سپغ
لغت نامه دهخدا
سپغ. [ س َ پ َ ] ( ص ) خوب روی و جمیل و زیبا. || پاک و صاف. || ( اِ ) خانه ای که دارای دریچه های شیشه ای باشد و یا منقش از صورتها و شکلها بود. || نان و یا کماج برشته شده به روی اخگر و یا در زیر خاکستر. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید