لغت نامه دهخدا
سیادة. [ دَ ] ( ع مص ) مهتر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). بزرگی. سرداری. ( آنندراج ). رجوع به سیادت شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بزرگی یافتن شرف یافتن . ۲ - ( اسم ) بزرگی مهتری سروری شرف.
سیاده بزرگی و سرداری
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
بزرگی، سیادت، لردی، اربابی، اقایی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شــرف
صاحب گیسویی. [ ح ِ ] ( حامص مرکب ) سیادت. علوی بودن :
گر کند با تو کسی دعوی به صاحب گیسویی
گیسو از شرمت فروریزد پدید آید کلی.
سوزنی.
گر کند با تو کسی دعوی به صاحب گیسویی
گیسو از شرمت فروریزد پدید آید کلی.
سوزنی.
در اصطلاح حقوق جمع کلمه سید است.
بزرگی و سروری
آقایی، بزرگی، خواجگی، سروری، مهتری
سرور یا رتبه سروری