سکت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی سَکَتَ: از حرکت ایستاد و آرام گرفت
معنی صَکَّتْ: سیلی زد
معنی أَلْقِهْ: بینداز(هاء در آن هاء سکت است و جزء کلمه نمی باشد)
معنی سُلْطَانِیَهْ: قدرت و توانم (هاء در آن هاء سکت است و جزء کلمه نمی باشد وتنها برای حفظ حرکت حرف آخر اضافه شده است )
ریشه کلمه:
سکت (۱ بار)
سکوت به معنی ترک سخن است و چون سکوت توأم با نوعی سکون و آرامش است به طور استعاره گفته شده چون خشم موسی فرو نشست. راغب طبرسی نیز نظیر آن را گفته است این کلمه فقط یکبار در قرآن یافته است.
معنی صَکَّتْ: سیلی زد
معنی أَلْقِهْ: بینداز(هاء در آن هاء سکت است و جزء کلمه نمی باشد)
معنی سُلْطَانِیَهْ: قدرت و توانم (هاء در آن هاء سکت است و جزء کلمه نمی باشد وتنها برای حفظ حرکت حرف آخر اضافه شده است )
ریشه کلمه:
سکت (۱ بار)
سکوت به معنی ترک سخن است و چون سکوت توأم با نوعی سکون و آرامش است به طور استعاره گفته شده چون خشم موسی فرو نشست. راغب طبرسی نیز نظیر آن را گفته است این کلمه فقط یکبار در قرآن یافته است.
wikialkb: سَکَت
پیشنهاد کاربران
واژه سکت با واژه ی سکوت هم خانواده است و هر واژه ی هم خانواده باهم معنی یکسانی دارند. واژه سکوت به معنای خاموش شدن است . همچنین در بعضی سوره های قرآن کریم هم باید از تلاوت سکت ( سکت واجب ) استفاده شود.
فحش ، دشنام ، توهین ، ناسزا ، بد زبانی، بد دهانی، سب ، سخن زشت و رکیک در زبان ملکی گالی بشکرد