سکه شدن. [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بصورت سکه درآمدن پول. ( فرهنگ فارسی معین ). - سکه شدن کار ( و بار ) ؛ تنظیم یافتن آن. آماده شدن آن. بسامان رسیدن. درست شدن کار و بار. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) به صورت که در آمدن پول . یا سکه شدن کار ( و بار ) تنظیم یافتن آن آماده شدن آن بسامان رسیدن درست شدن کار و بار .
فرهنگ معین
( ~ . شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) رونق پیدا کردن .