سیخ کردن


معنی انگلیسی:
erect, to stiffen, to cock

لغت نامه دهخدا

سیخ کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) راست کردن. ( آنندراج ).
- کمر سیخ کردن ؛قامت راست کردن. ( آنندراج ) :
از نخستین نگهت مست و خرابم کردی
کمری سیخ نکردم که کبابم کردی.
تأثیر ( از آنندراج ).
- گوش سیخ کردن ؛ گوش راست کردن. آماده شدن برای شنیدن حرفی.

فرهنگ فارسی

راست کردن

پیشنهاد کاربران

bone - on noun
an erection US, 1927
• I swear to Christ, B. , I never got such a terrific bone - on in my life!
Like a fucking rock[. ] — Terry Southern, Blue Movie, p. 206, 1970

بپرس