سیلان

/sayalAn/

مترادف سیلان: جریان، روانی، ریزش ، روان شدن

متضاد سیلان: رکود

معنی انگلیسی:
flowing, flux, fluidity

لغت نامه دهخدا

سیلان. ( اِ ) شیره ای را گویند که از خرمای رسیده بچکد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری ) ( الفاظ الادویه ) :
ارده وبخرک و سیلان چو یک اشکم بخوری
بر دلت کشف شود چند هزاران اسرار.
بسحاق اطعمه.
|| نوعی از دوشاب. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ). || نام نوعی از یاقوت. ( فهرست مخزن الادویه ) ( الجماهر ص 43 ).

سیلان. [ س َ ی َ ] ( ع مص ) جاری شدن و روان گردیدن آب ، شراب و امثال آن باشد. ( برهان ). روان شدن آب ، خون و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ).رفتن آب. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60 ).

سیلان. [ س َ ] ( اِخ ) نام ولایتی است که دارچینی خوب از آنجا آورند. ( برهان ). جزیره ای است که از کوهش یاقوت بهتر حاصل میشود و آن بطرف جنوب هند است. ( غیاث اللغات ). سراندیب. جزیره ای است در جنوب هندوستان که بواسطه تنگه «پالک » از هندوستان جدا میشود و آن یکی از کشورهای مشترک المنافع بریتانیا است. مساحت آن 65607 کیلومتر و 9165000 تن سکنه دارد. پایتخت آن «کلمبو» است. محصول عمده آن چای ، برنج ، ادویه ، کائوچو، و روغن خرما است. سراندیب توده ای است کوهستانی که بسوی جنوب بر ارتفاع آن افزوده میشود تا به 2500 متر میرسد. جمعیت در مغرب و جنوب و جنوب جزیره متمرکزند. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سراندیب شود.

سیلان. [ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 76 ).

فرهنگ فارسی

یا سیلان یاسری لانکا کشوریست ( جزیره ای ) در جنوب هندوستان که بواسطه تنگه ((پالک ) ) از هندوستان جدا می شود مساحت آن ۶۵۶٠۷ کیلومتر و ۱۴۲۷٠٠٠٠ تن سکنه دارد . پایتخت آن کلمبو است و محصول عمده آن چای برنج ادویه کائوچوک و روغن خرماست. سراندیب توده ایست کوهستانی که بسوی جنوب بر ارتفاع آن افزوده میشود تا به ۲۵٠٠ متر ارتفاع میرسد . جمعیت در مغرب و جنوب جزیره متمرکزند . توضیح در روایات آمده که آدم ابو البشر از بهشت بدانجا فرود آمد و اقامت گزید و گویند نقش پای او در آنجاست (اساطیر ) .
روان شدن، جاری شدن آب یاخون یامایع دیگر
( اسم ) ۱ - شیره ای که از خرمای رسیده بچکد . ۲ - نوعی دوشاب .
تیره از طایفه کیومرسی ایل چهار لنگ بختیاری .

فرهنگ معین

(سَ یَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) روان شدن آب . ۲ - (اِمص . ) روانی .
(اِ. ) ۱ - شیره ای که از خرمای رسیده بچکد. ۲ - نوعی دوشاب .

فرهنگ عمید

روان شدن آب، جاری شدن آب، خون یا مایع دیگر.

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( شاخه ) ( ط ) کیانرسی

دانشنامه عمومی

سیلان (برنامه نویسی). سیلان یک زبان برنامه نویسی جدید و در دست ساخت است و انتظار می رود که اولین نسخه آن قبل از پایان سال ۲۰۱۲ منتشر گردد. ردهت سازنده آن است و تمامی کارهای مربوط به آن به صورت آزاد و متن باز منتشر می گردند.
کامپایلر سیلان دستورهای برنامه را به کد واسط جاوا تبدیل می کند و دستورهای خود آن هم به جاوا بی شباهت نیست. اما کدهای آن روان تر و قابل فهم تر هستند و از همین رو مستندسازی و پشتیبانی برنامه های نوشته شده ساده تر است.
عکس سیلان (برنامه نویسی)

سیلان (شیمی). سیلان ( به انگلیسی: Silane ) ، یک ترکیب معدنی با فرمول شیمیایی SiH۴ است که آن را جزو گروه هیدریدی ۱۴ می نماید. سیلان یک گاز بی رنگ، قابل اشتعال و با بوی تند و زننده و تا حدودی شبیه استیک اسید است. [ ۱] سیلان به عنوان ماده متشکله سیلیکون عنصری کاربرد عملی دارد.
سیلان ها به ترکیبات بسیاری با چهار جایگزین روی سیلیسیوم ، از جمله ترکیبات آلی سیلیسیم مثل:تری کلروسیلان ( SiHCl۳ ) ، تترامتیل سیلان ( Si ( CH۳ ) ۴ ) ، و تترااتیل اورتوسیلیکات ( Si ( OC۲H۵ ) ۴ ) اشاره می کنند.
کمپلکسهای داخلی سیلیسیم هستند . برخی از این کمپلکسها دارای فعالیت فیزیولوژیکی ( زیستشناختی ) هستند.
ترکیبهای دارای پیوندهای Si - N هستند. مانند سیلیسیم نیتریدها Si3N4 که از اثر Si برN2   در 1500˚C تشکیل می شوند . ترکیبهای جامد خاکستری رنگ و مقاوم در برابر اسید هستند، در اثر قلیاها به NH3 و سیلیکاتها تجزیه می شوند. ترکیبهای فراوانی با پیوندSi - N   شناخته شده اند، برای نمونه  : هپتامتیل دی سیلازان، Me3SiNMeSiMe3   که برای وارد کردن گروه NMe در سایر ترکیبها به کار می رود. مواد بسپارهای سیلیکونی واکنشپذیر هستند.
عکس سیلان (شیمی)عکس سیلان (شیمی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:سری لانکا

مترادف ها

flowing (اسم)
سیلان

flux (اسم)
ریزش، مد، گداز، سیل، اسهال، سیلان، شار، گداختگی، تغییرات پی درپی، خون ریزش

sap of ripe dates (اسم)
سیلان

فارسی به عربی

جریان

پیشنهاد کاربران

سرگردان ، ولگرد ، دربدر ، گمشده
در گویش همدانی اصیل
سیل، سیال
سَیَلان به معنی روان بودن و حرکت هر مایعی ،
بازم با این ریشه یابی ها یه چیز دیگه رو ترکی کردن
سیلان کلمه کاملا تورکیست. .
س. . . از سو گرفته شده یا همان آب فارسی. .
مانند . . سولان. . سولی. . یعنی پر آب . .
سئیل . . کلمه کاملا تورکیست.

بپرس