دیکشنری
مترجم
بپرس
سکونت کردن
معنی انگلیسی
:
live
,
reside
,
to dwell
,
to live
دنبال کنید
جدول کلمات
اقامت
مترادف ها
reside
(فعل)
ساکن شدن، ساکن بودن، سکونت کردن، مستقر بودن، اقامت داشتن، مسکن داشتن، مقیم شدن
فارسی به عربی
تعود
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها