سکلیدن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
شیر خواره چون ز دایه بسکِلد
لوت خواره شد مر او را می هلد
گویی سکلیدن با شکریدن همریشه است
لوت خواره شد مر او را می هلد
گویی سکلیدن با شکریدن همریشه است
سکلیدن، در فارسی مروج افغانستان همان گسیختن یا پاره شدن و قطع شدن است. مانند، سکلیدن تار ویا نخ