سید محمد تقی خوانساری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در یکی از روزهای اردیبهشت سال ۱۲۶۷ ق. که بهار با ماه رمضان توأمان گشته بود در خوانسار ، در خانه سید اسدالله، عالم بزرگ شهر، نو رسیده ای پای در حیات نهاد که نام او را محمد تقی گزاردند.
سلسله نسب او چنین بود: سید محمد تقی خوانساری فرزند علامه سید اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سید حسین و او فرزند عالم بزرگوار سید ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم....و در پایان سلسله نیز سرچشمه دانش و عصمت امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ قرار داشت.
تحصیلات مقدماتی
ایام مکتب آمد، سید محمدتقی در تیزهوشی گوی سبقت از همگنان ربود. او در این سنین کم هم جذبه های معنوی را در خود احساس می کرد. او که در مکتب خط را بخوبی آموخت و قرآنی را به خط نوشت و آن را وقف مسجد کرد.حوزه خوانسار که در آن زمان به برکت پدران سید محمدتقی و دیگر فرزانه های علمی اش رونقی داشت، دومین جایی بود که سید محمدتقی در دامنش استواری یافت و قامت راست کرد. سرعت فراگیری سید محمدتقی چنان بود که به هفده سالگی نرسیده، ادبیات عرب و دیگر پایه های مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت. او در همین مدت قسمتهایی هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.
. مجله مجموعه حکمت، سال اول، ش ۱۲، ص ۱۲ - ۱۷؛ آثار الحجه، محمد شریف رازی، ج ۱، ص ۱۴۳.
خوانساری جوان پس از مشورتهایی که با پدر کرد برای تکمیل اندوخته ها رهسپار حوزه دیر پای نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حرکت او افزود. او در نجف پس از تکمیل درسهای ناتمام، در درس محققان بزرگ این رشته ها حاضر شد تا جوانه های اجتهاد که از توانایی در تحقیق ریشه می گیرد در او برویند. خوانساری جوان چهار سال در درس فقیه و محقق بزرگ اصولی آیة الله آخوند خراسانی شرکت کرد. در کنار این درس به درس فقیه بر جسته آیة الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی هم حاضر گشت. بعد از ارتحال این دو او از درسهای اصول آیة الله نائینی، آیة الله آقا ضیاء عراقی و از درس فقه آیة الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتیدش کوششی نکرد. امام آقا ضیاء عراقی - که بارها مقام این شاگردش را ارج نهاده و گفته بود «و حفظ مقام و نگهداری شؤونات آقای خوانساری را مانند علمای متأخر بر خود فرض می دانم» هنگامی که از بعدها به ایران بازگشته بود، اجتهادنامه وی را از نجف برایش فرستاد. افزون بر این آقای خوانساری از این استاد خود اجاره روایی نیز یافته بود.
.نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی ج۱، ص۲۴۶؛ مجله نور علم، شماره اول، دوره دوم، ص ۹۸؛ علماء معاصرین، واعظ خیابانی تبریزی، ص ۲۱۱؛ تاریخ قم، ص ۲۵۲.
...

[ویکی اهل البیت] در یکی از روزهای اردیبهشت سال 1267 ق که بهار با ماه رمضان توأمان گشته بود و غنچه‎های یاد در آن می‎شکفتند، در خوانسار شهری که جای جایش چشمه‎ای سر به بیرون آورده و چون نگینی سبز و بلند با دست هایی گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ می‎کشد، در خانه سید اسدالله، عالم بزرگ شهر، نو رسیده‎ای پای در حیات نهاد که نام او را محمدتقی گزاردند.
سید محمدتقی جوانه‎ای بود روییده بر شاخه سار تباری که در عرصه علم و زندگی درخت تناوری را شکل داده بودند و این طلیعه نیکویی برای او بشمار می‎آمد. سلسله نسب او چنین بود: سید محمدتقی خوانساری فرزند علامه سید اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سید حسین و او فرزند عالم بزرگوار سید ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم... و در پایان سلسله نیز سرچشمه دانش و عصمت امام موسی بن جعفر علیه السلام قرار داشت.
ایام مکتب آمد، سید محمدتقی در تیزهوشی گوی سبقت از همگنان ربود. او در این سنین کم هم جذبه‎های معنوی را در خود احساس می‎کرد. او که در مکتب خط را به خوبی آموخت و قرآنی را به خط نوشت و آن را وقف مسجد کرد.
حوزه خوانسار که در آن زمان به برکت پدران سید محمدتقی و دیگر فرزانه‎های علمی‎اش رونقی داشت، دومین جایی بود که سید محمدتقی در دامنش استواری یافت و قامت راست کرد. سرعت فراگیری سید محمدتقی چنان بود که به هفده سالگی نرسیده، ادبیات عرب و دیگر پایه‎های مقدماتی علوم اسلامی را فراگرفت. او در همین مدت قسمت هایی هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.
خوانساری جوان پس از مشورت هایی که با پدر کرد برای تکمیل اندوخته‎ها رهسپار حوزه دیرپای نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حرکت او افزود. او در نجف پس از تکمیل درس های ناتمام، در درس محققان بزرگ این رشته‎ها حاضر شد تا جوانه‎های اجتهاد که از توانایی در تحقیق ریشه می‎گیرد در او برویند. خوانساری جوان چهار سال در درس فقیه و محقق بزرگ اصولی آیت الله آخوند خراسانی شرکت کرد.
در کنار این آدرس به درس فقیه برجسته آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی هم حاضر گشت. بعد از ارتحال این دو او از درس های اصول آیت الله نائینی، آیت الله آقا ضیاء عراقی و از درس فقه آیت الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتیدش کوششی نکرد. امام آقا ضیاء عراقی - که بارها مقام این شاگردش را ارج نهاده و گفته بود «و حفظ مقام و نگهداری شئونات آقای خوانساری را مانند علمای متأخر بر خود فرض می‎دانم» هنگامی که از بعدها به ایران بازگشته بود، اجتهادنامه وی را از نجف برایش فرستاد. افزون بر این آقای خوانساری از این استاد خود اجاره روایی نیز یافته بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس