سگالیده

لغت نامه دهخدا

سگالیده. [ س ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) اندیشیده. تصورشده. فکر شده :
شبیخون سگالیده و ساخته
سنان را به ابر اندر افراخته.
فردوسی.
خرد را بر آن رای بر شاه کن
مرازآن سگالیده آگاه کن.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

اندیشیده تصور شده فکر شده

فرهنگ عمید

۱. اندیشیده.
۲. چاره جویی شده.

پیشنهاد کاربران

بپرس