سگوند

لغت نامه دهخدا

سگوند. [ س َگ ْ وَ ] ( اِخ ) نام یکی از طوایف ایل پشتکوه از ایلات کرد ایران است که شامل شعب ذیل میباشد سگوند حاجی علیخانی. سگوند رحیم خانی. پاپی. جودکی. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 68 ).

سگوند. [ س َگ ْ وَ ]( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش زاغه شهرستان خرم آباد، این دهستان در جنوب بخش واقع و محدود است از خاور به بخش دورود، از باختر به دهستان ده پیر بخش حومه ،از شمال بکوه بلومان ، از جنوب به بخش پاپی. موقعیت طبیعی کوهستانی و جلگه و هوای قسمتی از دهستان معتدل و قسمت دیگر که در دامنه کوه ها واقع گردیده سردسیرمیباشد آب از سرابهای وفائی ، طویله ، شاه وزکه و باقله که تشکیل رود آبستان را میدهد. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان کوه های شاه ماران میان روکان - کمرسیاه بلومان و کنگرزه است. مراتع مرغوبی در سینه و دامنه دهستان وجود دارد. این ده از 35 آبادی تشکیل گردیده ، جمعیت آن در حدود 6600 تن است. قراء مهم آن عبارتند از کریم آباد، باده ، کیان پائین و ساکنین از طایفه سگوند میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

سگوند. [ س َگ ْ وَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بن معلا بخش شوش شهرستان دزفول در دشت واقع شده و 1500 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه کرخه و محصول آن غلات ، برنج ، کنجد و شغل اهالی زراعت است. ساکنین آن از طایفه عشایر لر هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

ده از دهستان بن مغلا بخش شوش شهرستان دزفول در دشت واقع شده .

دانشنامه آزاد فارسی

سَگْوَنْد
طایفۀ بزرگ لر، از طوایف باجولوند، گروه طوایف بالاگریوه، متشکل از دو شعبه به نام های رحیم خانی و عالی خانی. سردسیر این مردم، از غرب به شرق، از دو فرسخی خرم آباد تا کنار رودخانۀ سزار/دز امتداد داشت و مشتمل بر مناطقی نظیر آستان، ازنا، کیان/کیهان، گریت و مَمیل/مهمیل بود و گرمسیر آنان در حوزه های شوش و دزفول و کنار رودخانۀ کرخه و مناطقی نظیر حسین آباد، لور، زیربند، و دشت عباس قرار داشت. این طایفه بر اثر اختلافات خانزادگان سگوند، ظاهراً در ۱۳۱۹ق به دو گروه تقسیم شد. این تقسیم مانع از ادامۀ اختلافات و جنگ های طایفه ای نشد. از این پس، رحیم خانی ها اراضی گرمسیری را اشغال کردند و از کوچ سالانه به اراضی سردسیری دست کشیدند و گروه عالی خانی، اراضی سردسیری را تصرف کردند و عزیمت به گرمسیر را ترک گفتند و برای این منظور به جنوب خرم آباد و ناحیۀ چگینی اکتفا کردند. رحیم خانی ها نیز برای گرمسیر مراتع پشتکوه لرستان نظیر کوت کادیان، ریزبند، ماشاب، گورابدالان، تپک و غیره را برگزیدند و اطراف دزفول را سردسیر خود قرار دادند. سگوندها از طوایف سرکش به شمار می آمدند و بیشتر از سایر طوایف برای دولت مزاحمت ایجاد می کردند. سگوندها در ۱۲۴۲ق با طایفۀ ساکی درگیر جنگ شدند و از حسام السلطنه حاکم بروجرد کمک خواستند. در ۱۲۶۷ق طوایف متحد سگوند و جودکی و دلفان بر خانلرمیرزا احتشام الدوله شوریدند و عازم نواحی گرمسیری شدند. سگوندها سرانجام بر ساکی ها غلبه کردند و اراضی آنان را متصرف شدند. شیرمحمدخان ایلخانی سگوند عالیخانی و کریم بیگ ایل بیگی عالی خانی در آغاز عملیات قشون دولتی علیه عشایر لرستان از دولت حمایت کردند (۱۳۰۳ش)، اما کریم بیگ ایل بیگی پس از مدتی با عشایر شورشی همراه شد. جمعیت سگوندها در اواخر دورۀ قاجاریه بالغ ۴ هزار خانوار بود. غالب این مردم در نواحی گرمسیری و سردسیری خود اسکان گرفته اند. جمعیت چادرنشین سگوند به شدت کاهش یافته و به حدود ۲۴۸ خانوار رسیده است.

پیشنهاد کاربران

حقیر بعنوان سکوند هم لکی وهم لری حرف میزنم. . و خودم رو هم لر میدانم هم لک. . هم لک هم لر. هم لر و هم لک. .
اولین باره چنین چیزی درباره طایفه سگوند می شنوم! سگوندها هر کسی یک نظری درباره اصالتشون داره و دقیقا معلوم نیست ریشه اصلی این طایفه چیه. عده ای نظیر آشتیانی خودشان را لک عده ای عرب و عده ای کرد یا لور .
نام اصلی این تیره در قدیم سَی ون بوده که همان سکوند است از شاخه های قوم لر
سکوند به قولی برگفته از سکا به معنی دلیر و شجاع یک ایل لر ساکن غرب و جنوب غرب ایران است. دانشنامه ایرانیکا و علی اکبر دهخدا سکوند را یک ایل لر، گسترده سکونتگاه ایل از جنوب استان کرمانشاه ( منطقه سکاوند ) ، نواحی مرکزی استان لرستان تا شمال استان خوزستان می باشد. گروهای از سکوند ها درمیان مردمان کردستان عراق، شیراز، سمنان، ایلام ، بروجرد ، بیرانشهر ساکن می باشند وپراکندگی سکونت سکوند ها به دلیل جمعیت بسیار وسیع می باشد . مردمان ایل سکوند به سیاسی و جنگاوری و خصوصا سوارکاری شهرت دارند. جغرافیای سکونت سگوندها در دوره قاجار تا دشت هُرو در جنوب بروجرد گسترده بوده است. جمعیت ایل به صورت طایفه های متعددی گسترش یافته است. زبان ایل سکوند زبان لری است.
...
[مشاهده متن کامل]

نام سکوند که دگرگون شده سکاها است و نخست به صورت سکوند نوشته می شده است. سکوند در تلفظ طوایف لرستان «سی ون» است و نام آن در تاریخ سندی برای پیوند با سکاها دارد که محل اقامت این طایفه در سکاوند گواه این مدعاست . آریایی ها برای پیدا کردن زمین های بهتر از جنوب روسیه مهاجرت می کنند و چهار دسته می شوند دسته اول به اروپ یا همان اوروپا می روند و دسته دوم به سمت هند رفتن و دسته سوم در نزدیکی گرگان امروزی تا جنوب شرقی ایران ساکن شدند که همان قوم سکاهابودند و دسته چهارم از غرب تا جنوب غربی ایران ساکن شدند که به آنها ماد ها می گفتند . دسته سوم همان سکاها قوم خشنی بودند و تا غرب ایران را تصرف کردند و شهر سکز همان سقز امروزی را بنا نهادند . نام سیستان امروزی در اصل سکستان بوده که به معنای سرزمین سکاهاست.
تاریخ ایل سکوند نشان می دهد که این ایل در دوره های مختلف به صورت خان و رعیتی اداره می شده و برخلاف برخی از ایل های لرستان، خان بودن در میان سکوندها نشانه نجیب زادگی و دلیل بر محترم بودن خان ها بوده است. تا دوره سلطنت محمدشاه قاجار یعنی بین سال های ۱۲۱۳ تا ۱۲۲۷ هجری شمسی ریاست ایل به دست خانواده علی دوست خان بود که پس از مرگ محمدحسن خان، ریاست ایل سکوند را به دست گرفت و تا پایان اداره ایل به صورت خان و رعیتی، خان های ایل از طایفه بودند اما پس از آن اختلاف هایی به وجود آمد و ایل به دو جمعیت عالی خانی و رحیم خانی تقسیم شد. تبارنامه خان های سکوند که از پسران حاجی خداداد وبوده اند. افرادی که در کنار نامشان حرف ( رئیس ) قرار گرفته است در یک دوره خان ایل سکوند بوده اند.

سگوند
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سگوند
سگوند و به طور کلی باجلانها اصلا کرمانشاهی هستند و ربطی به لرستان ندارند . این ایل زمان سقوط حکومت زندیه وارد لرستان می شود و سرزمین طوایف ضعیف را غصب می کند. طوایف ایل باجلان اصلا لک هستند و ربطی به لور
...
[مشاهده متن کامل]
یا کرد ندارند. حتی سیف الدین آشتیانی هم در شبکه افلاک ریشه و اصالت اجدادی سگوند و باجلان رو لک دونست . اصولا باجلانها با لورها میانه خوبی نداشتن . فقط نسل جدید زبان لکی رو با لهجه نوظهور لوری خرم آبادی عوض کردن و گرنه نسل های قبلی این ایل لکی صحبت میکردن .

به نظر بنده روایات قدیم در مورد اصالت طوایف و اقوام بسیار به حقیقت و واقعیت نردبک ترند چراکه با گذر زمان هویت سازی دروغین برای بالا نشان دادن تبار خویشتن رو به فزونی نهاده است. بنده به چند تا از این روایات قدیم و جدید در لرستان اشاره می کنم:
...
[مشاهده متن کامل]

روایت قدیم بیران و باجول:طبق این روایت فردی به نام هیجالی یا هیجاعلی که از اعراب حجاز بوده به اطراف بابابزرگ در دلفان مراجعه وفردی از طوایف ان سامان را به همسر برمی گزیندو دو فززتد به تام بیران و باجول از او برجای می ماند. که اعقاب بیرانوند و باجولوند هستند.
روایت جدید:جدیدا دهها روایت در این مورد ساخته شده مثلا گروهی برانوند را به بهرام ساسانی یعنی چیزی حدود ۱۵۰۰سال پیش و سگوتد را به سکاها چیزی حدود ۳هزارسال پیش رسانده اند!!!این روایتها ایلات مذکور را بعضا به موصل عراق کرمانشاه کردستان و هر جایی به جز لرستان می رسانند تا ثابت کنند لر نیستند
روایت قدیم:خورشیدوند:بزرگان خورشیدوند همیشه می کفتند خورشید یا هشیر فرزند کوچک دیرک ( دریک ) بوده که به دلایلی میان ایل پاپی مهاجرت کرده
روایت جدید:خورشیدوندها از نسل شجاع الدین خوزشید سرسلسله اتابکان لر و از طایفه میر هستند!!!سوال:آیا در گذشته فقط یک خورشید وجود داشته و او هم اتابک لر بوده؟
روایت قدیم:پاپی ها یا پاپیرها مجموعه افرادغیر همتباری بودند که در اطراف امامزاده هایی مثل شاهزاده احمد و شاه احمد به زوار خدمات می رساندند
روایت جدید:پاپی ها از نسل فردی به نام پاپی دیندار که مقبره او در گریت هست می باشند حتی برخی پا را فراتر گذاسته و انها را از پاپی رامسس هخامنشی مشتق می دانند!!!!
روایت قدیم:یاقوندها یا یعقوبوندها از طوایف ایل پاپی هستند ولی اصالت انها به دیرک وند ها می رسد
روایت جدید:یعقوب وندها از نسل یعقوب لیث صفار هستند. در اینجا هم گویا یعقوب فقط یک فرزند داشته که او هم سر از لرستان دراورده
روایت قدیم:لکزبانها گروهی از مردم لر در ِ غرب ایزان هستند
ردایت جدید:لکها قوم مستقلی هستند که از قفقاز تا خلیج فارس گسترده هستند انها با توجه به اینکه نصف هند و پاکستان را تشکیل می دهند حدود ۸۰۰میلیون جمعیت دارند. تمام طوایف در در اصل لک هستند ولی لرها تاریخ را تحریف کرده و انها را لر کرده اند. سگوتدها که زبانشان لریست همچنان لک هستند ولی طولابیها امراییها و طوایفی که زبانشان به لکی تغییر کند لک هستندنام قدیم فلات ایران لکستان بوده که توطیه مشترک لرها و کردها باعث تغییر ان شده است.
روایت قدیم:اتابکان لر از جنگرویها که ایرانی اصیل بوده اند می بلشند
روایت جدبد:اتابکان از نسل حضرت عباس و میرها لز نسل اتابکان هستند پس میرها سید می باشند

