سکونت

/sokunat/

مترادف سکونت: اسکان، اقامت، توطن، سکنا ، تهیدستی، درویشی، فقر، مسکنت

متضاد سکونت: کوچ

برابر پارسی: جای گرفتن، خانه گرفتن

معنی انگلیسی:
occupancy, residence, habitation

لغت نامه دهخدا

سکونت. [ س ُ ن َ ] ( ع مص ) اقامت و آرامش. سکون : که اگر در آن وقت سکونت را کاری پیوستند اندر آن فرمانی... داشتند. ( تاریخ بیهقی ).
مجنون بسکونت و گرانی
شد عاقل مجلس معانی.
نظامی.
روش بخش پرگار جنبش پذیر
سکونت ده نقطه جایگیر.
نظامی.
رجوع به سکون شود.

فرهنگ فارسی

مسکین شدن، فقیرشدن، اقامت ومسکن گزیدن ومنزل کرد
۱ - ( مصدر ) اقامت کردن مسکن گزیدن . ۲ - ( اسم ) توطن جای گزینی . توضیح در عربی سکونت به همان معنی [ ۱ - سکونت ] یعنی فقر و مسکنت است و برای آرامش سکون در عربی به کار میرود اما سکونت به معنی اخیر در نوشته های فصحان ما مکرر آمده : مجنون به سکونت و گرانی شد عاقل مجلس معانی .

فرهنگ معین

(سُ نَ ) [ ع . سکونة ] ۱ - (مص ل . ) اقامت کردن ، ماندن . ۲ - (اِمص . ) وقار، آرامش .

فرهنگ عمید

۱. اقامت کردن، مسکن گزیدن، منزل کردن.
۲. [قدیمی] آرامش.
۳. [قدیمی] وقار، متانت.

مترادف ها

dwelling (اسم)
منزل، مسکن، سکنی، مقام، سکونت، مکان

habitation (اسم)
منزل، مسکن، سکنی، مستعمره، سکونت، مکان، اسکان

residence (اسم)
سکنی، مقر، عمارت، مقام، محل اقامت، اقامت گاه، سکونت

habitancy (اسم)
سکنی، جمعیت، سکونت، زندگی، سکنه

فارسی به عربی

سکن , شغل

پیشنهاد کاربران

این سطح از هم پیونداندن مفاهیم نامربوط برای خود سالار احمدیه نیز قفل بود که در این سایت هرروز گشوده میشود و نمو تازه ای در ریشه شناسی رقم می زند!
مجل سکونت و آرامش چگونه ساخته میشه
با ساخته شدن
باید ساخت
با تراشیدن
با کندن
با بنا کردن
با ساختن
هرگونه می اندیشم ارتباطی میان "خراشیدن و تراشیدن" و سکون به معنی "آرمیدن" نمیابم!
چه بگویم والا مختارید!
استاد
فقط وقتی توضیح میدین
سوک رو از یاد نبرین
چون از کلمه
سوک هست❤❤❤
پاسخ به کاربر /سرور/
ساکن سکون مسکون مسکونی اسکان مسکن همگی ریشه در سین کاف نون عربی دارند که به ترتیب بر وزنهای "فاعل" "فعول" "مفعول" "مفعولی" "افعال" و "مفعل" دارند که برای هریک میتوان ساعت ها قلم فرسود و نوشت.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا مسکن از بر وزن مفعل است و مفعل ساختان مکانی در عربی است مانند مسجد مکتب مخرج مبدا
به فارسی که رحم نکردی برادرجان کمینه عربی را ببخش!

💢سکونت
💢ساکن
💢سکون
💢سکنه
💢سکوت
🔴تورکی مادر زبان هاست یعنی این👇
🔴کلمات بالا
تماما واژه های تورکی هستن
مثل کلمه سوهان
🔴 از واژه سوح یا سوک تورکی ساخته شدن
...
[مشاهده متن کامل]

چطور🤔
✅وقتی خونه ای درست میکنی
عمل سوک یا سوه رو انجام میدی
✅وقتی چشم هات شروع میکنه به خارش
عمل سوک رو اجرا میکنی ( یعنی اونقدر چشماتو میکنی درمیاری میخاری ) تا که چشمات به آرامش برسن یعنی به سکون برسن
یا
✅در ساخت خانه = باز هم حالت تراشیدن و کندن اتفاق میوفته
مثل مداد تراش میتراشی و در نهایت خانه درست میشه
نمیدونم گرفتین یا نه
خانه محل آرامش انسانه
همون جاییست که سکون اتفاق میوفته
وقتی در جایی که بتونی ساکن شی دیگه دردسرت کمتر میشه
مثل اجاره نشین ها
خونه پیدا میکنن و ساکن میشن
یک سال میگن راحت شدیم
یعنی
به اون سکونه یا آرامشه رسیدن❤
❤حالا با این توضیحاتی که گفتم
به نظرتون واژه ( سکوت ) ساخت چه زبانیست😁😉

در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " مانِشن = مان. ِشن" ( به پارسیِ نو : مانِش = مان. ِش ) از فعل " ماندن" ، به چمِ " سکونت" آمده است و برابر با " Wohnen " ( آلمانی ) است. ( بسنجید با واژه یِ " مان" در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " خانه، کده". )
پس داریم :
مانِش داشتن= سکونت داشتن، ساکن بودن/ شدن
رُموک = سکونت و اسکان
سکونت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
اَدیواس adivās ( سنسکریت: adhivāsa )
آوسه āvasa ( سنسکریت )
نیواسه nivāsa ( سنسکریت )
فروکش کردن ، ارام گرفتن، اسکان ، توقف، اقامت، جایگیری، بنه نهادن ، منزل کردن
سُکونَت:
١. ساکن / باشنده / زیستور شدن، خانەگزینی، خانه گزیدن، خانەگیری، خانه گرفتن
۲. [کهنه] آرامش
۳. [کهنه] فرمندی، سنگینی، ارجمندی
شاهی
آرمایی/آرمایگی/
آرمِش
همچنین از برابر بجای دیگری نیز برای واژه تازی سکونت نامبرده شده ک واژه زیبای نشیمن میباشد برای نمونه وی در شهر تهران نشیمن دارد یا همان سکونت دارد
برابر واژه تازی سکونت میشود باشیدن و باشندگی و ماندگاری و مانشت هم برابر بجای میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)