سیماب شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بی قرار شدن . ۲ - گریختن ناپدید گشتن .

فرهنگ معین

(شُ دَ ) (مص ل . ) کنایه از: ۱ - بی قرار شدن . ۲ - گریختن .

پیشنهاد کاربران

سیماب شدن ؛کنایه از بی قرار شدن. ( برهان ) ( آنندراج ) . لرزان شدن. ( غیاث اللغات ) :
آستانت گنبد سیمابگون را متکاست
بنده سیماب دل سیماب شد زین متکا.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 22 ) .
- || گریختن و ناپدید گردیدن. ( برهان ) ( آنندراج ) . گریزان شدن و ناپدیدشدن. ( غیاث اللغات ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- سیماب فام ؛ سیماب رنگ :
دگر کاندرین آب سیماب فام
نهنگ اژدهائیست قصاصه نام.
نظامی.