سیم تن
فرهنگ اسم ها
معنی: دارای اندامی سفید، زیبا، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سیم اندام، آن که بدنی سفید چون نقره دارد، نام یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
سبک سیمتن پیش مادر بگفت
از آن سیب و آن کرمک اندر نهفت.
فردوسی.
نگار من آن لعبت سیمتن مه خلخ و آفتاب ختن.
فرخی.
سهیل سیمتن گفتا تذروی ببازی بود در پائین سروی.
نظامی.
مرا بعاقبت آن شوخ سیمتن بکشدچو شمع سوخته روزی در انجمن بکشد.
سعدی.
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بودبنده من شو و بر خور ز همه سیمتنان.
حافظ.
فرهنگ فارسی
کسیکه بدان مانند نقره سفید بود
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید