سیم ساعد. [ ع ِ ] ( ص مرکب ) که بازوان سپید برنگ نقره دارد. سپیدبازو. که بازوی سیمگون دارد : چرا که خواجه بخیل و زنش جوانمرد است زنی چگونه زنی سیم ساعد و لنبه.عماره مروزی.شاد باش و می ستان از ریدکان و ساقیان ساقیان سیم ساعد ریدکان سیم ساق.منوچهری.