همانا که آن سکزی جنگجوی
که چندان همی برشمردی تو روی.
فردوسی.
سکزی امیر حرس بر وی موکل بود.( تاریخ بیهقی ).
چه خانه ست این کزو گشت این گشن لشکریکی هندو یکی سکزی یکی بستی.
ناصرخسرو.
توان بردن هنوز از جای جنگت دریده زهره سکزی به زنبر.
ناصرخسرو.
فزون شد دولتت تا بازگشتی ز جنگ سکزیان دیومنظر.
ازرقی.
رجوع به سگزی شود.