سکیدن

واژه نامه بختیاریکا

( سکیدِن ) فرو رفتن؛ خلیدن

پیشنهاد کاربران

( لغت عامیانه ) نگاه کردن، دید زدن، با دقت نگاه کردن.
نمونه: آخه بگو تو اون مراسم تماشای سان و رژه، با وجود اون همه بانوی دلربا، کی میومد گل و گردن چروکیده تو رو بسکه؟
- عمو نشاط، سریال هزار دستان ساخته علی حاتمی.

بپرس