سیماب شدن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
سیماب شدن ؛کنایه از بی قرار شدن. ( برهان ) ( آنندراج ) . لرزان شدن. ( غیاث اللغات ) :
آستانت گنبد سیمابگون را متکاست
بنده سیماب دل سیماب شد زین متکا.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 22 ) .
- || گریختن و ناپدید گردیدن. ( برهان ) ( آنندراج ) . گریزان شدن و ناپدیدشدن. ( غیاث اللغات ) .
... [مشاهده متن کامل]
- سیماب فام ؛ سیماب رنگ :
دگر کاندرین آب سیماب فام
نهنگ اژدهائیست قصاصه نام.
نظامی.
آستانت گنبد سیمابگون را متکاست
بنده سیماب دل سیماب شد زین متکا.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 22 ) .
- || گریختن و ناپدید گردیدن. ( برهان ) ( آنندراج ) . گریزان شدن و ناپدیدشدن. ( غیاث اللغات ) .
... [مشاهده متن کامل]
- سیماب فام ؛ سیماب رنگ :
دگر کاندرین آب سیماب فام
نهنگ اژدهائیست قصاصه نام.
نظامی.