سید علاءالدین محمد موسوی ( ۸۶۹–۷۹۵ ) معروف به سید محمد نوربخش، مؤسس طریقه نوربخشیه، صوفی قرن نهم هجری، از شاگردان ابن فهد حلی.
او در سال ۸۲۶ هجری قمری ادعای مهدویت کرده است.
پیروان این طریقت نیز از تصوف ابن عربی متابعت کرده اند. فعالیت او در هرات و در زمان شاهرخ، دومین سلطان امپراتوری تیموری شروع شد ولی پس از اینکه توسط یکی از پیروان حروفیه به جان شاهرخ سوءقصد شد، به اتهام قیام و دعوی خلافت و بابیت محکوم به مرگ شد و سپس تبعید گردید. او سرانجام در ۸۴۳ در روستای سولقان درگذشت.
... [مشاهده متن کامل]
انسان نامه و شجره مشایخ از آثار اوست.
ادعای مهدویت وی از سوی برخی دوست دارانش مورد تردید قرار گرفته است. از سوی دیگر رسول جعفریان در مقاله ای که در شماره ۱۷ مجله پیام بهارستان ( وابسته به کتابخانه مجلس شورای اسلامی ) منتشر شد به بررسی ادعای مهدویت او پرداخته. این مقاله بر اساس کتابچه ای منتسب به او بنام «الهدی» است که نسخه آن توسط یک دانشجوی پاکستانی به تازگی در کتابخانه اسعد افندی و کتابخانه فاتح یافت و رونویسی شده است.
مواردی از رساله الهدی ؛ عارف مکاشف محمد بن علی بن بهرام قائنی ـ قدس الله تعالی سره ـ گفت: رسول خدا ( ص ) را دیدم. مسأله ای را در حقائق پرسیدم. در پاسخ فرمود: حقیقت اشیاء را کسی جز مهدی نمی داند، و با دست اشاره به من کرد.
بار دیگر هم از یک عالم علوی شنید که دشمنان محمد، معروف به نوربخش، به زودی نابود خواهند شد، مانند کسی که در قندوز بود. کسی که در قندوز بود از من در باره او تفحص کرد. من به او گفتم: خبر بعد از بیست روز به من رسید که دشمنی که در قندوز بود هلاک شده است، همان طور که خدا به ما وعده کرده بود. یک بار دیگر با وی از دست ستمگران به کوه های البرز پناه بردیم و چهل شب عزلت اختیار کردیم. زمانی که از خلوت فراغت یافتیم، در حالی که خاطر او پر از محنت و هجوم بلاها و دشمنی دشمنان بود به من گفت: ما از دعوت به امامت، جز مشقت نصیبی نبردیم. گفتم: به عالم غیب بنگر، اگر اشارتی به ترک دعوت به امامت یافتی، آن را اختیار کن. او توجه کرد، و شنید که صدایی می گوید: مهدی خواهد آمد. خودش و مردم استقبال کردند. وقتی وصل شد و صورت او آشکار گشت، من را به شکل فارس دید و محقق ساخت که من امام موعود هستم. آنگاه خوابش را برای من تعریف کرد و گفت: ما ناچار از بلا هستیم و خلاصی از این محنت ها برای ما نیست. پس توکل بر خداوند کردیم، به درستی که خداوند متوکلان را دوست دارد.
او در سال ۸۲۶ هجری قمری ادعای مهدویت کرده است.
پیروان این طریقت نیز از تصوف ابن عربی متابعت کرده اند. فعالیت او در هرات و در زمان شاهرخ، دومین سلطان امپراتوری تیموری شروع شد ولی پس از اینکه توسط یکی از پیروان حروفیه به جان شاهرخ سوءقصد شد، به اتهام قیام و دعوی خلافت و بابیت محکوم به مرگ شد و سپس تبعید گردید. او سرانجام در ۸۴۳ در روستای سولقان درگذشت.
... [مشاهده متن کامل]
انسان نامه و شجره مشایخ از آثار اوست.
ادعای مهدویت وی از سوی برخی دوست دارانش مورد تردید قرار گرفته است. از سوی دیگر رسول جعفریان در مقاله ای که در شماره ۱۷ مجله پیام بهارستان ( وابسته به کتابخانه مجلس شورای اسلامی ) منتشر شد به بررسی ادعای مهدویت او پرداخته. این مقاله بر اساس کتابچه ای منتسب به او بنام «الهدی» است که نسخه آن توسط یک دانشجوی پاکستانی به تازگی در کتابخانه اسعد افندی و کتابخانه فاتح یافت و رونویسی شده است.
مواردی از رساله الهدی ؛ عارف مکاشف محمد بن علی بن بهرام قائنی ـ قدس الله تعالی سره ـ گفت: رسول خدا ( ص ) را دیدم. مسأله ای را در حقائق پرسیدم. در پاسخ فرمود: حقیقت اشیاء را کسی جز مهدی نمی داند، و با دست اشاره به من کرد.
بار دیگر هم از یک عالم علوی شنید که دشمنان محمد، معروف به نوربخش، به زودی نابود خواهند شد، مانند کسی که در قندوز بود. کسی که در قندوز بود از من در باره او تفحص کرد. من به او گفتم: خبر بعد از بیست روز به من رسید که دشمنی که در قندوز بود هلاک شده است، همان طور که خدا به ما وعده کرده بود. یک بار دیگر با وی از دست ستمگران به کوه های البرز پناه بردیم و چهل شب عزلت اختیار کردیم. زمانی که از خلوت فراغت یافتیم، در حالی که خاطر او پر از محنت و هجوم بلاها و دشمنی دشمنان بود به من گفت: ما از دعوت به امامت، جز مشقت نصیبی نبردیم. گفتم: به عالم غیب بنگر، اگر اشارتی به ترک دعوت به امامت یافتی، آن را اختیار کن. او توجه کرد، و شنید که صدایی می گوید: مهدی خواهد آمد. خودش و مردم استقبال کردند. وقتی وصل شد و صورت او آشکار گشت، من را به شکل فارس دید و محقق ساخت که من امام موعود هستم. آنگاه خوابش را برای من تعریف کرد و گفت: ما ناچار از بلا هستیم و خلاصی از این محنت ها برای ما نیست. پس توکل بر خداوند کردیم، به درستی که خداوند متوکلان را دوست دارد.