سکوند یا سگوند از ایل باجلان و لک هستن . بزرگان سگوند همیشه خود را لک نامیدن . باجلان از ایلات لک کرمانشاه هستن و قوای اصلی حکومت زندیه بودن . اصیل ترین ایل لکتبار ایل باجلوند هستش به خصوص طایفه سگوند ( سکوند )
جالبه که در بین سگوند ها یا همون سیکوند ها
مانند دلفانی ها مسلک اهل حق یا یارسان تا حدی رواج داره که بازم نشون اصالت دلفانی انهاست
دکتر سکندر امان اللهی بهاروند که درباره ایلات‏ لرستان تحقیق کرده است، عقیده دارد که این‏ نظریات قانع کننده نیستند، زیرا اولا سگوندها و به طور کلی باجلانها لک هستند، نه عرب، و در گذشته به زبان لکی صحبت می‏کردند؛ثانیا اطلاق‏ نام سگوند بر این طایفه صرفا به خاطر آنکه یکی از رهبران آن تعدادی سگ تازی نگهداری می‏کرده، معقول بنظر نمی‏رسد. این نویسنده معتقد است که‏ واژهء سگوند مشتق و یا تحریف شدهء واژهء سیکه وند ( Saydavand ) است و آن هم نام تیره و یا قبیله‏ای‏ بوده که قبلا در منطقهء دلفان، دهستان چواری‏ سکونت داشته و هنوز هم دهی به همین نام در دهستان چواری ( در شمال نورآباد ) وجود دارد. از طرفی تیرهء مختوا ( Mokhtava ) ، یکی از شعبات‏ مهم ایل سگوند، اصلا از سیکه‏وندها بوده و حاج‏ خدادادخان جد خوانین سگوند نیز خویشاوندی‏ بسیار نزدیک با مختواها ( سیکه‏وندها ) داشته‏ است. نکتهء جالب توجه اینکه سگوندهای ناحیهء تویسرکان هنوز خود را سیکه‏وند می‏نامند. بنابراین‏ آقای بهاروند معتقد است که احتمال دارد سگوندها و یا لااقل گروه با نفوذ این طایفه، در اصل از سیکه‏وندها بوده که با گذشت زمان به علت زندگی‏ در بین لر زبانان نام سیکه‏وند به سگوند مبدل شده‏ است
...
[مشاهده متن کامل]

اسم سیکوند در کتیبه بیستون اومده
این جای بود که داریوش بزرگ گئومات مغ رو شکست داد

دکتر سکندر امان اللهی بهاروند که درباره ایلات‏ لرستان تحقیق کرده است، معتقد است که‏ واژهء سگوند مشتق و یا تحریف شدهء واژهء سیکه وند ( Saydavand ) است و آن هم نام تیره و یا قبیله‏ای‏ بوده که قبلا در منطقهء دلفان، دهستان چواری‏ سکونت داشته و هنوز هم دهی به همین نام در دهستان چواری ( در شمال نورآباد ) وجود دارد. از طرفی تیرهء مختوا ( Mokhtava ) ، یکی از شعبات‏ مهم ایل سگوند، اصلا از سیکه‏وندها بوده و حاج‏ خدادادخان جد خوانین سگوند نیز خویشاوندی‏ بسیار نزدیک با مختواها ( سیکه‏وندها ) داشته‏ است. نکتهء جالب توجه اینکه سگوندهای ناحیهء تویسرکان هنوز خود را سیکه ‏وند می‏نامند. بنابراین‏ آقای بهاروند معتقد است که احتمال دارد سگوندها و یا لااقل گروه با نفوذ این طایفه، در اصل از سیکه‏وندها بوده که با گذشت زمان به علت زندگی‏ در بین لر زبانان نام سیکه ‏وند به سگوند مبدل شده‏ است. ( ۵ )
...
[مشاهده متن کامل]

اینو دیدم گفتم با شما به اشتراک بزارم
بنظر منطقیه میاد
سیکوند یک قلعه و تپه باستانی هم هست
اسم این قلعه در کتیبه بیستون داریوش بزرگ اومده
داریوش در این منطقه گئومات مغ رو شکست داد

یکی از ایلات بزرگ لک هستند که اکثرا الان لری و فارسی صحبت میکنند و در لرستان و خوزستان سکونت دارند .
از نظر من سگوند نام قدیمی ایل باجول بوده که بر روی یکی از شاخه های ایل باقی مانده
چنین چیزی خیلی مواقع اتفاق میفتد
سگوند ها به شکل ستوند نامشان در تاریخ گزیده مستوفی ثبت شده است
در جواب رهگذر .
سگوند و باجول و بیران و حسنوند و بالاوند و پیامنی و ترکاشوند و گراوند و هفتاد درصد وندِستان لک و یا لک تبار هستند . سگوندها و باجولوندها لک تبار هستند که به گویش لری تکلم دارند . عزتمند باشید
ایل سگوند هیچ ارتباطی با سکاها ندارد و بیشتر این طوایف و تیره هایی که شما گفتید ربطی به هم ندارند . سگوند یا بهتر بگیم بیران و باجول هردو از نژاد عرب و به عرب حرموشی معروف هست که در زمان گذشته به دلیل
...
[مشاهده متن کامل]
اینکه این فرد دوتا توله سگ داشته و این سگها به اطرافیان حمله میکردن این اسم بر وی گذاشته شده که بعد از مهاجرت در جنوب خوزستان ساکن شده . تیره ای زیادی رو به این طایفه نسبت دادن که در واقع صحیح نیست و اینکه تنها وج مشترک بین آنها کشورشان هست . صوفی وند یا صیفل نژادشان کرد و کرد عراقی که با حرموشی هم کشورن . زینی وند بالاگریوه و از رگ و ریشه دریک پاچویی هست . بله تیر ای از محتوا یا همان معتمدی ها به سگوند میخورن

افرادی که کل طایفشو در حد یک تیره از ایل بزرگ سکوند نیست سعی کنند وارد این سایت نشن و اینقدر گنده گویی نکنند. ما خود تاریخ داریم و نیازی به تعریف و تمجید شیاد نداربم . سکوند عالیخان
مثل روز برایم روشن بود که یک پانترک در فضای مجازی میهن پرستی لرها و پیوند لرها و لک ها را نشانه گرفته است. چه خوب و ساده اثبات شد، منتظر بودم یک جا این گاف را بدهی. لغات ترک یک کتاب جعلی است در راستای تُرک سازی منطقه. هیچ کسی تا چندی قبل از وجود چنین کتابی خبر نداشت تمام آنچیزهایی که میگویی پانترکها با جعل و دروغ گفتند. بسیاری از کلمات فارسی به طور ناشیانه ( همچون سرکه ) ترکی دانسته شده است، سرکه از هفت سین نوروزی ماست. دوم اینکه واژگان کاشان، کاشغر، کاسپین، قزوین محل زندگی ایرانی تباران بوده و است و اینکه ریشه کاسیان به دلیل داده های بسیار کم، روشن نیست و هرجا که تاریخ مبهمی است، پای یک پانترک در میان است.
...
[مشاهده متن کامل]

لئونارد ویلیام کینگ در تاریخ بابل، کاسی ها را از نژاد آریایی و از خویشاوندان فرمانروایان میتانی می داند. همچنین نام خدایان کاسی ها، نشان دهنده ی پیوند میان ایشان و مردم آریایی است ( ولی با این وجود من داوری نمی کنم ) . مینورسکی عقیده دارد که مردم امروز لرستان از نسل قوم کاسیت می باشند ( باز من داوری نمی کنم ) . برخی واژه هوزی را با کاسی یکی می دانند ( باز داوری نمی کنم ) . ارتباط برخی چیزهای کشف شده با آیین زدتشتی را نیز باز داوری نمی کنم.
ولی هنگامیکه منبع میدهی، با ذکر صفحه و فصل کتاب باید بگویی، کجای کتاب تاریخ ماد نوشته ان چند واژه کاسی، ریشه ترکی داشته اند؟
بگذار روشن بگویم این ریشه سازی ترکی دروغ پانترکیسمی است. اسم آدم را چه کسی همخون یا تکیه گاه . . . می گذارد، همخون یک نسبت است نه یک اسم. تازه رام کردن اسبها توسط اریایی ها صورت گرفته. کلمه کان یا گان که مغولها بکار می برند از کلمه خون ایرانی گرفته شده است. گان از مغولی به ترکی رفته.
ترکی هم بلدی چه گافی، تو نه لر هستی و نه لک تو یک پانترکی. همین را خواستم بدونم و به دیگران ثابت کنم.

آریا به سرزمین ایرانوئج گفته می شده و همچنین فرزندان ایرج. یعنی دودمانشان به ایرج برمیگردد. کسی که میگوید نژاد آریایی منظورش این است که اصلش به ایرج برمی گردد.
پیوند دادن ترکها با کاسی ها یک مغلطه محض است چراکه آنچنان اسناد موجود درباره کاسی ها کم است که پیوند آن دروغی بیش نمی تواند باشد. چطور بر پایه چند تا واژه می توان ریشه کاسی ها را مشخص کرد. اگر اینگونه بخوای بیاندیشی که قزوینی ها را باید کاسی های نژاده بدانی چراکه کاسی، کاسپین، قزوین همه اینها از یک ریشه هستند تازه به دریای کاسپین دریای قزوین نیز می گفتند. برادر گرامی زبان پارسی با اوستایی که یک زبان ایرانی شرقی است و زبان سانسکریت همه از یک ریشه هستند ولی این گفته های شما را برپایه آنچه که من تا امروز خوانده ام، نمی توانم درست بپندارم؛ ریشه ساسانیان از هند؟!!! منبعتان را می توانید بیان کنید. سپاس
...
[مشاهده متن کامل]

دوست عزیز گودرزی ، سلام وعرض ادب، پیش تر گفته بودم هر دیدگاه نامفهوم ناآشنا بدون شک یه واکنش بدنبال داره، پارس ها اصالت پارتی دارند که خواستگاه و سرزمین تمدنی آنها سغد بوده و دز کورش واقع در تخارستان بوده
...
[مشاهده متن کامل]
خود زبان پارسی زبان آریایی سکائیست ، ما چیزی بنام نژاد آریایی نداریم این ساخته اروپایی هاست اصولا آریایی زبان است نه نژاد و در تاریخ باستان ایران آریایی هیچگاه معنای نژادی نداشته، تا قبل از داریوش خبری از واژه پارس در اسناد نیست و صحبت از انشان است وپارس ها از تبار پارت ها از شمال شرقی از سرزمین آریا مرکز پارت ها به جنوب مهاجرت کردن سرزمین وتبار اصلی پارس ها همان پارت به مرکزیت سغد هست، خود ساسانیان در برخی نوشته ها بنام برگئومه سکایی یاد شدن و ساسانیان از تبار گبرباس پاتیشوری از خاندان برگئومه سکایی بودن و پارسی یک زبان سکایست، گفته شده تبار ساسانیان از هند اومده، نیای ساسان در سلک سورن ها برای جنگ به هند رفته و موندگار شده و نواده او ساسان به پارس برگشته وحاکمین مذهبی استخر شدن و خود اردشیر پاپکان در جوانی در داراسپید جاوید به کوچهره بازرنگی حاکم پارس و اسپید دز بوده معرفی میشه و قدرت میگیره وسلسله ساسانی بنیان میکنه، کتیبه ای هم از خشایارشاه وجود داره که خود را شاه ماردها ( ماردی ) نامیده از کورش تا داریوش بزرگ از طایفه ماردی بودن وداریوش به بعد از خاندان پاتیشوری بودن که هخامنشی خونده شدن، داریوش هم قدرت از ماردی ها میگیره وخاندان خودش بنیان میذاره وگوبره ( بهمن اسفندیار ) پدر زن داربوش بوده وشخصیت پشت پرده قدرت بوده که بردیا در اکباتان میکشه و داماد خودش داریوش به قدرت میرسونه وخاندان کیخسرو ( کورش ) از قدرت میفتن، در کتیبه ها کورش فقط خودشو شاه انشان معرفی میکنه نه هخامنشی، دیاکونوف عناصر زبانی و نام خدایان وپادشاهان کاسیت ها رو مطابق با زبان ترکی معرفی میکنه، اینکه نژاد ترکیه از ریشه یونانی یا آذری باشه ربطی به نژاد کاسیت نداره چون کاسیت ها از آلبانی، آذربایجان ارس اومدن در سیبری، التای ، اذربایجان امروزه هم طوایفی ترک به اسم کاس، کاسی، کاش وجود داره، درسته واژه سکایی یا سکزی شیوه زندگی به معنای بیرون از خونه زیستن بوده واین اسم دیگران براشون گذاشتن ومعنای قوم خاصی نبوده بهرحال سکا خونده شدن ونام خدای بزرگ اونها پاپا بوده وامروزه لک ها یا لرها فقط بزرگ خانواده رو پاپا خطاب میکنن، لر به آن دسته از پارسیانی گفته شده که زندگی کوچرو داشتن، متشکرم

دوست گرامی جم ( بیرانوند ) ، گفته های شما برخی نادرست است:
1 - ریشه ساسانیان به ساسانِ استخری ( استخر در نزدیکی شیراز ) می رسد و از پارسیان نژاده بودند.
2 - دودمان کوروش و داریوش پارسی بوده اند و این را به آسانی می توان از سنگنبشته داریوش و نوشته های یونانیان دریافت.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - سکاها نیز قومی بودند همریشه با مردمان دیگر در این سرزمین ولی از آنجاییکه در آن زمان یکجانشین نبودند، به آنها سگزی گفته می شد، برخی از آنها با نژادهای دیگر آمیخته شدند. روند شهرنشینی آنها در گذر زمان رخ داد. سگزی یک شیوه زندگی بوده وگرنه از نظر نژادی با مردمان دیگر هیچ ناهمسویی نداشته اند.
4 - لرها از ایرانیان نژاده و اصیل بودند و هستند. ترکها اصلا در قفقاز نبودند، در دشت اورخون بودند که چند سده پیش با ترکتازی هایشان و کشتارگریشان خود را به اینجا کشاندند، مردم قفقاز و ترکیه بیش از هفتاد هشتاد درصدشان ریشه ترکی ندارند. اردوغان گجستک آنها را دارد آسیمیله می کند.
زنده باد بر لر و لک و هر کسی که دل در گرو ایران دارد.

آقای آلام کِردی وِ چی
خداوکیلی هَمَمونه زَلتراق کِردی
هه بوَم دَردِتِ جونِم پان کُرد و ئی حرفیا چینه میزنی
یَنه دِ کی یاد گِرِتیهَ
پان کُرد حا کُجا سیقَ سَرِت بام
ئی حرفیائی کِ می زنی بو تفرَقَ میه
ئیما لک و لُر ناریم
باسلام وادب
دوستان مدیرخواهش میکنم این مطالب بنده رومنتشرکنی
صحبتهای بنده نه درچارچوبایلیاتی هست
نه درچارچوب تعصب هست
نه درچارچوب یک بحثی هست که دران بخواهم پیروزی وشکست دربحث برایم مهم باشد
...
[مشاهده متن کامل]

مباحث بنده فقط تاریخی ودرچارچوب احترلم به همه عزیزان هست
خواهش میکنم مدیران گرامی منتشرکنند
مطالب زیادی دوستان مطرح نمودندکه درنوع خودقابل توجه بود
ولی بنده فقط جنبه تاریخی قضیه رودرنظرمیگیرم والبته مستندات وتحلیلهای تاریخی
درموردآخرین مطلبی که یکی ازدوستان درج کرده چندین نکته حائزاهمیت هست
ببینیددوست عزیزشماویاهرکسی حق داری که نظرخودت را درهرجایی درچارچوب احترام متقابل باهررکسی بیان کنید
اما تاریخ رانمیشه همان گونه که خودمان دوست داریم جلوه دهیم
چون تاریخ روایت یک شخص نیست بلکه شامل اسنادمعتبرویا دیدگاههای متعددی که ازبرآیند آن بتوان به یک مسیله روشنومشترکی که نزدیک به هم هست دست پیداکرد
دوستان مدیربنده یک محقق تاریخی هستم وابدآدنبال بهبه وچهچه کسی نیستم ودنبال بزرگ کردن کسی هم نیستم ودنبال کوچک کردن کسی هم نیستم
فقط تاریخ دراین مواردگویاهست
دوست عزیز ابتداشما درمورد کتاب ( منم تیمورجهانگشا ) صحبت کردید
لازمه که خدمت شما عرض کنم این کتاب کاااملا یک کتاب جعلی ودروغین هست
هم نام اون وهم مطالب ومحتویات درون اون
اولااین کتاب درنسخه اصلیوواقعی اون که توسط مارسل بریون فرانسوی نوشته شده نامش"ترملن"هست یعنی تیمورلنگ
نه اینکه منم تیمورجهانگشا!!!!
نکته ای که همین جا لازم هست عرض کنم که سوتفاهمی پیش نیایدتیمورلنگ در جنگ با والی وحاکم سیستان پای راستش به شدت زخم عمیق برمیداردوازان پس توسط دشمنان ورقبایش به تیمورلنگ معروف میشود
درموردکتاب منم تیمورجهانگشابینهایت خیانت تاریخی صورت گرفتهبطوری که مطالب اصلی کتاب که نوشته مارسل بریون هست هیییییچ ارتباطی باترجمه آقای ذبیح الله منصوری ندارد
درواقع کتابی که درایزان مشهوربه منم تیمورجهانگشاهست تآلیف وخیالپردازی وتخیلات خودشخص آقای منصوری هست
این کتاب زائیده تخیلات آمیخته با اطلاعات جغرافیایی وتاریخی وقوم شناسی ایشان هست
نوشته ها وترجمه های ذبیح الله منصوری اصولا درنزد تاریخ نویسان واساتیدبرجسته تاریخی اهمیتی ندارد ومحل رجوع هیچ یک ازاساتید نیست وبیشتربه عنوان یک خیال پردازی و حالتی رومان به آثاراونگاه میشه
هیچ یک ازتاریخ دانان اهمیتی به لحاظ تاریخی برای ترجمه های آقای منصوری قائل نیستند
رضا بردهنی درکتاب کیمیا وخاک؛ذبیح الله منصوری راکسی میداندکه رمان ۶۰۰صفحه ای رابه بیش از۱۰۰۰صفحه ترجمه میکند و تخیلات وعلایق خودرا وارد ترجمه هامیکند
یابه گفته بهاالدین خرم شاهی آقای دبیح الله منصوری دراکثرموارد ۷۰درصد به کتابها اصافه میکند
واین جمله را بطورمشخص درمورد همین کتاب منم تیمورجهانگشابه زبان اورده وایشان میگویدآقای منصوری اصل کتاب بسیار کوتاه ومتفاوت ترازچیزی هست که اقای منصوری ترجمه کرده
به هرحال عدم تعهدتاریخی آقای منصوری؛
درنوشته هابه حالت رومان گونه باعث شده که نوشته های تاریخی اوغیرقابل ارزش واستنادتاریخی باشدوبیشترحالتی خیال پردازانه باشد
اما درموردبخش دیگری ازصحبتهای این دوستمان
جنابعالی فرمودیدکه بیرانوندها فرمانروایان پشتکوه بودند
میشه بفرمائیددرچه زمان تاریخی؟؟
دوست عزیزازسال ۵۰۷تا۱۰۰۶به مدت تقریبی ۵۰۰سال حاکمان پشتکوه وپیشکوه هردوباهم ( ایلام ولرستان ) اتابکان لربودند
ازسال ۱۰۰۶تاسال۱۳۰۷نیزوالیان برپشتکوه حکومت کردند که اولین والی حسین خان والی وآخرین انها غلامرصاخان والی بوده
ازسال۱۳۰۷تابه امروزهم که استانداری هاشکل گرفته وحاکمان پیشکوه ( لرستان ) توسط استانداران حکومت پهلوی ها وبعدهم جمهوری اسلامی اداره شده
میشه بفرمائد درکدوم یک ازاین سالهابیرانوندها فرمانروای پشتکوه یاپیشکوه بودند؟؟؟
مسئله بعدی که عنوان فرمودیداین بودکه درمیان جملاتتون گفتید درزمان حمله تیموزلنگ ۸۰هزار مردجنگی بیرانوند درمقابل تیمورلنگ جنگیدند
میشه بفرمائبدبه استنادبه کدام جستجوویاسندتاریخی چنین فرمودید؟؟؟
جمعیت کل ایران درزمان قاجارودرسال۱۸۰۰میلادی یعنی ۲۲۰سال پیش ۶میلیون بوده
درحالتی که هنوزباکی آذربایجان وارمنستان وهرات وخیلی از منطقه قفقازهم جزوایران بوده
خب حالادرزمان حمله تیموربه لرستان وفارس وآذربایجان که فاصله سالهای۷۸۸تا۸۰۴هجری یعنی بیش از۶۵۰سال پیش این جمعیت ۸۰هزارنفری رابیرانوندها ازکجا اوردند!!!!!؟؟
حالا درنظربگیر۶۵۰سال پیش که ۸۰هزارمردجنگی داشتندخب یعنی ۸۰هزار نونهال وکودک ونوزاد هم داشته اندو۸۰هزار زن هم داشته اند
یعنی طوری که شما میگویی بیرانوندها در۶۵۰سال پیش نزدیک به۲۴۰هزار جمعیت داشتند!!!!!!!!!!!
بنده عرض کروم ۲۲۰سال پیش ایران۶میلیون جمعیت داشته
حالا۶۵۰سال پیش کمتراز۸۰۰هزارالی۱میلیون جمعیت داشته
حتی شایدکمتراز۵۰۰هزارجمعیت
طوری که شما میفرمائید نزدیک به ۳۰الی۴۰درصدجمعیت ایزان در۶۵۰سال پیش بیرانوندبودند!!؟؟
جناب بزرگواراصلا لازم نیست ماچنین صحبت کنیم
همه ایلات محترمندوعزیز
بهترهست حالا که همتباران ما از ایل محترم وبامنش سگوند زحمت کشیده انداین سایت رو فراهم کردن برای تبادل نظر
خب گفتگوی مفیدتاریخی و باارزش داشته باشیم
نه اینکه سراسرتوهمات ذهنی
یادم میادپارسال دریکی ازگروههای مجازی یک دوستی فرمایش کرد فلان خان ازطایفه ما زمانی که رضاشاه وزیربوده این خان ما لیسانس داشته
گفتم برادرعزیزم کلا دانشگاه نه تنها درایران وبلکه درکل خاورمیانه درزمان شاه شدن رضاشاه توسط رصاشاه درتهران تاسیس شد پس این جناب. . . . خان چطورلیسانس گرفته
دیگه چیزی نگفت وبعدهم شروع به جبهه گیری وتوهین کرد
البته حصرتعالی وهمه دوستان انسانهاباادب وباشخصیتی هستید
امابحث اینجا تاریخ هست نه چیزدیگری
باتشکرازهمگی وبخصوص مدیران محترم و با هویت این سایت
زنده وبرقرارباشید

البته حرفهای جناب پاپی درسته و طوایفی که جزو سکوند هستن اصالتا سکوند حساب نمیشن . به عنوان مثال فقیر که اصالتی دلفانی و از ایل ایوتوند یا قلیوند هستن یا طایفه نوکر که طولابی هستن یا مثلا پیامنی های بالاوند
...
[مشاهده متن کامل]
و . . . . . در مورد ایل بیرانوند وقتی چیزی میگی باسد پشتش یکم سندیت باشه . تاریخ چرت و پرت زیاد گفته نمیشه بیرانوند هم کرد موصلی باشه هم عرب حجازی هم لور هم لک و . . . . پس تاریخ اشتباهات زیادی داشته و دارد اونچه که باید توی تاریخ در نظر گرفت اونی هستش که به واقعیت نزدیک هستش یا حداقل اسناد معتبری هستن . شما اول در مورد طایفه پاپی بگو بعد در مورد بقیه حرف بزن . اون کتاب منم تیمور جهانگشا هم برای بیرانوند مهم نیستش . کتاب فارسنامه ناصری طایفه پاپی رو طایفه ای . . . . . . و لور اصیل و اصالتی هندی معرفی کرده. این تداخل طوایف یه امر طبیعی هستش . بیشتر از این نمیخوام چیزی بگم و تاریخ رو جعل نکنین . اون قضیه داماد زندها بودن که امر مسلم تاریخی هستش و یا دختر کریم خان یا خواهرش بوده و این که از طرف مادری دلفان محسوب بشه .

جناب پاپی تجار
تیرهای ایل بزرگ سکوند رحیم خانی ، عالیخانی ، ، قلی - مختوا - فریوند - عین الوند - ورونی - نوکرمرا ، ، پمه حر - - ماکنالی ، ، ، حاجی کلی - - سکوند خورده - - فعلوان - - علیوس - - مختار - - مهد خانی - - چار میر - - گله دار - - شنیر - - فقیر - - زینل ، ، هاشم - - سلاحورزی - - خطکه ، ، آهنگر ، ، ، کوسه وند رومانی، ، حاجی مشه ، ، ، ، محسه ، ، ، صوفیوند ، ، ، ،
...
[مشاهده متن کامل]

مجید سکوند از لرستان

ایلات بزرگ زاگرس نشین :
#کاکاوند_حسنوند_ملکشاهی_دیرکوند_بیرانوند_باجولوند
مناطق مهم این ایلات بزرگ به ترتیب :
دلفان_سلسله_طرهان_بالا گرُی وَه_چغلوند
به گواه تاریخ در صده های گذشته سرزمین کنونی لرستان به پنج منطقه مهم ( دلفان. سلسله. طرهان، بالاگریوه و چغلوندی ) تقسیم میشده این مناطق متعلق به این ایلات بزرگ ۱ - ایل کاکاوند در دلفان. ۲ - ایل حسنوند در
...
[مشاهده متن کامل]
سلسه. ۳ - ایل ملکشاهی و چگنی در طرهان۴ - ایل دریکوند در بالاگریوه و ایل بیرانوند و باجولوند در چغلوند بوده است .

آقای پیامی
پیامت رودادی!
چه پیام پرمحتوایی دادی!!
پیاز رو خوب تفسیرکردی
نظردادن اردیدگاه تو دانشمندفرهیخته ارتباط تنگاتنگی با پیازداره!
دنیا به افرادی مثل تو نیازمنده. . . .
پاپی تو که هم جا هستی و نظر میدی.
پیاز
به گواه تاریخ سگوندها در تمام منازعات مورد حمایت ایل بزرگ دریکوند بودن و آنانرا هالو خورزا معرفی میکردند .
ایل ما در شهرک بهرام تا شوش تا سگوند الیگودرز و. . . پراکنده است ولی هیچ ربطی که ما اول از عراق یا کردستان اومدیم ربطی نداره من به لر بودن افتخار میکنم من یک نفر از طایفه قلی و ایل سگوند هستم
ایل سگوند شجاع و دلیر ایت و هیچکس توانایی رویا روی با ایل من را ندار ایل ما چه ربطی به عراق داره الکی حرف میزنید
از مطالعه متن شمااستفاده بردم ، کمابیش با توضیحات شما موافقم .
ولی حداقل حکایت هایی که سینه به سینه رسیده پشتوانه تاریخ و فرهنگ عامه است . . .
والبته پیشنهاد جالبی است که با آزمایش DNA اصالت خودرا بیابیم . . . که نتیجه آن فراتر از نام خانوادگی است. . .
ضمن احترام ،
و تشکر از پردازش اعضا محترمی که تاکنون مطالب مفیدی ارسال کردند ،
تصور بنده این است که مضاف بر تایید ریشه ها که در توتم پرستی یا . . . . بوده است ،
ولی گذر زمان و تهیه شناسنامه ها با تاریخ مکتوب مستند می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

که شاید مثلا " از صدسال قبل ( که البته کمتر است ) شناسنامه ها تهیه شده و نام خانوادگی تعیین شده و می شود .
( درایران )
لذا اگر امثال بنده استناد به سخن مرحوم مادربزرگ و . . . . می کنیم یا دیگران به . . . بی ربط نیستند .
دقیقا" مرحوم مادربزرگ می گفتند که وقتی اعلام کردندشناسنامه بگیرید اربابها برای همه نوکر و کلفتها هم نام خانوادگی خودش را به ثبت احوال اعلام میکرد وبرای آن ها شناسنامه میگرفت .
و درآن زمان این ایل بسیار ثروتمند بودند . . . . که در اولین پیام های بنده در همین جا آمده است . . .
طبیعی است که خلوص قبایل و اسناد افراد هم صددرصد نیست . چه برسد به ساختن مشتقات که از اولین های نام خانوادگی . . .

جناب لطفی
شمادرموردتیره های مختلف طایفه سگوندگفتی
برادرمن اکثراون تیره ها ازنطرنیا وتبار سگوندنیستند
پیامنی ها اصالتا ازایل بالاوند
ماکعنلی اصالتا از طایفه حاجیوندبختیاری

...
[مشاهده متن کامل]

صوفی ونداصالتآ از ایل احمدوند
نبات وند از ایل میر
مختوا و فقیر اصالتا دلفان
پنبه حر احتنالش هست که چگنی باشند
نوکرم الا اصالتآ طولابی
طوایفی که اصالتآ سگوندهستند:
رحیم خانی
عالی خانی
مختار
قلی
تجار
یکی دوطایفه دیگر
وسلام
البته سگوندبه تنهایی ایل نیست بلکه درقالب باجول یک ایل هست
هرچندسگوند به اندازه یک ایل شهرت داردوافرادمهمی درتاریخ داشته

جناب اقای حمید
البته میرها بسیارریشه دارهستند
بازماندگان اتابکان لرکه ازسال ۵۸۷تا ۱۰۰۶برلرستان وایلام
پیشکوه وپشتکوه حکومت کرده اند
اینگونه ادب ومتانت شماریشه درنجابت شماداره وجای تعجب هم نیست
...
[مشاهده متن کامل]

برخی نوکیسگان وافرادحقیردرهرجاکه باشندخودشون رونشون میدن
وچیزی بجزتوهین وبی منطقی وتکبرهای خودساخته وتوهمات دهنی وتعصبات خشک
چیزدیگری رونمیفهمندودرک نمیکنند
درودبه ضمیرروشن شما
بنده سگوندنیستم
ولی سگوندهابااینکه نسبت به اکثرایلهای لرستان جمعیت بالایی نداشتند
دربرهه زمانی یکی ازقدرتهای لرستان بودند
ازمنطقه ممیل تا ازنا تا کمالوند حتی تا چغلوندی حتی درمناطق وسیعی ازچگنی وتا قسمتهایی ازکرگا وچزال
دراندیمشک ودرشوش
درهمه این جاهاقدرت داشتند
خوانین سگوندهم ادمهای باتدبیری بودند
. دربرهه زمانی شعورداشتندووقتیکه دیدندرصاشاه قدرت لازم روداره وازطرفی داره به کشورسروشکل میده ونظم عمومی ورفاه عمومی ومبارزه بابی سوادی وایجادراه وپل ودسترسی هارواسان میکنه
دست ازلجبازی کشیدندوباحکومت همراه شدند
این نشانه هدش بالای اونهابود
فتح الله خان پورسرتیپ یک جنتلمن واقعی بود
حتی تانایب رئیسی مجلس ملی جلورفت
بایدواقع بین باشیم که مبارزه برخی افرادباحکومت رصاشاه هیچ گونه شعورسیاسی وازادی خواهانه ای پشتش نبوده
فقط میخواستندهرج ومرج وراهزنی وگردنه بگیری ودزدی های زمان قاجارهای زنباره وبی عرصه ادامه داشته باشه
زمان قاجارهاچنان دزدی وراهزنی یک ارزش بوده که مردی که دزدی نمیکرده بهش دخترنمیدادند!
پس بایدبپذیریم رضاشاه با چنان میراث ویران کننده قاجاری مواجه بود
اینکه الان ۱داوسیمای نکبت جمهوری ولایت فقیه دردست یک سری افرادتمامیت خواه قرارگرفته وتوسط فردی جیره خواروحقیرمثل سیدمحمدسیف زاده میاددروع پراکنی وبهبه چهچه الکی راه میندازه دلیل نمیشه واقعیتهارونگفت
سیف زاده حرام زاده حتی جمله معروف علیمردان خان چهارلنگ بختیاری روکه گفت اینجاسرزمین بختیاری هست وهرپرنده ای که میخوادعبورکنه بایدپرهای خودش روباج بده
این رودرکمال وقاحت ودروغ وحرامزادگی درتلویزیون به کس دیگه نسبت داد
خب این نهایت نکبت بودن وتمامیت خواهی رومیرسونه

ببخشید
درادامه صحبتهام با کاربربیرانهاشیران لرستان
بله برای همه ایلات لرستان ازجمله بیرانوند وحسنوند وباجول ( سگوند ودالوندوقائدرحمت وآروان ویاراحمدی ) وایل جودکی وایل پاپی وایل دریکوند وایل ساکی وایل بازگیروایل کوشکی وایل رشنو وایل چگنی وایل سلسله وتمام ایلات احترام قایلم
...
[مشاهده متن کامل]

اینگونه نگاه ازبالابه پائین کردن شما وتوهمات خودخواهانه وخودبزرگ بین شماراه به جایی نمیبره
همه ایلات درلرستان برلی خودنام ونشانی داشته ودارندوهیچکس هم برکسی برتری نداره
لازمه درموردتوهماتی که درکامتتون داشتی یکبه یک پاسخ بدم
۱درموردلرهایی که تیمورلنگ روشکست دادند
لازمه بدونی اصلا چنین چیزی ازپایه واساس وجودنداشته
نه لری تیمورروشکست داده ونه چنین داستانی واقعیت داره
اون کتاب که به نام منم تیمورجهان گشاه به قولی نوشته نویسنده فرانسوی مارسل بریون هست وترجمه ذبیح الله منصوری
اصل اون کتب کلا۵۰صفحه هست
ولی ذبیح الله منصوری چندصفحه ترجمه کرده؟؟
بله بالای۴۵۰صفحه!!!!
ذبیح الله منصوری کیست؟
ایشان متولدکردستان بوده ودردوران نوجوانی پدرش درمدرسه کلیسای فرانسویان نزدمعلمهای فرانسوی شاگردی میکنه وزبان فرانسوی رویادمیگیره
بعدازمدتی ودرزمان جوانی پدرش فوت میکنه وبه همراه برادرهاوخواهرهاش که همه ازاوکوچکترند به کرمانشاه مهاجرت میکنند
کرمانشاه درهمسایگی لرستان ویعنی طوایف وایلات لرستان روبه خوبی میشناسه
دبیح الله منصوری به دلیل مخارج سخت زندگی ووظیفه ای که درجهت بزرگ کردن برادران وخواهران خودبه دوش حس میکنه ازراه ترجمه کتابهای خارجی بخصوص فرانسویارتزاق میکنه
اماخداوندیک استعدادی به ایشون میده که بسیارقلم شیرین وداستان سرایی خلاق وقهارهست
تمام کتابهای ترجمه شده توسط منصوری توهمات ذهنی خودش هست وچنان آب وتابی درترجمه به کتابهاداده که ان زمان که مردم اهل مطالعه نبودند
قلم شیرین وداستان سرای منصوری جوانان ان زمان رو مشعول خواندن میکنه
کتابهای ترجمه شده توسط منصوری هیچ ارزش تاریخی نداره چون سراسردروغ وتوهمات ذهنی خودش هست برای جذب مخاطب
ذبیح الله منصوری بیشترنقش یک دروغگوی داستان سرارو داره نه یک تاریخ نویس
میتونی سرچ کنی ودرموردمنصوری بیشترمطالعه کنی
درموردهمین کتاب منم تیمورجهانگشاه جوری بوده که گندش رودرآورد
آن زمان نخست وزیروقت زمان شاه که توسط جمهوری اسلامی هم اعدام شد این کتاب رومطالعه میکنه وچون اهل مطالعه واهل فرهنگ هم بوده به ابن کتاب شک میکنه
ازطریق وزیرفرهنگ ومعتون انتشاراتی وزارت فرهنگ پیگگیرمیشه وخواهان دیداروملاقات با منصوری هست
ولی منصوری به تعویق میندازه چون میدونه چه دروغهاوچه خرابکاری کرده
بعدارمدتی به وزیرفرهنگ میگه که کدوم تیموروکدوم نویسندگی وکدوم حقیقت
میگه رستم یلی بوددرسیستان من کردمش رستم قهرمان
جناب ببرانوندقهرمان لرستان
واقع بین باش
بیشترمطالعه کن
درضنن جریان تیمورلنگ مربوط به ۶۰۰الی ۷۰۰سال پیش هست
اون موقع اصلا حتی شخص بیران هم زنده نبوده ووجودنداشته
برات ثابت میکنم
شماها مگه معتقدنیستیدکه دختریاخواهرکریم خان همسرمیرزااحمدبوده ؟؟
درسته؟خوانین میرزااحمدی
میرزااحمد فرزندشمس بوده وبه قول بیرانوندها شمسین
وشمس ( شمسین ) فرزند قبادبوده ( مال قباد )
قبادفرزندبیران بوده
پس شد میرزااحمد؛شمس؛قباد؛بیران
۴پشت
وبراساس حساب کتاب تبارشناسی بین هرنسل ۲۵الی ۳۰سال هست
خب اول عمرپدرتمام نمیشه وبعدعمرپسرشروع بشه
عمرپدروپسرهمپوشانی داره باهم
۴تا۲۵تا میشه ۱۰۰سال
اصلا ۴تا۳۰سال میشه ۱۲۰سال
خب این ۱۲۰سال روداشته باش
حالا زمان زندیه تا الان میشه چندسال؟
اصلا خوبه که اززمان زندیه تا الان ۳۰۰سال؟
که خیییلی کمتراز۳۰۰سال هم میباشه
خب اینجاشد۳۰۰سال بالاترهم ۱۲۰سال داشتیم
میشه جمعا۴۲۰سال
یعنی شخص بیران ۴۲۰سال پیش زنده بوده
درصورتیکه تیمورلنگ ۶۰۰سال پیش به ایران ولرستان حمله کرده
جناب قهرمان یاهمون شیرکه خودت گفتی
حساب کن ببین چه اتفاقی افتاده
بله ۱۸۰سال بعدارحمله تیموربه ایران تازه شخص بیران متولدشده
پس اون چیزهایی که دبیح الله منصوری بهت گفته ازهرلحاظ دروع محض وتوهمات هست
جناب برو درمورد تاریخ حمله تیمور وحساب کتابهای طایفه ای وشخص ذبیح الله منصوری وکتابش به نام منم تیمورجهانگشاه کاملا مطالعه کن

جناب کاربربانام بیران شیران لرستان
اولا همین نام کاربری شماخودش دال براوضاع توهم آمیزوخودبزرگ بینی بیش ازحدشماست
دومآبنده خودم به شخصه برای همه ایلات لرستان ازجمله بیرانوند وباجول ( )
منطقه سکوند خوزستان از دو کوهه تا شوش
طایفه رحیم خانی - عالیخانی - سلاورزی - قلی - مختوا - عین الوند - خطکه - سکوند خورده - ماکنالی - نوکرمراد - لیوه - طولابی - فهلوان - حاجی کلی - فریوند - دلفان - خرگوشه - خماس - مهد ی خانی - حاجی مشه - خداوردی - چوغاسی - حسن گایار - گله دار - فقیر - شنیر - این تیرها اندیمشک - قلعه لور - شهر آزادی - شهر ک مدنی - شهرک بهرام - شوش سکونت دارن همه برادر و یکی هیسن
...
[مشاهده متن کامل]

محمدرضا طولابی سکوند از خوزستان

طایفه ی سگوندخود در ایران ولیرون شناخته شده است ، تنها باید بگویم سگوند یعنی سرباز دلیر وسپاهی دلیر .
واژه ی پبشین آن نام جانور نیست بلکه کوتاه شده ی سگاها یاسپاهااست . آن هاسپاهی بودند.
نام سگوند برگرفته از سگاها است، سگوندهمان سگاهونداست یا سپاهوند، سگ در این جا به معنی سپاهی جنگی است یاسرباز جنگی است وبا آن جانور اهلی شده ربطی نداردتنها از نظر دبیره والفبا به همدیگر شباهت دارند. نیای
...
[مشاهده متن کامل]
این طایفه ی نجیب وشجاع ومردم دار در سراسر آسیای میانه تا اروپا پراکنده شده اند . این سربازان شجاع ودلیر بخشی از سپاه چند هزارنفری هخامنشی هم بودند.

برخی از دوستان مطالب مختصر و مفیدی گذاشتن که نشان ازمطالعه بالای ایشان است اما بیشتر دوستان بجای آوردن نام شوش که زادگاه وسکونتگاه سگوندها و بیشتر خان های سگوند ورحیمخانی هست از نام دزفول کنار اندیمشک
...
[مشاهده متن کامل]
ولرستان استفاده میکنند، شهرستان شوش پنجاه درصد جمعیتش لر سگوند و رحیمخانی هست آرامگاه بیشتر بزرگان طایفه وزادگاه تعداد زیادی ازبزرگان وفرزندان این طایفه بزرگ شهرشوش وآبادی های اطرافش هست تعداد بسیاری ازابادی های اطراف شوش هنوز بنام کدخداهای رحیمخانی وسگوند. حاجیکلی ومختوا. رستمی و . . هست لطفا بجای شهر دزفول که تعداد سگوندهاش به اندازه انگشتان دست نمیرسد ازنام شوش استفاده کنید که بالای پنجاه هزارسگوند توی این شهرواطرافش ساکن هستن. باتشکر

به نکته جالبی اشاره فرمودید، اما انتخاب اسامی در گذشته های دور ، همه جا کمابیش اینگونه بوده است .
"وند" پسوندی که بیشتر در لرستان دیده میشود .
سگوند ، باجولوند ، بیرانوند ، قلاوند ، میرزاوند ، دالوند ، بهاروند ، چقلوند، حسنوند ، حسینوند ، همیوند ، دوستعلی وند
ترکاشوند و . . . . .
از میان اسم های بالا سگوند و چقلوند اسم مکان خاصی در استان لرستان هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

اینکه منطقه سگون و چقلونی به خاطر ساکنان شان اینجوری نامگذاری شدند یا برعکس شاید تفاوت چندانی نداشته باشد . . . . . .
دالوند ؛ دال به معنای عقاب
چقلوند : چقل به معنای شغال
سگوند : . . . . . . . . . . .
واقعیت اینکه قبل از اسلام در لرستان نام گذاری فرزندان حالت خاص داشته شاید عجیب نباشد . برای مثال چند اسم مرد را در ذهن خود مرور کنید شاید نتوان به اسامی زیادی اشاره کرد. اسامی زنانه :فلزات گرانبها مثل طلا، نقره و . . . . . بر گرفته از ارزش زن در میان اقوام. یا اسامی مثل مه افتو ( ماه و آفتاب ) ، آساره ( ستاره ) ، و. . . . . نارنج و سیو ( سیب ) و. . . .
گرو ( گران، گرانقیمت ) ، سنگی ( سنگین و با وقار ) و . . . . . . گل طلا ، گل افتو ( آفتابگردون ) و . . . قدم خیر ( خوش قدم ) ،
ری بخیر ( خوش رو ) و . . . . صد تمنی ( یکصد تومان ) ، هزارتمنی ( یکهزارتومان ) و. . . .
حال برای مردان اسامی بسیار کمتر است ولی بعد از اسلام علی را به خیلی چیزها اضافه کردند برای اسم مردانه مثل
برد علی ( سنگ علی ) حال اینکه قبل از اسلام نام "برد" مورد استفاده باشد زیاد غیر عادی نیست.
با کمی دقت نام اجداد را مرور کنید نام ها خود گویای همه چیز اند.


البته ایل سکوند طایفه های الحاقی زیادی داره . گله دار. کرزبر. طولابی نکرمرا. فقیر. سلاحورزی. ساکی. که همبستگی با ایل سکوند داشتن
سلمان محمدی از طایفه طولابی نوکرمرا
با سلام آبادیها قدیم منطقه سکوندنشین درگذشته در خوزستان آبادی سکوند هرموشی - چیچالی کرم - چیچالی بلی - چیچالی غلام - چیچالی احمد - خارکو - بیضه - خان آباد کلی غلام - خان اباد حج احمد شفیعی - ده ایجی - عنبریه - داودآباد - باقرخانی - رداده - آبادی نصیر - آبادی غلامشاه - آبادی حمید آباد - ابادی خیرآباد - آبادی حمداودا - آبادی مراد - آبادی صحیه
...
[مشاهده متن کامل]

علی محمدی پور سکوند طائفه نوکرمرا

با سلام در خوزستان منطقه سکوند شهرک آزادی - شهرک مدنی - شهرک بهرام ( سکوند ) شوش و اندیمشک که طوایفی که از ایل سکوند در این منطقه و شهرک ها سکونت داشتن رحیم خانی حیدرخانی قلی مختوا عین الوند لیوه نوکرمرا
...
[مشاهده متن کامل]
سکوند خورده پمه حر چوغاسی سلاورزی خطکه ماکنالی خرگوشه حاجی کلی تجار کوکالی سلار محسه گله دار کاوند علیدوست حاجی مشه

در اولین پیامی که بنده دراین فرهنگنامه درج کردم ؛ قصدم جمع آوری اطلاعات بیشتر و دست یابی به تموداری درختی از این ایل بزرگ بود .
متاسفم که گاهی متونی از سر . . . برای بیان خودبرتربینی ؛ یا ایجاد نهال های مستقل خودمحوری نگاشته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

فکر می کردم می توان عظمت گذشته این ایل بزرگ رااحیاکرد .
تجربه خوبی بود. . . اگر انسان به عظمت وتعالی فکر می کرد بهشت را با برهوت دنیا عوض نمی کرد . حال. . .
امیدوارم هریک از افراد این ایل با هرنام ونشانی به انتخاب بهترین واژگان و زیبندگی عبارات؛ که برخاسته از تفکر عمیق است اهمیت داده ووجه اجتماعی وشخصیتی ایشان برای ابراز وجود کفایت کند.
این متن حتما" بدون درنظر گرفتن فرد خاص آماده و ارسال می شود )
ایام وآنات همه ، همراه با سعد . . .


بنده فرزند کیومرث نوروزی از طایفه حاجی نوروزی ( رحیم خانی ) هستم جنابآقای لطفی که به اندازه یه کتاب فقط نوشتید لطفا مطالبتان را به صورت دقیق بنویسید نه نقل قول از کسی مطالب اشتباه و حدس و گمان و فلان جلسه که برادر من نشد سند و مدرک
وسعت ایل سگوندهراندازه که بزرگ باشدبه همان اندازه همافرادمنتسب به ایشان بایدازوسعت روح، گستره واژگان بیشتر ومناسب آداب اجتماعی بیشترهم باشد.
بالاخره همه ازنسل آدم وحواوانسان ومحترم هستند. لطفاً حداقل های احترام رارعایت بفرمائید.
واقعیت امر
پدر بزرگ ما به زبان لکی سخن میگوید
ما بچه ها لُر هستیم
لر شیرین زبان

آورده اند؛
هیژالی پدر باجول وبیرو از شاگردان بابا برزک بود که همراه وی از منطقه کرکوک عراق به لرستان امدن ودر منطقه کاکاوند دلفان سکونت گزیدن . بابامحمود یا همون بابابرزک مکتب خانه ای زد وبیشتر درمورد حضرت علی ع درس میداد جوری دلفانها شیفته او شدن که خیلی هاشون علی الایی شدن پس از مرگ بابا برزک هیژالی به کمک مردم گنبد کوچکی براش درست کرد ومتولیش شد وبا دختری از طایفه دلفان که پدرش با بودن بابابرزک نذر وی کرده بود ازدواج کرد که صاحب دو فرزند مذکور گردید این دو دریکی از جنگهای عثمانی شرکت کردن باجول د ر صف سواره وبیرو پیاده رشادتها از خود نشان دادن از اون به بعد فرزندان خودرا چنین تعلیم دادن باجول تعلیم سواری و بیرو تمرین تیر اندازی به همین خاطر میگن سوار سگون وتفنگچی بیرنن پس از پایان جنگ بخاطر خدمات ارزنده ای که در جنگ انجام دادن ازطرف شخص شاه جهت دریافت خلعت احضار شدن وقتی ازشون میپرسه که چه میخواهید بهتون هدیه کنم میگن ملک هررو شاه هم مینویسه وبهشون میده اونها هم از درب گنبد بابابرزک کوچ میکنن میرن ملک هر و . درمورد رویج خان لقب عمون حاجی خداداد سگونده پدر بزرگش هم همین لقب را داشته چون مادر زادی یک گوش داشتن اونها را رویج خواندن
...
[مشاهده متن کامل]


"معرفی دودمانی از تیره ی رحیم خانی سگوند"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
نوشتن مطلب در باره ی تاریخ شفاهی مناطق غرب کشور، که بین تیره ها و دودمانها رقابت و خود برتر بینی تاحدودی حاکم است، بسیار دشوار است، اما ننوشتن نقل قولها هم کار پسندیده ای نیست، زیرا در بطن این نقل قولها، حقایقی چند نهفته است و حداقل خدمتش به شناسایی ایلات این است که، چنین نقل قولی در باره ی فلان تیره وجود دارد. و این گفته ها برای تحلیل محتوای محققان آینده روشنی بخش و یاری دهنده خواهد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

در این سطور به معرفی مختصر دودمان رستم خان فرزند رحیم خان سگوند پرداخته می شود.
رحیم خان فرزند حاجی خداداد، دارای فرزندانی چند می باشد که نام پنج نفر از آنها به شرح زیر است؛
۱ - رستم خان
۲ - صفرخان
۳ - عزیزالله خان ( جد رحیمی فر های دره شهر و سایر بستگانشان )
۴ - حاجی
۵ - آقا
آنچه مسلم است تعداد نفرات اعقاب آقا و حاجی، کم هستند، بیشتر در اندیمشک سکونت دارند.
رستم خان فرزندان زیادی داشته است، اما نگارنده نام شش تن از آنها را به شرح زیر می نویسد.
۱ - گداخان
۲ - حاجی شیر علی ( حاجی نوروزی ) جد نوروزی های دره شهر
۳ - سردار خان
۴ - صفر خان
۵ - کوچک خان
گدا خان دو پسر معروف به نام حسن خان و حسین خان داشته است، وی دختر خود را به یکی از پسران حاجی نوروزی ( حاجی شیرعلی ) ، که برادر زاده اش بود ، می دهد، گویا آن جوان تازه عروسی کرده بود، اما گداخان آن را به جنگ با دشمنانش می فرستد ، وی در جنگ کشته می شود.
جدال برای ریاست:
بعد از مرگ حاجی خدادادسگوند که از بزرگان لرستان بوده، پسر لایقش رحیم خان رهبر سگوندها می شود، بعد از مرگ رحیم خان پسرش رستم خان ده سال جانشین پدر می شود، بعد از مرگ رستم خان ، عموی کوچکش عالیخان سگوند ادعای ریاست می کند و زمام امور ایلی را بدست می گیرد، اما گداخان پسر بزرگ رستم خان ، خود را رئیس ایل می داند به همین خاطر بین اعقاب رحیم خان و اعقاب عالیخان در گیری و نزاع صورت می گیرد. از آن زمان سگوندها ی بین هرو و اندیمشک به دو تیره ( دسته ی ) رحیم خانی و عالیخانی تقسیم شدند.
در ادامه ی این نزاع ها و کشت و کشتاری که بین اعقاب این دوبرادر صورت گرفت، سگوندهای عالیخانی به دلیل کشتن افرادی از سگوندهای رحیم خانی، آنها بیشتر دربین هرو تا ویسیان رفت و آمد داشته اند. در زمانی که سیسیل جان ادموندز از لرستان عبور کرده بود، رهبر سگوندهای عالیخانی تمایل به صلح با رهبر سگوندهای رحیم خانی که در آن زمان ( سال ۱۹۱۷ میلادی ) جناب سرتیپ خان سگوند بود، و در خوزستان به سر می برد، را به اطلاع آن مستشار با نفوذ می رسانند [ اقتباس از کتاب دوسفرنامه در باره ی لرستان ترجمه ی سکندر امان اللهی بهاروند و لیلی بختیار]
کوچ حاجی نوروزی ( حاجی شیرعلی ) سگوند به سیمره:
فرزندان حاجی نوروزی فرزند رستم خان فرزند رحیم خان فرزند حاجی خداداد سگوند ، در نزاعی که عمویشان گداخان برای بدست آوردن ریاست ایل سگوند به راه انداخته بود، و در این نزاع برادرشان کشته می شود ، راهی سیمره یا دره شهر می شوند. در سیمره مورد احترام بزرگان واقع می گردند، آنها و اعقابشان شهرت نوروزی را برای خود بر می گزینند.
فرزندان حاجی نوروزی:
۱ - حاجی ظهراب
۲ - داربلوط ( که از وی دختری به نام خانزاده برجای می ماند. )
۳ - اسماعیل
۴ - جاسم ( بدون فرزند )
۵ - جمشید ( بدون فرزند )
اعقاب حاج ظهراب و اسماعیل در سیمره شناخته شده هستند و با طوایف کرمشه و یارکه ( دلفان ) و زینی وند و زرگوش و کولیوند و میر و دالوند و بیرانوند، و. . . . . خویشاوندی دارند. آنها شخصیتهای برجسته ای چون باقر، محمد ولی و علی اکبر و آزادی و بهروز و اسفندیار و ناصر و رسول و رحم خدا و کیومرث داشته و دارند.
فرزندان حاجی ظهراب:
۱ - علی محمد ( بدون فرزند )
۲ - عزیز
۳ - خداکرم
فرزندان عزیز نوروزی سگوند:
۱ - رحم خدا، که دارای دوفرزند پسر به نام های کیومرث و مختار و چند دختر شایسته هم دارند. کیومرث بازنشسته ی اداره ی برق دره شهر و مختار جزو فرهنگیان دره شهر هستند.
۲ - محمدعلی ( مَمده ) نوروزی
ایشان دارای پنج پسر و چند دختر شایسته می باشند، که نام پسرانش به شرح زیر است؛
۱ - بهروز نوروزی که از مدیران لایق استان ایلام بوده و سالها ریاست بانک کشاورزی دره شهر و نقاط دیگر استان و نهایت خدمت در سرپرستی و هیئت مدیره ی این بانک را در استان به عهده داشته است. وی دوپسر به نامهای مهدی و امیر محمد دارند.
۲ - بهمن نوروزی از جوانان شایسته و ورزشکار بود، ایشان و برخی از برادرانش از جمله اسفندیار نوزوزی، و برخی از خواهرانش، نگارنده در زمان تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان در خدمتشان بوده است. بهمن نوروزی درجوانی از دنیا رفت و دارای پسری به نام علی رضا هستند.
تصویر اسفندیار نوروزی سگوند و پسرش محمد امین نوروزی
۳ - اسفندیار نوروزی ؛ ایشان فرهنگی فرهیخته می باشند . فردی خوش اخلاق و مردمدار می باشند. ایشان یک پسر به نام محمد امین دارند.
۴ - حسین نوروزی که یک پسر به نام محمد رصا دارند. ایشان دارای شغل آزاد می باشند.
۱ - درویشکه نوروزی ( اعقاب وی در روستای دشت آباد هستند )
۵ - حجت نوروزی
فرزندان خداکرم نوروزی:
۱ - درویشکه نوروزی ( اعقاب وی در روستای دشت آباد هستند )
۲ - قدمخیر نوروزی ( ایشان همسر کدخدا علی احمد خدایاری از طایفه چگنی بوده، و دو فرزند به نامهای کربلایی اسکندر خدایاری و مرحومه ماه بانو خدایاری از ایشان برجای می ماند.
فرزندان اسماعیل فرزند حاجی نوروزی:
۱ - ملک نوروزی ، که دارای دوپسر به نامهای هرمز و پرویز نوروزی هستند.
۲ - باقر نوروزی، از ایشان نیز دوپسر به نامهای رسول و ناصر، و چند دختر ارزشمند برجای می ماند.
فرزندان رسول نوروزی:
۱ - آزاد نوروزی؛ ایشان در جوانی فرمان حق را لبیک گفتند. وی فردی برجسته بود که در وزارت آموزش و پرورش خدمت می کرد، همچنین ورزشکار خوبی در دیار سیمره بودند.
۲ - علی اکبر نوروزی؛ ایشان تکواندو کاری درسطح ملی بودند، و دارای پسری به نام آزاد می باشند. ایشان، احتمالا" به سبب علاقه ای که به برادرش آزاد نوروزی داشته ، نام فرزندش را آزاد گذاشته است.
شادروان رسول نوروزی از اولین کارکنان شریف و خدوم در اداره ی برق شهرستان دره شهر بودند که در اثر تصادف، خودش و همسرش در آن حادثه به ملکوت اعلی پیوستند.
باقر نوروزی برادری نا تنی به نام ظفر داشته که ظفر غلامی از طایفه دالوند می باشند. پسر ظفر، بسیجی و رزمنده ی هشت سال دفاع مقدس به نام حاجی شیخعلی غلامی می باشند ، که از ایشان چند پسر و دختر شایسته باقی مانده است. که همگی منشاء خیر و اثر نیکو برای جامعه هستند.
فرزندان ناصر نوروزی:
ایشان زن اولش دختر کدخدا حسین یاری دلفان سرناوه بوده، که همسرش در دهه ی پنجاه شمسی از دنیا رفت و اکنون زن دومش در قید حیات است. در مجموع شش پسر و چند دختر دارند که نام پسرانش عبارتند از؛
۱ - محمد ولی نوروزی
۲ - کلعلی //
۳ - جهانشاه //
۴ - محسن //
۵ - امیر //
۶ - رضا //
شجره یکی از نوروزی های رحیم خانی:
محمد فرزند اسفندیار فرزند محمدعلی ( ممده ) فرزند عزیز فرزند ظُهراب فرزند حاجی نوروزی ( حاجی شیرعلی ) فرزند رستم خان فرزند رحیم خان فرزند حاجی خداداد فرزند رویج فرزند آقا میر فرزند جیجه وند فرزند محسن بگ فرزند رویج اول . . . . فرزند باجول فرزند هیژالی فرزند سیرایی فرزند جلاوی . . . . فرزند هومان . . . . فرزند پیروز فرزند یزدگردسوم آخرین پادشاه ساسانی
اعقاب ساسانیان در شمال ( طبرستان و ماوراءالنهر ) و غرب ( قیام بابک و مازیار و . . . در آذربایجان ) و شرق ( سیستان و خراسان ) و غرب و منطقه ی فارس و لرستان قدیم همه برای نجات از دست حاکمان اعراب بود، اما همه به نوعی ناکام شدند. وتلاش ساسانیان و پیروانشان برای نجات امپراطوری فایده نبخشید و آرزوی مجد عظمت ایران در قالب تفکر شیعه دوازده امامی درصورت تحقق عملی ، نجات از اعراب و مغول و تاتار را درپی خواهد داشت انشاء الله.
سگوندها و بیرانوندها طبق سفزنامه ی "بارون دوبد " از خانواده لک هستند. [1] و زبان اصلی شان لکی بوده، گرچه اکنون برخی از آنها با گویش لری سخن می گویند.
دیدگاهی شخصی در باره ی سکوندها یا سکاوندها:
به عقیده ی نگارنده اگر سگوندهای غرب کشور در قالب باجولوند را ریشه ی سگوندها بدانیم و سیستا ن یا سکستان یا سگزی را نامی در حد چهارده قرن بدانیم، سکاوندها به قوم سکا بر نمی گردند ، مگر آنکه در این ۱۵ قرن نامی از آنها اقتباس شده باشد . سگوند یا سکاوند اولا" شبیه شخص سلک در تاریخ ها نام شخص معروفی بوده ولی قرنها بعد به اعقابش سلگی می گویند، بنابراین سگوند اصلس سک یا سیک بوده است طبق آرشیو بالا سیکوند هم امده همینطور برخی محسن بگ در شجره را همان سگوند می دانند، اما این درست نیست چون حسام الدین خلیل کشته شده به سال ۶۴۰ قمری خودشان را وابسته به سکاوند دانسته؛ ما در سیمره سیکان و سکه سان را داریم از کجا این منطقه نامش به کمتر از ۱۳۰۰ سال برسد و این قلعه ها و این دره ی تاریخی سیکان جایگاه سکاوندهای ساسانی از نسل هومان نسل پنجم یزدگرد ساسانی نباشند. همچنین گذشته از این نامها با قدمت بیشتر بعدها جای کله مردها به ریاست آواختی و جایگاه دامداری مالمیرهای یوسفوند و یا مالمیر ایذه ای که خاستگاه سگوندها به قول نوه ی حسام الدین خلیل نباشد؟!
همانطور که سگوندها حق ییلاق - قشلاق از هرو و بروجرد تا خوزستان بوده است قلعه ی باجول نامی در دوران سلاجقه در قرن پنجم به احتمال همین باجول فرزند هیژالی فرزند سرایی فرزند جلاوی شاید بوده است باجولوندها کلان ایلی بودند که سکاوند و سیکوند و دالوند و قائد رحمت و. . . شعبات و طوایفی از آن هستند. این فرا ایل بدست صفویه و قاجاریه به سختی متلاشی شده تا آنجا که باجولها از ظلم حکومت مرکزی قاجارها به کردستان عراق می روند و خیلی از آنها مذهبشان را نیز عوض می کنند.
در هر صورت نگارنده احتمال می دهد سگوندها با دره ی سیکان و قلعه ی سکه سون رابطه ای منطقی دارند. هرچند مدارک لازم برای اثبات دیدگاهش ندارد.
۲۴ مهر ماه ۱۳۹۸ شمسی
پی نوشته و منابع:
[1] - َسیسیل جان ادموندز و بارون دوبُد و ولادیمیر مینورسکی - دو سفرنامه در باره ی لرستان و رساله ی لرستان و لرها - ترجمه سکند ر امان اللهی و لیلی بختیار - صفحه ۱۷۹ انتشارات بابک - سال ۱۳۶۲
۲ - مصاحبه با اسفندیار نو روزی
۳ - استفاده از آرشیو شهرام خسروی
۴ - اشعار و نوشته ای مربوط به درویش عبدعلی دلفان، نوه ی حسام الدین خلیل
۵ - استفاده از نطرات بزرگان سگوندهای دره شهر در اواخر شهریور سال ۱۳۹۸ شمسی


"در محفل سگوندهای سیمره"
نویسنده : احمد لطفی
مقدمه:
درغروب روزجمعه مورخ ۲۹ شهریورماه سال ۱۳۹۸ تازه از کوهنوردی آمده بودم، که دوست قدیمی و همکار فرهنگی ام جناب حاج حسن نوری مطلق از تیره ی مهدیخانی و طایفه آقا میرزا وابسته به یکی از ایلات سگوند و فرا ایل باجلان ِسکاوند، به نگارنده زنگ زدند، و فرمود در محفلی فامیلی که در منزل بهزاد زینی وند سگوند فرزند مرحوم حاجعلی زینی وند سگوند از بزرگان ماکنعالی شرکت نمایم، هرچه عذر آوردم که خسته هستم و تازه از کوهنوردی آمدم، اما حاج حسن نوری مطلق سگوند اصرار فرمودند، بنده نیز که به ایشان ارادت دارم، پذیرفتم که خدمت اقوام و دوستان، که همگی از سگوندهای شهرستان دره شهر و حومه بودند، برسم.
...
[مشاهده متن کامل]

در ابتدا شاگرد سابق و استاد اکنونم، استاد فرزاد سگوند و برادر کوچکترش در محوطه ی حیاط منزل بهزاد سگوند به استقبالم آمدند.
بهزاد نیز از شاگردان سابقم بود و الان در همسایگی نگارنده و برادرزاده هایم سکونت دارند . البته همه ی ما و آن محله بطور ریشه ای فامیل و خویشاوند بوده، و بیشتر مان از وابستگان ساسانیان به حساب می آییم.
بعد از احوالپرسی با فرزاد ، در ضلع شمالی حیاط منزل بهزاد چند تازن که احتمالا" مادر فرزاد و بهزاد، و عروسهایش در حال تدارک شام بودند، ملاحظه گردید.
وقتی به اتاق پذیرایی بزرگی که میهمانان و مدعوین جمع شده بودند، چشمم به جمال اکابر سگوند سیمره روشن شد، ونگارنده به آنها ادای احترام کردم و به همه شان دست دادم.
حاج حسن نوری مطلق سگوند، مکانی برای نشستن بنده مهیا کرده بودند. درسمت چپم نیز مرد بزرگوار و شاعری خوش قریحه از سگوندهای عالیخانی به نام کربلایی جهانشاه باباییان نشسته بودند. در این محفل فرهنگی، کربلایی یونس بابائیان سگوند عالیخانی فرهنگی بزرگوار را نیز زیارت کردیم.
همچنین در این محفل برخی از سگوندهای رحیم خانی و عالیخانی و دالوند و مهدیخانی و کُرزبُر حضور داشتند که اسامی آنها به شرح زیر است؛
۱ - اسماعیل رحیمی سگوند ( رحیم خانی )
۲ - شمس الدین رحیمی سگوند ( رحیم خانی )
۳ - جهانشاه بابائیان سگوند - طایفه صوفیوند ( عالیخانی )
۴ - یونس بابائیان سگوند - طایفه صوفیوند ( عالیخانی )
۵ - شادکام بابائیان سگوند - طایفه صوفیوند ( عالیخانی )
۶ - حسن نوری مطلق ( قربانی ) سگوند ( مهدیخانی )
۷ - حسین نوری مطلق ( قربانی ) سگوند ( مهدیخانی )
۸ - داور غلامی سگوند - طایفه سیفلان ( دالوند )
۹ - ناصر نوروزی سگوند ( دالوند )
۱۰ - مختار نوروزی سگوند ( دالوند )
۱۱ - خدابخش کریمی سگوند ( دالوند )
۱۲ - مرتضی زینی وند سگوند ( چهار امیر عالیخانی )
۱۳ - شاپور رزمخواه سگوند ( کُرز بُر )
۱۴ - تیمور فرزند تقی فاضلی سگوند ( عالیخانی )
۱۵ - بهزاد زینی وندسگوند ( رحیم خانی )
۱۶ - فرزاد زینی وند سگوند ( رحیم خانی )
تصویر فرزاد زینی وند ( سگوند )
دیدگاه فرزاد زینی وند سگوند در باره سگوندها:
ایشان نسبت به مدعوین و سگوندهای سیمره چنین اظهار نظر کردند؛
۱ - آقای تیمور فاظلی از طایفه قلی سکوند میباشد
۲ - فرزادو بهزاد زینی وند از طایفه ماکانعلی ( ماکنالی ) میباشند
۳ - تمام طایفه های ایل باجول، باجلان ، باجولوند، که همگی به نام ایل سکوند شناخته میشوند از یک شاخه واحد به نام باجول میباشند
در شهرستان دره شهر ( سیمره ) چند طایفه از ایل سکوند وجود دارد:
۱ - طایفه ماکانعلی ( ماکنالی ) سکوند.
۲ - مهدی خانی سکوند .
۳ - رحیم خانی سکوند .
۴ - عالی خانی سکوند .
۵ - چهارمیر ( امیر ) سکوندعالخانی.
۶ - فهلوان سکوند.
۷ - قلی سکوند.
۸ - صوفیوند سکوند عالی خانی.
۹ - مختاری ( مختوا ) سکوند.
۱۰ - نوکرمرا ( نوکرامرا ) سکوند.
۱۱ - فقیرسکوند.
۱۲ - دالوند عالی خانی سکوند.
۱۳ - چکمه سی عالخانی سکوند.
۱۴ - طایفه کاید رحمت سکوند عالی خانی
در حقیقت سگوندها و طوایف وتیره های قدیمتر و جدیدشان همگی از نسل شخصی به نام باجول می باشند، و در دورهای مختلف، به اسم های باجلان . باجولوند. و امروزه به اسم ایل سکوند شناخته شده و میشوند
خانوادهای نظری در شهرستان دره شهر و روستای جهانگیر اباد از طایفه کاید رحمت سکوند عالی خانی میباشند که از نسل بابا علی میباشند
خانوادهای منصوری . و رحمانی در شهرستان دره شهر، از نسل منصورخان فرزند عالیخان و طایفه عالی خانی میباشند
در روستای زرین دشت ( دشت اباد ) و گاومیشان و دره شهر افرادی از طایفه چهارا میر سکوند به شهرت های زینی وند ساکن میباشند که از نسل داراب و پنجه میباشند و یکی از شهدای سرشناس دره شهر که معلم قرآن نیز بودند به اسم شهید غلام رضا زینی وند از این طایفه میباشد
ماکنالی ها و کرزبرها دالوندها کاید رحمت ها ، قلی ها چهار میر ها ، از نسل باجول میباشند یعنی عموها ی رویچ و حاجی خداداد میباشند
داور غلامیان نیز از طایفه دالوند از ایل سکوند میباند از نسل سیفلان سکوند میباشند
ماکانعلی و صوفیوندها از درباریان هر دوره حکومت های وقت بودند و حدود ۲۵۰ سال پیش از سر پل ذهاب ( زهاب ) همراه ایل باجلان به بروجرد ، درود، زاغه ، خرم آباد مهاجرت کردند
طایفه صوفیوند سکوند از نسل شخصی به نام سیفی یا سیفلان میباشد
بعد از ملاحظه ی دیدگاه فرزاد زینی وند سگوند،
در ابتدای کار شمس الدین رحیمی فر شجره نامه ی قابل قبول و محکمی ازبرخی طوایف سگوندها را در دست داشتند، که حداقل دوازده پشت وی دقیق ذکر شده بود، بقیه با فاصله ای حدود سیصد سال به یکی از فرزندان حسام الدین خلیل اتابک و نهایت به یزدگرد سوم می رسند. بطور مثال شجره ی وی باتوجه به سکاوند بودن حسام الدین خلیل و لکی صحبت کردن حاج خداداد سگوند، که به سان خاندان حسام الدین خلیل با زبان لکی ( زبان پهلوی ) تکلم می کرده است، بنابر مقدمه ی فوق شجره ی شمس الدین رحیمی چنین است؛
ایما و سیما و مینا هرسه فرزندان شمس الدین فرزند عزیزخان فرزند کریم خان فرزند کاظم خان فرزند عزیز الله خان فرزندرحیم خان فرزند حاجی خداداد سگوند فرزند رویج فرزند فرزند آقامیرزا فرزند محسن بگ فرزند روتج باچند نسل به قرن سوم هجری به باجول فرزند هیجعالی فرزند سرایی فرزند جلاوی و به احتمال قوی نهایت به یزدگرد سوم ساسانی برسند.
خلاصه ی سخنان شمس الدین رحیمی سگوند:
۱ - ایشان درباره ی سلاحورزی ها که جانشین شاهوردیخان آخرین اتابک لرستان شدند، گفتند؛ " سلاحورزی ها شعبه ای از سگوند می باشند. "
باتوجه به سخن ایشان شجره ی حسام الدین خلیل و ردپای اعقاب ساسانیان در دست به دست شدن قدرت دربین آنها از آل بویه ، و صفاریان سکستانی و سرخاب عیار و اتابکان خورشیدی و اتابگان لر بزرگ و سلاحورزیهای ساسانی و حسام الدین خلیل که از نژاد سکاوند به حساب می آید، شعر درویش عبدعلی لرستانی نوه ی عارف مسلک و تحصیلکرده ی جناب حسام الدین خلیل، ساسانی بودن حاکمان و ایلات فوق را تایید می نماید. ایشان ( درویش عبدعلی ) گفته؛
ژه سوره میران تا داجی ونان
تا دیناوران، تا سلی ورزان
هومه نسلی کن ژه تخمه هومان
کل لری موشن ، لُری لُران*
ژه پیران اسی ، تا جودکانان
هومه مالی کن ژه دشت میشان
ژه زیناونان تا آلا هینان
هومیش جریشی ژه مال لران
۲ - ایشان معتقد بود و تحقیق کرده بود جدش حاجی خدادادخان سگوند با زبان لکی تکلم می کرده است.
۳ - ایشان گفت؛ در یک گفتگویی که بین فردی از طایفه میر با شخصی از طایفه سگوند به گفتگو می پردازد، می خواهد از تاریخ سگوندها بگوید، آن سگوند می گوید ما در همه نقاط ایران از شرق تا غرب شناخته شده هستیم، شما از خودتان و دره ی منگره بفرما، الان در این جا شکر خدا وضعیت اجتماعی و اقتصادی بهتری نسبت به اقوامتان در آنجا دست یافته اید. درتایید کلام جناب آقای رحیمی سگوند باید گفت سکاها و سکاوندها ریشه ی آنها به پیشدادیان بر می گردد ، و در ۱۵ قرن اخیر بزرگانشان بعد از فروپاشی ساسانیان به صورت قدرتهای منطقه ای تشکیل حکومت داده اند ازجمله حاکمان شرق و غرب و شمال ایران ردپای سگوندها در قالب سکستان و باجلان و سایر اعقاب نسل هومان که در شعر هم ذکر شد، همه از اهمیت خاصی برخوردارند و به جرئت می توان گفت قدرت در سلسله های ایرانی درکل کشور با ساسانیان و همجریش های آنها ربط دارد، ودر غرب کشور و مناطق زاگرس نشین بین دودمانهای اصیل چهار ستون لرستان و پنج ستون ایلام و بزرگان بختیاری و فارس که همگی ریشه درتاریخ هخامنشی و ساسانی دارند، قابل بررسی است و نام برخی از اجداد لربزرگ هم در نقاطی ازغرب کشور می توان یافت کدخدا گایار و سوار و چم تکله و قلعه باجلان و . . . . همه نام بزرگانی از سکاوندها و سوره میری ها و ریزه وندها و دینار وندها و چگنی ها و اتابکان لر کوچک و لر بزرگ و اردلان ها و جافهای ساسانی است بنابراین میرها و برادرانشان زینی وندها را هم در بین همین ایلات اعقاب ساسانیان جا داد، وگرنه از چهارستون لرستان که اساس و اکثریت لرستان را تشکیل می دهند، خارج می شوند.
بعد از جر و بحثهایی که پیش آمد سگوندها بنا را بر آن گذاشتند ، بجای اینکه خود را صرفا" بر مبنای تیره ها و طوایف زیر مجموعه ی سگوند، معرفی نمایند. بیشتر برروی نام باستانی و قدیمی طایفه ی قدیمی، یعنی ؛ سگوند متمرکز شوند.
دراین جلسه جهانشاه بابائیان سگوند، پیشنهاد کرد این جلسه ، با ید تداوم داشته باشد، و ما در شادی و شیون یکدیگر شرکت فعال داشته باشیم.
ما باید آنقدر در محافل اجتماعی با همدیگر انس و عُلقه داشته باشیم ، که همگی همدیگر را بشناسیم.
فرزاد زینی وند سگوند، محقق جوان که ترتیب این محفل واین نشست آشنایی، هم اندیشی را فراهم کرده بودند سخنان مبسوطی در راستای ریشه دار بودن سکاها گفتند. وی معتقد بود که باجلان یا باجول نامی در زمان اشکانی بوده، در سر پل ذهاب نیز قلعه ای به همین نام در عهد سلجوقیان وجود دارد. ایشان رستم سیستانی و سکاها در بین ترکها و کردها و شرق ایران را با سگوندهای ایران و عراق دارای پیوند نژادی می دانند و باجلانها و زیر مجموعه های ان در هرکجا باشند از یک تباری می باشند.
ایشان قصد دارد کتابی در باره ی تیره ها و طوایف سگوند بنویسد. در این جلسه قرار شد به سگوندهای سیمره و پشتکوه و لرستان و کرمانشاه و خوزستان درابتدا پرداخته شود،
فرزاد معتقد است شجره ی تیره های سگوند در منطقه را تا حدودی گرد آوری کرده است. ایشان علاقه دارد سگوندهای منطقه همه شناسایی شوند و هر چند ماه یکبار یا حداقل هرسال یکبار گرد هم آیی داشته باشند. این جوان تحصیلکرده با سگوندها را بطه ی خوبی دارند، درپاسخ به این سوءال، چرا خیلی از سگوندها فامیلی شناسنامه آنها نام برخی از طوایف دیگر است . ایشان دلیل این کار را سیاسی دانسته، و چون رضا شاه مردم سگوند را همراه برخی تیره ها و طوایف پیشکوه و پشتکوه به ساوه و قم و بجنورد تبعید می کنند، لذا در برگشت مجبور می شوند یا به نام پدر بزرگ خود و یا به نام طوایفی که مورد غضب حکومت نیستند، فامیلی خود را در شناسنامه اعلام نمایند به همین دلیل خیلی از سگوندها و سی سی ها و. . . فامیلی خود را زینی وند می گیرند از جمله پدر و پدر بزرگش نیز شهرت زینی وند را برمی گزینند.
نهایت جلسه قرار شد، که از فرمانداری یک مجوز برای گرد هم آیی سگوندهای سیمره در تالار مهرگان برپا کنند، و هزینه ی آن را گویا جناب اسماعیل رحیمی سگوند برعهده گرفته است. در پایان جلسه، داور غلامی سگوند و فرزاد زینی وند سگوند، و شاپور رزمخواه سگوند و جناب حاج اسماعیل رحیمی سگوند قرار شدکه به فرمانداری بروند و مجوز این نشست طایفه ای را اخذ نمایند.
حسین نوری مطلق سگوند ، به تبیین تاریخ خاندان خود از سگوندهای مهدیخانی پرداخت و "گاپیسه" را یک نامی مقطعی ذکر کردند. و شجره ایشان چنین است؛
حسین فرزند صید رستم فرزند قاسم فرزند قران ( قربان ) فرزند حسین فرزند مهدیخان فرزند حاجی خداداد فرزند رویج فرزند آقا میرزا فرزند محسن بگ فرزند روتج. . . . فرزند باجول فرزند هیجعالی فرزند سرایی فرزند جلاوی . . . . فرزند هومان . . . فرزند پیروز فرزند یزدگردسوم
به احتمال قوی بنی کلاب ربطی به سکاهای ایرانی ما ندارد ، و این یک خلط تاریخی و مشابهت اسمی است . هرچند در اسارت دختران ساسانی بسیاری به عقد اعراب و تازه مسلمانها در آمدند ، و هرگونه بدی ای که فرزندان آن زنان که مادرانشان جزو موالی و غلامان بوده اند، با توجه به مرد سالاری اعراب در آن زمان مسئولیت بدیهای آنها به عهده ی خود آن افراد می باشند.
حاجی خداداد، که از بزرگان فرا ایل سگوند به حساب می آید، و در دوران حاکمیت مستبدانه ی حسینقلی خان ساکی زندگی می کند، گویا این حاجی بزرگوار بدست آن حاکم ستمگر کشته می شود. البته حاجی خداداد دو زن داشته یکی از طایفه میر به نام زری نجف وند میر و دیگری کنیز زری از طایفه مختوا سگوند بوده است. مادر رحیم خان از آن بانوی مختوای سگوند بوده است
برخی معتقدند، که زری خوابی می بیند، و از شوهرش حاجی خداداد می خواهد ، که آن زن یا دختر که آشپز شان می باشد ؛ را به زنی بگیرد. حاجی خداداد همین کار را می کند، و خداوند از هر زن ۴ پسر نصیبش می گرداند. در اختلافی که بین میرها و حسینقلی خان ساکی و یا بین سگوندها و حسینقلی خان ساکی بوجود می آید. ضمن کشتن حاجی خدادادسگوند، در حق خانواده ی وی جفا کاری به خرج می دهد. برای دفاع از حریم خانواده ی حاجی خداداد، مردم منطقه و سگوندهای با شرف حق آن ظالم را کف دستش می گذارند، و حسینقلی خان ساکی را می کشند و از صفحه ی روزگار محو می کنند.
اسامی هشت پسر حاجی خدا اد عبارتند از؛
۱ - رحیم خان
۲ - حیدرخان
۳ - مهدی خان
۴ - حاجی عالیخان
۵ - حاجی مِشَه
۶ - خدا بخش
۷ - کریم
۸ - آقامیرزا
شجره ی یک فرد از سگوندهای شیخ مکان:
شادکام بابائیان فرزند جهانشاه فرزند آقاجان فرزند باباخان فرزند حاج علیخان فرزند حاجی خداداد فرزند رویج فرزند آقامیرزا فرزند محسن بگ فرزند روتج
شجره ی یکی از دالوندها یا سگوندهای دشت آباد ؛
داور غلامی و برادران و خواهرانش همگی فرزند شیخ علی فرزند ظفر فرزند غلام فرزند حسن فرزند صادق فرزند بگه میر فرزند امیدعلی فرزندامیدعلی فرزند خیرالله فرزند شرف فرزند خلف ( سیف الله ) دالوند
شجره نامه خدا بخش کریمیان اهل اسد آباد دره شهر:
خدابخش فرزندعبد علی فرزند کرم فرزندچراغعلی فرزندحسین فرزند علی حسین دالوند
شجره نامه شاپور رزمخواه:
شاپور فرزند غلام فرزند فرهاد فرزند سوخته فرزند سوزی فرزند فاضل فرزند قنبر علی فرزند سلیمان
اینها شاخه ای در باجول دارند و جزو صاحب منصبان ایل می باشند.
شجره ی ناصر نوروزی:
رسول و ناصر هردو پسران باقر فرزند اسماعیل فرزند حاجی ظهور فرزند حاجی شیر علی ( نوروز ) دالوند
در این مقطع از زمان، این سلسله های علوی و ایرانی الاصل که به دنبال هویت خود هستند، و مقدمه ای برای آمادگی در جبهه بندیهای معنوی برای طرفداری از حکومت جهانی مهدی ( عج ) انسان را به یاد اشعار و سخنان ایل بیگی جاف می اندازد که هشدارهایش را متوجه ایل و اعقاب ایل خود میکند، و می گوید؛ من هرچه می گویم و می سرایم برای ایل و تبار خویش می گویم. بنابراین اعقاب یزدگرد سوم به عنوان اقوام و یاران ناجی حقیقی اسلام و انسانیت در حال آمادگی و نظم بخشی به هویت و خودسازی خویش هستند. همانطور که یزد گرد سوم به اعراب مهاجم زمانش گفته بود روزی ما برمی گردیم و نامی برزبان می آورد که امام صادق می گوید این نام مهدی است که به علت خویشاوندی یزدگرد با امام حسین ( ع ) نوه ی دختری او روزی به قدرت و حاکمیت سرزمین های از دست رفته می رسد. ( الله اعلم )
والسلام - ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۹۸

