سپهسالاری

لغت نامه دهخدا

سپهسالاری. [ س ِ پ َ ] ( حامص مرکب ) سرلشکری و فرماندهی قشون و سپاه : غرض از فرستادن او [ امیر یوسف ] به قصدار آن بود تا یکچند از چشم لشکر دور باشد که نام سپهسالاری با وی بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 244 ). وزارت به طیب ارزانی داشت و دختر و سپهسالاری بشجاع داد. ( سندبادنامه ص 321 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس