سکون گرفتن. [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) آرام گرفتن. آرام شدن : عزیز باد و بر او این جهان گرفته سکون امیر باد و بر او مملکت گرفته قرار.فرخی.پیغام نخستین بدادم خدمت کرد و لختی سکون گرفت و بازگشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 609 ).