سپید امدن

لغت نامه دهخدا

( سپید آمدن ) سپید آمدن. [ س َ / س ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از ظاهر و نمودار شدن. ( آنندراج ) :
به پیش طره اش تأثیر نتواند سپید آمد
بغیر از پختگی ظاهر نشداز عنبر خامم.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| سرخ رو گشتن و محروم گردیدن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( سپید آمدن ) کنایه از ظاهر و نمودار شدن سرخ رو گشتن و محروم گردیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس