سپوزکار
مترادف سپوزکار: بی قید، پشت گوش انداز، تنبل، مماطله کار
متضاد سپوزکار: متعهد، مسئول، وظیفه دان، وظیفه شناس، زرنگ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
کسی که در کارها تاخیر کند آنکه در امور مماطله کند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید