سیاست راندن ؛ اجرای سیاست. انجام دادن مجازات. کیفر بخشیدن. مجازات کردن. کشتن : [ بزرگی کسی را که حجاج کشته بود بخواب دید و مقتول گفت ]
دمی بیش بر من سیاست نراند
عقوبت برو تا قیامت بماند.
( بوستان ) .
سیاست راندن: تنبیه کردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۱۵ ) .