سکاکی

لغت نامه دهخدا

سکاکی. [ س َک ْ کا ] ( اِخ ) از ماوراءالنهر بود، و اهل سمرقند به او بسیار معتقد بودند،و بی نهایت تعریف میکنند. اما در موقعی که در سمرقندبودم. هرچند تفحص نمودم که از نتایج طبع او چیزی معلوم کنم چنانکه تعریف میکنند پیدا نشد. از همه جوابی که عاجز می شدند سخن ایشان این بود که همه ابیات خوب مولانا لطفی از اوست که بنام خود کرده است. اما در ماوراءالنهر امثال این سخنان مکابره بی مزه بسیار است. این مطلع را بمولانا سکاکی اسناد میکنند. ( ترکی ):
نی ناز بونی شیوه دو رای جادو گو زلوک شوخ و شنگ
کبک دری طاوس را ایوق البته یورفتار دینک.
( مجالس النفایس ص 51 ).

سکاکی. [ س ُک ْ کا ] ( اِخ ) رجوع به بابافغانی شیرازی یا فغانی شیرازی شود.

سکاکی. [ س َک ْ کا ] ( اِخ ) ابویعقوب سراج الدین یوسف. رجوع به ابویعقوب سکاکی و دانشوران خراسان ص 246 شود.

فرهنگ فارسی

سراج الدین ابو یعقوب یوسف خوارزمی از ادبای معروف عربیت قرن ششم و هفتم ( و. ۵۵۵ - ف.۶۲۶ ه.ق. ) مولف کتاب [[ مفتاح العلوم ]] ( ه.م. ) وی در انواع علوم مخصوصا علوم ادبی و بالاخص علوم بلاغی متبحر بود.
ابو یعقوب سراج الدین یوسف

پیشنهاد کاربران

بپرس