سکونت گرفتن ؛ آرامش یافتن. ساکن شدن :
چو گردنده گشت آنچه بالا دوید
سکونت گرفت آنچه زیر آرمید.
نظامی.
- || درجائی منزل کردن. مسکن کردن. مأوی کردن.
چو گردنده گشت آنچه بالا دوید
سکونت گرفت آنچه زیر آرمید.
نظامی.
- || درجائی منزل کردن. مسکن کردن. مأوی کردن.