سیاه چشم

/siyAhCeSm/

معنی انگلیسی:
black-eyed, black-eyed susan

لغت نامه دهخدا

سیاه چشم. [ چ َ /چ ِ ] ( اِ مرکب ) طائر شکاری را گویند چرا که چشم بعض نوع طائر شکاری سیاه میباشد مثل بحری ، شاهین ، چرغ وغیره. ( غیاث اللغات ). باز شکاری. || ( ص مرکب ) کنایه از بیمروت و بی وفا. ( آنندراج ). نامهربان.بی محبت. ( ناظم الاطباء ). || آنکه چشم سیاه دارد. ( یادداشت بخط مؤلف ). صفت معشوق است بدو وجه یکی آنکه سیاهی چشم موجب حسن خوبی است و دیگر آنکه طائر شکاری سیاه چشم بی وفا باشد خلاف طائر زردچشم که در عرف آنرا کلال چشم گویند. ( غیاث اللغات ). ادعج. ( زمخشری ). اکحل. کحلاء. ( ذخیره خوارزمشاهی ) :
شاد زی با سیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد.
رودکی.
سیاه چشمان در پیش و باده ها در دست
یکی بگونه روی و یکی برنگ قبا.
فرخی.
تذرو عقیق روی کلنگ سپید رخ
گوزن سیاه چشم پلنگ ستیزه کار.
فرخی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که دارای چشمانی سیاه رنگ باشد .
طائر شکاری را گویند چرا که چشم بعض نوع طائر شکاری سیاه میباشد مثل بحری و شاهین و چرغ و غیره

فرهنگ عمید

آن که دارای چشمان سیاه باشد.

جدول کلمات

حور

پیشنهاد کاربران

بپرس