فرهنگ اسم ها
معنی: سیمرغ
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
همه عالم ز فتوح تو نگارین گشته
همچو آکنده به صد رنگ نگارین سیرنگ.
فرخی.
جز خیالی ندیدم از رخ توجز حکایت ندیدم از سیرنگ.
خیالی ( از فرهنگ رشیدی ).
مزاج گوهر آدم نظیر لطف تو یافت وگرنه خام بماندی چو طینت سیرنگ.
نجیب جرفادقانی.
|| کنایه از محالات و چیزی که فکر کسی بدان نرسد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) اشاره بر ذات باریتعالی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).فرهنگ فارسی
۱ - مرغی است افسانه یی سیمرغ . ۲ - خیال محال اندیشه باطل و بیهوده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
سیرنگ نام یکی از مردان نیک در اوستاست همان سیمرغ افسانه ای که به شاهنامه راه یافته و به شکل پرنده ای در امده است، یاد فیلم ارباب حلقه ها، کاش ما هم از داستانهای شاهنامه فیلمخای زیبا میساختیم
در مازندرانی صدایی که چوپان ها و گاودار ها بوسیله آن گاو ها را در جنگل فرا میخوانند
سیمرغ بر اساس کتاب دینیشت مردی بود پارسا و دانا که در دامنه ی کوه البرز میزیست هم اوست که کهنترین افسانه ای پزشکی و پرواز بدو منتسب است و پرورنده ی زال بود و همیار رستم و سام و زال در عجبم چگونه ما قدرت این همه افسانه و اسطوره ی نیرومند بهره نمیبریم اافسوس
سیرنگ نام مردی پارسا از موبدان بود که در دامنه ی کوه البرز میزید او را پرورنده ی زال دانند که بسیاری از علوم به اوی منتصب است . سپاسگزار خواهم بود اگر جنسیت را تغییر دهید.