سکبینج

لغت نامه دهخدا

سکبینج. [ س َ ن َ ] ( معرب ، اِ ) صمغ نباتی است مسخن و ملطف و جالی و محلل ریاح و اورام سلبه و مدر حیض و مسهل بلغم غلیظ و این معرب سکبینه است. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). به پارسی سغبین است. ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( از بحر الجواهر ) : از آن جمله که موجود نباشد الا به اصفهان سکبینج و جاوشیر و ترنجبین. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 40 ).

فرهنگ فارسی

۱ - صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد . این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است . ۲ - علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین ۱ تا ۲ متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است . گلهایش زرد و میوه اش به درازای ۱٠ تا ۱۲ میلیمتر و به قطر ۲ میلیمتر است . دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند . گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج.
صمغ نباتی است مسخن و ملطف و جالی و محلل ریاح و اورام سلبه و مدر حیض و مسهل بلغم غلیظ و این معرب سکبینه است .

پیشنهاد کاربران

بپرس