سیلگاه


مترادف سیلگاه: سیل گیر، مسیل

لغت نامه دهخدا

سیلگاه. [ س َ / س ِ ] ( اِ مرکب ) موضعی که سیل در آن واقع شود. ( آنندراج ). محل سیل. ( ناظم الاطباء ). زمینی که سیل در آن جریان یابد. سیل گیر. ( فرهنگ فارسی معین ). مسیل. معبر سیل. || کنایه از دنیا. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
از این سیلگاهم چنان ده گذر
که پل نشکند بر من از رودبار.
نظامی.
رجوع به سیلگه شود.

فرهنگ عمید

زمینی که سیل در آن جاری شود، سیل گیر، سیل خیز، سیلاب گیر، جای سیل، محل سیل.

واژه نامه بختیاریکا

برجک دیدبانی

پیشنهاد کاربران

منظره یامکان دیدنی ( تماشایی )
سیل درزبان بختیاری یعنی نگاه ودیدن
و پسوند گاه که همان مکان است پس سیل گاه یعنی مکان دیدنی
مسیر سیل

بپرس