سکون گرفتن

لغت نامه دهخدا

سکون گرفتن. [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) آرام گرفتن. آرام شدن :
عزیز باد و بر او این جهان گرفته سکون
امیر باد و بر او مملکت گرفته قرار.
فرخی.
پیغام نخستین بدادم خدمت کرد و لختی سکون گرفت و بازگشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 609 ).

فرهنگ فارسی

آرام گرفتن آرام شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس