سکوت کردن


مترادف سکوت کردن: دم فروبستن، خاموش ماندن، خاموشی گزیدن، خاموش شدن

متضاد سکوت کردن: سکوت شکستن

برابر پارسی: زبان بستن

معنی انگلیسی:
to remain silent

واژه نامه بختیاریکا

زُو مِن دُهُو نُهادن ( بردن ) ؛ دَر نُهادن؛ زِ زُو وَستِن
گلامووگِریدِن
گُنگلاس کردن

پیشنهاد کاربران

زبان بستن
fall silent
دهن دوختن . [ دَ هََ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه است از خاموشی گزیدن و سکوت ورزیدن . ( یادداشت مؤلف ) : از آن مرد دانا دهن دوخته است که بیند که شمع از زبان سوخته ست . سعدی ( بوستان ) .
دم در کشیدن
( مصدر ) سکوت کردن ساکت شدن خاموش گشتن .
مهر بر زبان زدن
silho fank

بپرس