یکی بدید به گوه افتاده مسواکش
ربود تا بردش بازجای و باز کده
یکی بگفت که مسواک خواجه گنده شده ست
که این سگاله و گوه سگ است خشک شده.
عماره مروزی ( از لغت فرس اسدی ص 447 ).
برداشتم نقاب و نگه کردم اندر اوماننده بود راست به بدبو سگاله ای.
ادیب صابر.
برای ریش خصمت میکند راست زمانه مرهم خوب از سگاله.
شمس فخری.