سیق

لغت نامه دهخدا

سیق. [ س َی ْ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) ابر بی باران که باد آنرا راند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ابر بی آب. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

ابر بی باران که باد آنرا راند

واژه نامه بختیاریکا

( سیق * ) سوراخ عمیق؛ گود

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سِیقَ: سوق داده شد(سوق به معنای وادار کردن کسی است به راه رفتن )
ریشه کلمه:
سوق (۱۷ بار)

«سِیْقَ» از مادّه «سوق» (بر وزن شوق) به معنای حرکت دادن و راندن است.
(به فتخ سین) راندن. ، . سائق راننده . رجوع شود به «شهد». مساق: مصدر میمی است . آن روز سوق شدن به سوی پروردگار تو است. ساق: ما بین پا و زانو است . هر دو ساق خویش را عریان کرد. جمع آن سوق به ضمّ اول است . شروع کرد دست کشیدن به ساقها و گردنهای اسبان. ایضاً سوق به معنی بازار است جمع آن اسواق می‏آید . * . ساق به ساق پیچید آن روز رانده شدن به سوی خداست. ساق را شدت معنی کرده‏اند در مجمع فرموده از «قامت الحرب علی ساق» شدت جنگ را از اراده می‏کنند در نهایه آمده کشف الساق مثل است برای شدّت امر. آیه فوق درباره وقت مرگ است مراد از آن ظاهراً رسیدن دو شدّت به هم دیگر است. شاید غرض شدّت جدائی از دنیا و شدّت مشاهده عالم برزخ باشد . *. روزی که کار به شدّت رسد و به سجده دعوت شده و قادر نمی‏شوند. ابن کثیر در تفسیر خود از صحیح بخاری از حضرت رسول صلی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می‏فرمود: پروردگار ما از ساق خود را عریان می‏کند همه مؤمنین و مؤمنات به آن سجده می‏کنند جز آنانکه در دنیا از روی ریا و سمعه سجده کنند قامتشان خم نمی‏شود. و گوید: این حدیث در صحیح بخاری و مسلم و غیر آن آمده است. و ظاهرش آن است که حدیث را قبول دارد. چه سفاهت عجیبی؟!1 قران فرماید «لا تُدْرِ کُهُ الْاَبْصارُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ» ولی در قبال آن این گونه افسانه‏ها مورد قبول واقع می‏شود.

دانشنامه عمومی

سیق ( به عربی: سیق ) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه سیق واقع شده است. [ ۱]
عکس سیقعکس سیق
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

سیق از ماده سوق به معنی حرکت دادن است . تفسیر نمونه ج : 19 ص : 550

بپرس