سک زدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
برانگیختن، سک زدن، سیخ زدن، سیخونک زدن
تیر کشیدن، سوزش کردن، سک زدن
تحریک کردن، ازردن، سک زدن
ضربت زدن، سوراخ کردن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدن، ضربت ناگهانی زدن
سک زدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در گویش اصفهانی، �سک زدن� به معنای انگولک کردن هست. خود واژۀ �سُک� هم به معنی اون چوب سر میوه ها و کلا هر خس و خاشاک ریز و ناچیزی هست.