سکان

/sokkAn/

مترادف سکان: زمام، فرمان، ساکنین، مقیمان، ساکنان، باشندگان

برابر پارسی: فرمان

معنی انگلیسی:
steering wheel, rudder

لغت نامه دهخدا

سکان. [ س ُک ْ کا ] ( ع اِ ) ج ِ ساکن. باشندگان. رجوع به ساکن شود.

سکان. [ س ُک ْ کا ] ( ع اِ ) آلتی چوبی یا فلزی که در یکی از دو انتهای کشتی تعبیه کنند و با حرکت آن جهت حرکت کشتی را تغییر دهند. ج ، سکانات. || در دم هواپیما دو پیکان است که از فلز ساخته می شود. سکان عمودی ،سکان افقی و هر یک شامل دو قسمت است : ثابت و متحرک و با آن جهت حرکت هواپیما را در هوا تغییر می دهند.

سکان. [ س َ ] ( اِخ ) سگزی. سگزیان :
بفرمود ما را یل اسفندیار
چنین با سکان ساختن کارزار.
فردوسی.
و لقبش [ بهرام ثالث ] سکان شاه و سکان نام سیستان است.( مجمل التواریخ والقصص ).

سکان. [ ] ( اِخ ) ابن طغشاده از شاهان بخارا که پس از طغشاده به پادشاهی رسید و مدت هفت سال سلطنت کرد و وی نیز در غوغایی کشته شد. ( از رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 223 ).

سکان. [ س َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه ، دارای 132 تن سکنه است. آب آن از دره سرکانی و محصول آن غلات و توتون است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

جمع ساکن
( صفت اسم ) جمع ساکن باشندگان .
ابن طغشاده از شاهان بخارا که پس از طغشاده بپادشاهی رسید و مدت هفت سال سلطنت کرد و وی نیز در غوغایی کشته شد .

فرهنگ معین

(سُ کّ ) [ ع . ] (اِ. )اسباب هدایت وسیله - های شناور یا پرنده مثل کشتی و هواپیما.

فرهنگ عمید

۲. دنبالۀ هواپیما یا کشتی.
۱. آلتی در دنبالۀ کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر.
کسی که کارد و چاقو می سازد.
= ساکن

فرهنگستان زبان و ادب

{rudder} [حمل ونقل دریایی] وسیله ای برای هدایت و راهبری شناور که عموماً از یک تیغه و میله و لولا تشکیل شده و به پاشنۀ شناور متصل است و در زیر آب قرار دارد

دانشنامه عمومی

سُکّان ( به انگلیسی: Rudder ) ابزاری است که در شناورها و هواگردها برای تغییر جهت حرکت بکار می رود. سکان عموماً از یک تیغه و میله و لولا تشکیل شده و به پاشنهٔ شناور متصل است و در زیر آب قراردارد. سکان به بدنه ناو یا هواپیما لولا شده است و با حرکت دادن دسته یا اهرمی به چپ و راست می چرخد. این صفحه جریان شاره را در اطراف بدنه ناو یا هواپیما تغییر می دهد و بدین وسیله جهت حرکت آن را عوض می کند.
به فن و مهارت هدایت کشتی، سکان داری گفته می شود. سکان دار با استفاده از اهرمی به نام دسته سکان به هدایت ناو یا هواگرد می پردازد. دسته سکان، اهرم یا بازو یا فرمانی است که از آن برای حرکت دادن تیغهٔ سکان استفاده می کنند. جهت دهی دسته سکان می تواند مستقیم یا غیرمستقیم ( با دستگاه و از راه دور ) صورت بگیرد. موقعیت دسته سکان یا فرمان سکان نسبت به خط میانای شناور amidships موقعیت سکان[ ۱] نامیده می شود. حداقل سرعتی که در آن سکاندار می تواند شناور را با دستورهای سکان هدایت کند سرعت سکان داری steerageway نام دارد.
برای تغییر دادن موقعیت سکان دستورهایی به سکاندار داده می شود و به آنها دستورهای سکان[ ۲] گفته می شود. آمادگی واکنش شناورِ درحال حرکت به تغییر جهت سکان نیز سکان پذیری steering qualities نام دارد.
به تمامی تجهیزاتی که عملکرد آنها به حرکت تیغهٔ سکان منجر می شود اصطلاحاً سکان افزار گفته می شود.
به اهرم یا بازو یا فرمانی که از آن برای حرکت دادن تیغهٔ سکان استفاده می کنند دسته سکان tiller می گویند.
انواع:
عکس سکانعکس سکانعکس سکانعکس سکان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

steerage (اسم)
راهنمایی، اداره، تربیت، هدایت، سکان

helm (اسم)
دسته، نظارت، اداره، سکان، زمام، اهرم سکان

rudder (اسم)
سکان، سکان هواپیما، وسیله هدایت یا خط سیر

فارسی به عربی

دفة , قیادة

پیشنهاد کاربران

Rudder
Helm
قوانین نانوشته و جاری زیادی در امر زبان شناسی وجود داره که در حال استفاده از اونها هستیم مثل قانون تبدیل حروف به حروف دیگر در کلمات مثل موسیقی و موزیک که در اینجا س به ز و ق به ک تبدیل شده است. در مورد
...
[مشاهده متن کامل]
کلمه سکان با توجه به نوع کاربرد و مطابقت این کلمه در واقعیت کار در وسیله های مختلف مثل کشتی و هواپیما، احتمالاً با کلمه سقان یا سوقان مرتبط باشد. یعنی وسیله سوق دادن کشتی و هواپیما به سمت مورد نظر خودمان. کلمه سوغات نیز از همین قائده پیروی می کند به این معنی که یعنی هدیه و تحفه ای از یک شهر که باعث سوق دادن ما به سمت اون شهر می شود. خود کلمه سوق هم در زبان عربی به مفهوم شهر می باشد یعنی شهر یا جایی که مردم به سمتش سوق دارند.

سُکّان: ۱. ( ابزارِ مهار و راندنِ ترابرهایی مانندِ کَشتی، هواپیما و دیگری ) فرمان ۲. ( پسِ کَشتی، هواپیما و دیگری ) دنباله
سُکّان: ساکنان، باشندگان، زیستوَران
سَکان: سگزی، سگزیان
سکان مثل
سکاندارکشتی
سکان: فرمان مثلا: ( فِرمان کشتی )
اسباب هدایت وسیله - های شناور یا پرنده مثل کشتی و هواپیما.

بپرس