پایتخت ایل سگوند در شمال خوزستان میباشد که ابتدا ب نام شهرک سگوند نام گذاری شد بعد بن معلا سپس خلخالی و اکنون ب اسم شهرک بهرام نام گذاری شده است ۹۰%جمعیت این شهرک سگوند میباشند و نام خانوادگیشان نیز سگوند
...
[مشاهده متن کامل]
میباشد که سگوند ها در زمان رضا شاه از لرستان ب خوزستان تبعید شدن و در این شهرک ذهنیت این است که بخاطر جنگ اهو دشت ب انها لقب سد بند داده شده ولی در کل هیچکس هنوز نتوانسته دلیل اینکه چرا سگوندنام ایل مارا گذاشتند را ثابت کند

سگوند
منطقهء سکونت ایل سگوند از ابتدا در قسمت‏ پیشکوه لرستان یعنی در قسمت جنوبی لرستان‏ کنونی و نزدیک به خوزستان بوده که در دامنه‏های‏ شمالی ارتفاعات کیرف و کلا از رشته ارتفاعات‏ پهلو است و به علت همین نزدیکی به هر دو ناحیهء لرستان و خوزستان قشلاق خود را در خوزستان و ییلاق را در لرستان انجام می‏دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

وجه تسمیهء�سگوند�. دربارهء نام�سگوند�نظریات مختلفی وجود دارد، که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
برخی معتقدند این طایفه اصلا از اعراب بنی‏ کلاب می‏باشند ( کلب به معنی سگ است ) ، و به‏ این علت به سگوند معروف شده‏اندگروهی‏ دیگر بر این باورند که چون در گذشته یکی از رهبران‏ این طایفه سگ شکاری، یعنی تازی نگهداری‏ می‏کرده، به سگوند ( سگ‏بند ) مشهور شده‏اند.
دکتر سکندر امان اللهی بهاروند که درباره ایلات‏ لرستان تحقیق کرده است، عقیده دارد که این‏ نظریات قانع کننده نیستند، زیرا اولا سگوندها و به طور کلی باجلانها لک هستند، نه عرب، و در گذشته به زبان لکی صحبت می‏کردند؛ثانیا اطلاق‏ نام سگوند بر این طایفه صرفا به خاطر آنکه یکی از رهبران آن تعدادی سگ تازی نگهداری می‏کرده، معقول بنظر نمی‏رسد. این نویسنده معتقد است که‏ واژهء سگوند مشتق و یا تحریف شدهء واژهء سیکه وند dnavadyaS است و آن هم نام تیره و یا قبیله‏ای‏ بوده که قبلا در منطقهء دلفان، دهستان چواری‏ سکونت داشته و هنوز هم دهی به همین نام در دهستان چواری ( در شمال نورآباد ) وجود دارد. از طرفی تیرهء مختوا avathkoM ، یکی از شعبات‏ مهم ایل سگوند، اصلا از سیکه‏وندها بوده و حاج‏ خدادادخان جد خوانین سگوندنیز خویشاوندی‏ بسیار نزدیک با مختواها ( سیکه‏وندها ) داشته‏ است. نکتهء جالب توجه اینکه سگوندهای ناحیهء تویسرکان هنوز خود را سیکه‏وند می‏نامند. بنابراین‏ آقای بهاروند معتقد است که احتمال دارد سگوندها و یا لااقل گروه با نفوذ این طایفه، در اصل از سیکه‏وندها بوده که با گذشت زمان به علت زندگی‏ در بین لر زبانان نام سیکه‏وند به سگوند مبدل شده‏ است.
در کتاب�جامعه شناسی ادیان�در بحث‏ توتمیسم و توتم پرستی، شادروان دکتر علی‏ شریعتی، ضمن تأکید بر وجود توتم و توتم پرستی‏ در میان برخی قبایل عرب و ایرانی، اندیشید که‏نام�سگوند� - و نظایر آن - به علت انتساب توتمی‏ طایفه به سگ بوده است. اما بنظر میرسد که وی‏ در این برداشت خود شتابزده عمل کرده و نظر مزبور - لااقل در مورد ایل سگوند - بر مستندات علمی و تاریخی استوار نمی‏باشد. گذشته از آن، آنچه در ابتدی نام سگوند آمده صرفا تشابه لغوی با نام سگ‏ دارد وبه احتمال قوی به آن هیچ ارتباطی نمی‏یابد.
بهتر است در این مورد خاطرنشان شود که اصولا در گویش لری به سگ، سی yaS ( بر وزن ری ) گفته می‏شود و قابل قبول نیست که بگوئیم در طول‏ زمان تلفظ�سی�به سگ تبدیل شده باشد، بلکه‏ باید دانست که اصلا تلفظ سگ در بین اقوام لر زبان به هیچ وجه رایج نبوده و نیست.
نگارنده، با استناد به شواهد و مدارک تاریخی و باستان شناختی، بر این باور است که واژهء�سگوند� برگرفته از نام قوم کهن آریایی سکامی‏باشد. با توجه به شواهد و مدارک باستان شناختی، جایگاه و محدودهء اقتدار سکاها در منطقهء شمال غرب و غرب ایران، یعنی مناطقی از کردستان و کرمانشاه و لرستان امروزی بوده استحتی امروزه‏ مکانهایی با عنوان�سکاوند�و�سکوند�در استان‏ کرمانشاه وجود دارد و این مکانها با قوم سکا مرتبط بوده‏اندمسیو چریکوف نیز در جای جای‏ سیاحتنامهء خود از این قوم بنام�سکوند�نام برده‏ است. در کتاب�جغرافیای استان لرستان�نیز در وجه تسمیه سگوند آمده است که شاید اجداد آنان از سکاها بوده‏اند و سپس اعقاب این قوم با تحریف این کلمه و اضافه نمودن پسوند، به این نام‏ مشهور شده‏اند و سک به مفهوم پاک و ارجمند، صفتی برای سکاها بوده است. برخی معتقدند که این کلمه به معنی�مردان�است و نیز به مفهوم‏ �نیرومند بودن�و�چیره دست�هم آمده‏ است. بهرحال، این احتمال که سگوندهای‏ امروزی بازماندگان قوم کهن سکا باشند، قویتر بنظر میرسد و کلمه سگوند نیز برگرفته از کلمه سکا سکه و سک بوده و بمرور زمان سک تبدیل به سگ‏ گشته است؛پسوند�وند�نیز انتساب بدان را نشان‏ می‏دهد. البته گفتنی است که در بعضی از منابع‏ حتی این قوم را سگا و فرمانروایان آنها را سگانشاه‏ نامیده‏ اند.

سَکَّ= sakka نام باستانی شهر سقز در زمان مادها. این نام، نام مردمی به نام سَکاها بوده که بخشی از آنها در لرستان ماندگار شدند و امروزه نام طایفه ای در این استان سَکوند است که بازماندگان همان سکاها می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]
( پسوند وَند در زبان پارسی به معنی پور یا زاده است؛ و چون گفته می شود سَکوند، یعنی نوادگان سکاها؛ و یا مانند خداوند که به معنی زاده ی خود است؛ یعنی از کسی زاییده نشده است )

با احترام پیشنهاد می شود مقالات محققانه ای که درخصوص ایل سگوند به رشته تحریر درآمده است مطالعه بفرمائید. توضیحات مذکور قبل از یادداشت جناب آقای رحیم خانی شمه ای از مطالعات استقرایی ناقص یاتحقیق میدانی است ودربرخی مقالات مثل تاریخچه ایل سگوند و. . . مفصل به آن پرداخته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

درضمن به نظر کاربران درخصوص ایل سعدوند دردیکشنری آبادیس . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٥)

بپرس