در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده این فعل شایسته ی احیا کردن است و می توان ان را به عنوان مترادف معانی مزبور بکار برد. به یاد داشته باشید که احیا کردن واژگان تنها برای زدایش زبان پارسی از واژگان بیگانه نیست، بلکه برای گسترش دادن دامنه ی واژگان رایج در زبان پارسی نیز است.
... [مشاهده متن کامل]
نمونه از کاربرد فعل 'سپیزیدن' در پارسی میانه:
( Anklesaria, 1964, p. 119 - 120 ) az pušt, pahlūg, frāz waxšēnēd čiyōn tāgān pad spīzišn az draxt
از پشت ( = ستون فقرات ) ، پهلو ( = دنده ) ، فراز رویاند مانند رویش جوانه ها از درخت ( راشدمحصل، 1385، ص 84 - 85 )
( Anklesaria, 1964, p. 127 - 128 ) gōnag - gōnag *az *wisp urwar - kirbān, gul, bōy, wahār ud škōf, spīzīhēnd ud bar pazzāmēnd.
از هر گونه گیاه پیکران، گل، بوی، جوانه و شکوفه برویند و بار دهند. ( راشدمحصل، 1385، ص 88 )
ān nōg pad - spīzišn bawēd ud tom ud tār zanēd. ( Anklesaria, 1964, p. 141 )
از نو بدرخشد و تیرگی و تاری را نابود کند. ( راشدمحصل، 1385، ص 94 )
منابع:
A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie
Parsig Database
... [مشاهده متن کامل]
نمونه از کاربرد فعل 'سپیزیدن' در پارسی میانه:
( Anklesaria, 1964, p. 119 - 120 ) az pušt, pahlūg, frāz waxšēnēd čiyōn tāgān pad spīzišn az draxt
از پشت ( = ستون فقرات ) ، پهلو ( = دنده ) ، فراز رویاند مانند رویش جوانه ها از درخت ( راشدمحصل، 1385، ص 84 - 85 )
( Anklesaria, 1964, p. 127 - 128 ) gōnag - gōnag *az *wisp urwar - kirbān, gul, bōy, wahār ud škōf, spīzīhēnd ud bar pazzāmēnd.
از هر گونه گیاه پیکران، گل، بوی، جوانه و شکوفه برویند و بار دهند. ( راشدمحصل، 1385، ص 88 )
ān nōg pad - spīzišn bawēd ud tom ud tār zanēd. ( Anklesaria, 1964, p. 141 )
از نو بدرخشد و تیرگی و تاری را نابود کند. ( راشدمحصل، 1385، ص 94 )
منابع: