سکیزیدن.[ س ِ دَ ] ( مص ) جست و خیز کردن. ( برهان ). || جفته و آلیز انداختن ستور. ( برهان ) : به دشت نبرد آن هزبر دلیرسکیزد چو گور و ستیهد چو شیر.دقیقی طوسی ( از آنندراج ).چو بینی آن خر بدبخت را سلامت نیست که بر سکیزد چون من فروسپوزم نیش.لبیبی.