سپغ

لغت نامه دهخدا

سپغ. [س ُ پ ُ ] ( اِ ) سقف خانه. || شان عسل. || نی. ( آنندراج ). نی و قصب. ( ناظم الاطباء ).

سپغ. [ س َ پ َ ] ( ص ) خوب روی و جمیل و زیبا. || پاک و صاف. || ( اِ ) خانه ای که دارای دریچه های شیشه ای باشد و یا منقش از صورتها و شکلها بود. || نان و یا کماج برشته شده به روی اخگر و یا در زیر خاکستر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

خوب روی و جمیل و زیبا پاک و صاف نان و یا کماج برشته شده بر وی اخگر و یا در زیر خاکستر

پیشنهاد کاربران

بپرس