[ویکی فقه] بهرام چوبین، سپهبد شمال (شهربان آذربایجان و ماد) پسر وهرام گشسب از دودمان مهران، از مردم ری و سردارِ هرمز چهارم (حک :۵۷۹ـ۵۹۰میلادی) بود که بر وی شورید و در زمان خسرو پرویز با توطئه او و خُرّاد برزین به دست قلون کشته شد. بَهْرامِ چوبین، سردار ساسانی و مدعی سلطنت در روزگار هرمزد چهارم و خسرو پرویز که مدتی کوتاه (۵۹۰-۵۹۱م) برتخت شاهی نشست و سرگذشت وی با حماسه و افسانه درآمیخت و در روایات ایرانی و متون اسلامی شهرت یافت. با این که او از خاندان ساسانی نبود، گاه وی را در فهرست پادشاهان ساسانی آورده، و او را بهرام ششم خوانده اند.
بهرام (دربارۀ این واژه، نک : ه د، بهرام گور) که «مِهربَنْدَک» نامیده می شد، از خاندان مهران (یکی از ۷ خانوادۀ بزرگ عصر اشکانی و ساسانی) و از مردم ری بود و پدرش، بهرام گُشْنَسب مرزبانی ری را برعهده داشت. سرگذشت بهرام چوبین ظاهراً موضوع داستان تاریخی مستقلی بوده است، زیرا خداینامگ، مأخذ اصلی شاهنامه، منحصر به سرگذشت شاهان بوده و داستان بهرام چوبین باید از منبعی غیر از آن به دست گردآورندگان شاهنامه ابومنصوری و فردوسی رسیده باشد. بعلاوه، ابن ندیم از کتابی عربی به نام «بهرام شوس» از جبلة بن سالم بن عبدالعزیز یاد کرده است که از اصلی پهلوی و مفقود ترجمه شده بوده است. مسعودی نیز به اثری در شرح کارهای بهرام چوبین اشاره کرده و ابراهیم بیهقی متذکر شده است که به دستور خسرو پرویز، شرح جنگ های او را با بهرام چوبین نگاشته بوده اند و بنابراین، نمی توانسته از شائبه غرض خالی باشد. این داستان که به دور از خیال پردازی نبوده، به متون پس از اسلام راه یافته است.
لقب و معنای بهرام چوبین
لقب بهرام به شکل های چوبین (معرّب آن: جوبین)، چوبینه، شوبین، شوبینه و سونیر آمده است، اما دربارۀ معنی و دلیل کاربرد آن اتفاق نظر وجود ندارد. مسعودی بهرام را از فرزندان چوبین، پسر میلاد دانسته است، اما به روایت فردوسی و بلعمی وی دراز بالا و خشک اندام بود و از این رو، چوبین خوانده می شد. درعین حال، در بعضی از نسخه های کتاب بلعمی تعبیر عامیانه ای دربارۀ لقب شوبین آمده است. از میان محققان جدید، برخی لقب بهرام را با واژۀ دیلمی ژوبین یا زوبین، به معنی نیزه مربوط دانسته، و برخی دیگر شوبین و چوبین را شکل های تحریف یافتۀ واژۀ شواتیر یا شیواتیر (لقب آرش) شمرده اند.
داستان بهرام چوبین در شاهنامه
در شاهنامه داستان بهرام چوبین در حدود چهارهزار بیت را در بر می گیرد. هرمز او را، که سرداری کشیده بالا و لاغر اندام و بدان سبب ملقب به چوبین است، با سپاهی از چهل سالگان، همراه درفش شاهی، به نبرد با ساوه شاه در دشت مرو می فرستد. بعد از شکست ساوه شاه، بهرام گنج پرموده، پسر وی، را برای هرمز می فرستد. اما آیین گشسب، دبیر هرمز، چنین می نماید که بهرام اندکی از آن گنج را فرستاده است. هرمز خشمگین، با فرستادن نامه ای توهین آمیز و دوکدان و جامه ای زنانه، به کنایه بهرام چوبین را تحقیر می کند. بهرام سپاه را به داوری می خواند و لشکریانش او را به شورش بر ضد هرمز بر می انگیزند. دیدار اسرارآمیز بهرام چوبین با بانویی در کاخ جادو، سردار را دگرگون می کند و او با فرستادن خنجرهایی خمیده هرمز را تهدید به شورش می کند. بهرام چوبین به ری می رود و با زدن سکه به نام خسرو، هرمز را بر پسر بدگمان می کند. در پی قتل هرمز به دست بندویه و بسطام، بهرام چوبین در تیسفون بر تخت شاهی می نشیند و در نبرد نهروان با شکست خسرو او را وادار به پناه بردن به قیصر روم می کند. بهرام چوبین بار دیگر با خسرو که به یاری قیصر سپاهی فراهم آورده در دشت دوک روبرو می شود و با وجود دلاوری، در نبرد نهایی، از برابر خسرو می گریزد و در راه از پیرزنی که به او نان جوین و «نبیدی تیره» در کدو می دهد می شنود که از نژادِ شاهی خسرو شکست خورده است.
نسب و مهارت در تیراندازی
...
بهرام (دربارۀ این واژه، نک : ه د، بهرام گور) که «مِهربَنْدَک» نامیده می شد، از خاندان مهران (یکی از ۷ خانوادۀ بزرگ عصر اشکانی و ساسانی) و از مردم ری بود و پدرش، بهرام گُشْنَسب مرزبانی ری را برعهده داشت. سرگذشت بهرام چوبین ظاهراً موضوع داستان تاریخی مستقلی بوده است، زیرا خداینامگ، مأخذ اصلی شاهنامه، منحصر به سرگذشت شاهان بوده و داستان بهرام چوبین باید از منبعی غیر از آن به دست گردآورندگان شاهنامه ابومنصوری و فردوسی رسیده باشد. بعلاوه، ابن ندیم از کتابی عربی به نام «بهرام شوس» از جبلة بن سالم بن عبدالعزیز یاد کرده است که از اصلی پهلوی و مفقود ترجمه شده بوده است. مسعودی نیز به اثری در شرح کارهای بهرام چوبین اشاره کرده و ابراهیم بیهقی متذکر شده است که به دستور خسرو پرویز، شرح جنگ های او را با بهرام چوبین نگاشته بوده اند و بنابراین، نمی توانسته از شائبه غرض خالی باشد. این داستان که به دور از خیال پردازی نبوده، به متون پس از اسلام راه یافته است.
لقب و معنای بهرام چوبین
لقب بهرام به شکل های چوبین (معرّب آن: جوبین)، چوبینه، شوبین، شوبینه و سونیر آمده است، اما دربارۀ معنی و دلیل کاربرد آن اتفاق نظر وجود ندارد. مسعودی بهرام را از فرزندان چوبین، پسر میلاد دانسته است، اما به روایت فردوسی و بلعمی وی دراز بالا و خشک اندام بود و از این رو، چوبین خوانده می شد. درعین حال، در بعضی از نسخه های کتاب بلعمی تعبیر عامیانه ای دربارۀ لقب شوبین آمده است. از میان محققان جدید، برخی لقب بهرام را با واژۀ دیلمی ژوبین یا زوبین، به معنی نیزه مربوط دانسته، و برخی دیگر شوبین و چوبین را شکل های تحریف یافتۀ واژۀ شواتیر یا شیواتیر (لقب آرش) شمرده اند.
داستان بهرام چوبین در شاهنامه
در شاهنامه داستان بهرام چوبین در حدود چهارهزار بیت را در بر می گیرد. هرمز او را، که سرداری کشیده بالا و لاغر اندام و بدان سبب ملقب به چوبین است، با سپاهی از چهل سالگان، همراه درفش شاهی، به نبرد با ساوه شاه در دشت مرو می فرستد. بعد از شکست ساوه شاه، بهرام گنج پرموده، پسر وی، را برای هرمز می فرستد. اما آیین گشسب، دبیر هرمز، چنین می نماید که بهرام اندکی از آن گنج را فرستاده است. هرمز خشمگین، با فرستادن نامه ای توهین آمیز و دوکدان و جامه ای زنانه، به کنایه بهرام چوبین را تحقیر می کند. بهرام سپاه را به داوری می خواند و لشکریانش او را به شورش بر ضد هرمز بر می انگیزند. دیدار اسرارآمیز بهرام چوبین با بانویی در کاخ جادو، سردار را دگرگون می کند و او با فرستادن خنجرهایی خمیده هرمز را تهدید به شورش می کند. بهرام چوبین به ری می رود و با زدن سکه به نام خسرو، هرمز را بر پسر بدگمان می کند. در پی قتل هرمز به دست بندویه و بسطام، بهرام چوبین در تیسفون بر تخت شاهی می نشیند و در نبرد نهروان با شکست خسرو او را وادار به پناه بردن به قیصر روم می کند. بهرام چوبین بار دیگر با خسرو که به یاری قیصر سپاهی فراهم آورده در دشت دوک روبرو می شود و با وجود دلاوری، در نبرد نهایی، از برابر خسرو می گریزد و در راه از پیرزنی که به او نان جوین و «نبیدی تیره» در کدو می دهد می شنود که از نژادِ شاهی خسرو شکست خورده است.
نسب و مهارت در تیراندازی
...
wikifeqh: سپهبد_بهرام_چوبین