سپنجیدن

پیشنهاد کاربران

سِپَنجیدن = به طورموقت درجایی سکنا گزیدن .
کنایه از دنیا. ( آنندراج ) . || آرامگاه عاریتی. ( برهان ) . خانه عاریه. منزل عاریتی. ( آنندراج ) :
همی خواهم از تو من امشب سپنج
نیارم زچیزت از آن پس برنج.
فردوسی

بپرس