سیل ران. [ س َ / س ِ ] ( نف مرکب ) ابری که مانند سیل آب میریزد. ( ناظم الاطباء ). آنچه مانند سیل آب ریزد. بسیارآب : سگ دیوانه پاسبانم شدخوابم از چشم سیل ران برخاست.خاقانی.طوفان شود آشکار کز خون شمشیر تو سیل ران ببینم.خاقانی.در ماتم تو گشت مرا چشم سیل ران مانند دیده گهر و چشمه ٔسنان.درویش واله هروی ( از آنندراج ).