prod (فعل)برانگیختن، سک زدن، سیخ زدن، سیخونک زدنprick (فعل)تحریک کردن، ازردن، سیخ زدن، خلیدن، با سیخونک بحرکت واداشتن، سیخونک زدن، خلیدگی، با چیز نوک تیز فرو کردنstab (فعل)سوراخ کردن، فرو بردن، خنجر زدن، زخم زدن، سیخ زدن، سیخونک زدن