بریده گشت پس آنگاه ششصدوسی سال
سیاه شد همه عالم ز کفر و از کافر.
ناصرخسرو.
زآن پیشتر که جامه جانت شود سیاه از مردم سیاه درون اجتناب کن.
صائب.
|| محو شدن. سترده شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : که فرغول برنتابد آن روز
که بر تخته بر سیاه شود نام.
رودکی ( از لغت فرس اسدی ص 316 ).