیماب به معنی خیره و بی حیا هم در برهان آمده و بجهت اینکه سیماب به آسانی کشته نگردد و خیره و بی حیا هم به آسانی رفع نشود نامناسب نیست. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) .
آستانت گنبد سیمابگون را متکاست
بنده سیماب دل سیماب شد زین متکا.
خاقانی.
رجوع به سیمابگون شود.
- || در اصطلاح ، تیغ مستعمل و کنایه از تیغ براق و درخشنده. ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
تیغ سیماب گون در آمدو شد
سر و دستی دوپیکر اندازد.
عرفی ( از آنندراج ) .
رجوع به سیمابگون شود. || خیره. بی حیا. ( برهان ) . مؤید الفضلاء به معنی خیره گفته و همانا جیوه را به تصحیف خیره خوانده و معنی دیگر پنداشته و سیماب به معنی خیره و بی حیا هم در برهان آمده و بجهت اینکه سیماب به آسانی کشته نگردد و خیره و بی حیا هم به آسانی رفع نشود نامناسب نیست. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) .
نقره ای رنگ
جیوه ای رنگ