سپنجی

/sepanji/

معنی انگلیسی:
figurative, temporary

لغت نامه دهخدا

سپنجی. [ س ِ پ َ ] ( ص نسبی ) خانه عاریتی. ( شرفنامه ). منزل یک شبه بود. ( لغت فرس اسدی ص 65 ) :
ای عاشق دلسوز بدین جای سپنجی
همچون شمن چینی بر صورت فرخار.
رودکی.
سپنجی سرائیست دنیای دون
بسی چون تو میرفت غمگین برون.
فردوسی.
ببخش و بخور هرچه آید فراز
بدین تاج و تخت سپنجی مناز.
فردوسی.
وز آن پس چو یعقوب فرزانه رای
بشد زین سپنجی بدیگر سرای.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
به بیماری از این جای سپنجی چون شوی بیرون
مخور تیمار چندینی که بنیادش تو افکندی.
ناصرخسرو.
نماند کس درین دیر سپنجی
تو نیز ار هم نمانی تا نرنجی.
نظامی.
- سرای سپنجی ؛ کنایه از دنیا :
دل اندر سرای سپنجی مبند
بس ایمن مشو در سرای گزند.
فردوسی.
سرای سپنجی نماند بکس
ترا نیکویی باد فریادرس.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) عاریتی ناپایدار .

فرهنگ معین

(س پَ ) (ص نسب . ) عاریتی .

فرهنگ عمید

۱. عاریتی: سرای سپنجی نماند به کس / تو را نیکویی باد فریادرس (فردوسی: ۶/۲۷۵ ).
۲. ناپایدار.

مترادف ها

temporary (صفت)
زود گذر، سپنج، انی، موقتی، موقت، سپنجی

پیشنهاد کاربران

در نوشتاران زرتشتی میخوانیم وانکه آوارگان بسپنجد - این واژه از سه و پنج نیست
سپنجیدن بچم سرپناه دادن است
سپنجی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سپنجی " می نویسد : ( ( سپنجی ریختی است پساوندی از "سپنج " که در معنی ناپایدار و زود گذر به کار برده شده است ریخت کهنتر آن سپنچیک spinčīg می توانسته است بود. ) ) .
( ( سرای سپنجی بدینسان بود
...
[مشاهده متن کامل]

خرد یافته زو هراسان بُوَد� ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۱. )

چهارروزه. [ چ َ / چ ِ زَ / زِ ] ( ص نسبی ) مجازاً به معنی زودگذر و ناپایدار که بس نپاید و به درازا نکشد. سپنجی.
- چهارروزه ٔ عمر یا عمر چهارروزه ؛ عمر زودگذر.
- دنیای چهارروزه ؛ دنیای ناپایدار. جهان گذران.

بپرس