سیاه چال

/siyAhCAl/

مترادف سیاه چال: بازداشتگاه، بندیخانه، دوستاق، زندان، سلول، محبس، هلفدونی

معنی انگلیسی:
dungeon, oubliette, black hole

لغت نامه دهخدا

سیاه چال. ( اِ مرکب ) زندان تاریک. جای تار و گودی که کودکان را بدان ترسانند. || گوی تاریک که گناهکاران را در آن بند کنند. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

۱ - محل گود و تنگ و تاریک . ۲ - زندان تنگ و تاریک : میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند .

فرهنگ معین

(اِمر. ) زندان تنگ و تاریک .

فرهنگ عمید

۱.جای گود و تنگ و تاریک.
۲. زندان و جای تیره و تاریک در زیر زمین.

مترادف ها

pit (اسم)
خندق، حفره، گودال، چال، مغاک، سیاه چال، چاله، چاه، هسته البالو و گیلاس و غیره

dungeon (اسم)
زندان، محبس، سیاه چال، مزبله دان

donjon (اسم)
سیاه چال، مزبله دان

oubliette (اسم)
سیاه چال، حبس تاریک

فارسی به عربی

حفرة

پیشنهاد کاربران

بپرس