سید کاظم ذوالانوار

پیشنهاد کاربران

سید محمد کاظم ذوالانواری ( ۲۷ اسفند ۱۳۲۶ – ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ ) معروف به شهید ذوالانوار، چریک، مهندس و از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق بود. وی پیش از مجید شریف واقفی در مرکزیت سازمان بود. سید کاظم، همچنین در دهه پنجاه برای سازمان عضوگیری نیز می کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

سید کاظم ذوالانواری در روز جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۲۶، مصادف با ۷ جمادی الاولی ۱۳۶۷ در محله دهنادی ( از محله های قدیمیِ ) شیراز به دنیا آمد. پدر او آیت الله سید جعفر ذوالانواری و مادر وی زهرا تمکین بود.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش ( ) گذراند و در دوران نوجوانی و جوانی در جلسات قرآن و تفسیر شرکت می کرد. در سال ۱۳۴۴ به دانشکده کشاورزی تهران راه یافت.
مهندس ذوالانواری، در سالهای دانشجویی با عبدالرسول مشکین فام آشنا شد و از طریق وی به سازمان پیوست.
سید کاظم در مهر ۱۳۵۰ در اداره کشاورزی مشهد دستگیر شد. اما در مسیر انتقال به ساواک ضمن درگیری با پلیس موفق به فرار شد و از آن پس به زندگی مخفی روی آورد. در این دوره زندگی مخفیانه او توانست به همراه دو عضو دیگر مذهبی و مسلمان سازمان، رضا و احمد رضایی، تشکیلات از هم پاشیده را سازماندهی کند و چندین عملیات انجام دهد. عملیات های انفجاری در خرداد ۱۳۵۱، به هنگام ورود نیکسون به ایران مهم ترین آن ها بود که البته تلفات جانی نداشت.
روز ۱۲ مهر سال ۱۳۵۱، آخرین روز زندگی مخفی ذوالانوار بود. دستگیری او در یک عملیات گسترده ساواک اتفاق افتاد و مقاصد بعدی او شکنجه گاه های زندان های کمیته مشترک، زندان سیاسی قصر وزندان اوین بودند.
در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ او را به همراه مصطفی جوان خوشدل از اعضای سازمان مجاهدین خلق، و ۷ تن از افراد سازمان چریک های فدایی خلق ایران، حسن ضیاءظریفی، عزیز سرمدی، عباس سورکی، مشعوف کلانتری، محمد چوپانزاده، احمد جلیل افشار و بیژن جزنی تیرباران شدند.
بعد از پیروزی انقلاب ۵۷، بهمن نادری پور ( معروف به تهرانی ) از اعضای ساواک در دادگاه می گوید:
«در روز پنجشنبه ۲۹ فروردین رضا عطارپور مجرد تلفنی به من اطلاع داد که کاظم ذوالانوار را به بازداشتگاه اوین منتقل نمایم، در آن موقع سرهنگ وزیری ( رئیس وقت زندان اوین ) تأکید کرد که این کار باید فوری انجام شود و قرار گذاشت که ناهار را در رستوران هتل آمریکا واقع در خیابان تخت جمشید حاضر شوم. کاظم ذوالانوار به بازداشتگاه با یک نامه فرستاده شد. ساعت ۲:۳۰ به رستوران رسیدم. رضا عطارپور، محمدحسن ناصری، پرویز بهمن فرنژاد معروف به دکتر جوان، سعدی جلیل اصفهانی معروف به بابک، ناصر نوذری معروف به رسولی و محمدعلی شعبانی معروف به حسینی هم تقریباً هم زمان با من آمده بودند. ترکیب افراد برای صرف غذا با هم جور درنمی آمد. عطارپور گفت که حسینی و رسولی زندانیان را از زندان اوین تحویل می گیرند و ما در قهوه خانه اکبر اوینی در نزدیکی بازداشتگاه اوین منتظر می شویم و با سرهنگ وزیری به محل می رویم. سپس بعد از نیم ساعت به سوی قهوه خانه راه افتادیم رسیدیم. رسولی و حسینی زندانیان را تحویل گرفته و سرهنگ وزیری در حالیکه لباس نظامی به تن داشت خود را آماده کارزار با عده ای کرده بود که هم دستشان بسته بود و هم چشمشان. با راهنمایی او و به دنبال مینی بوس حامل زندانیان به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین رفتیم و سرهنگ وزیری با بی سیم گفت هیچ کس اجازه ندارد تا دستور ندادم بالا بیاید. زندانیان را پیاده کرده به ردیف روی زمین نشاندند در حالی که دست ها و چشمانشان بسته بود، سپس رضا عطارپور فاتحانه پا پیش گذاشته و گفت همان طور که شما و رفقای شما در دادگاه های انقلابی خود رهبران و همکاران ما را محکوم کرده و حکم را اجرا می کنید ما هم شما را محکوم کرده و می خواهیم حکم را اجرا کنیم. بیژن جزنی و چند نفر دیگر به این عمل اعتراض کردند. »

سید کاظم ذوالانوارسید کاظم ذوالانوار
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سید_کاظم_ذوالانوار

بپرس