سکج

لغت نامه دهخدا

سکج. [ س َ ک ِ ] ( اِ ) مویز را گویند و آن انگوری باشد که در آفتاب یا سایه خشک سازند. ( برهان ).مویز. ( انجمن آرا ) ( اوبهی ) ( جهانگیری ) :
همچو انگور آبدار بدی
نون شدی چون سکج ز پیری خشک.
لبیبی.
در جوانی پیر گشتم از جفای روزگار
همچو انگوری که اندر غورگی گردد سکج.
شهاب الدین.

فرهنگ فارسی

( اسم ) انگوری که در آفتاب یا سایه خشک کرده باشند مویز .

فرهنگ معین

(سَ کَ ) (اِ. ) مویز، انگور خشک کرده .

فرهنگ عمید

= مویز: همچو انگور آبدار بدی / نون شدی چون سکج ز پیری خشک (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۶ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس